آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۱۹:۳۰۲۵
شهریور
درباره ی نظریه ی توطئه

 این تئوری عدم توطئه و زایش پدیده ها از ذات اجتماعات و درون مردم اتفاقا یک نظریه ی ذهنیه که زاده ی مارکسیسم هم هست و من چندان برایش ما به ازا و مصداق پیدا نمی کنم.

تو خاور میانه از یک و نیم قرن پیش تا به حال همواره اینطور بوده که عوامل اجتماعی فرهنگی و اندیشه ای و ... جامعه رو به یه جایی میرسونده و سپس استعمارگران (دولتها یا نهادهای خصوصی ذینفع در منطقه[زرسالاران-صاحبان وسهامداران مجتمع های نظامی،صنعتی و...])بر اساس شرایط اجتماعی برنامه ریزی می کردندو سعی می کردند کنترل رخدادهای اجتماعی و سیاسی رو به دست بگیرند. این اتفاق در سوی اونها برنامه ریزی است و در جهت ما توطئه. حالا گاهی اوقات موفق میشده مثل کودتای 1921(1299ش رضاخان) و 1953(28مرداد32) ایران 2013 مصر(کودتای ژنرال سیسی علیه رئیس منتخب مرسی) و تجزیه ی عثمانی(پس از جنگ جهانی اوّل) و ... گاهی هم نمیشده مثل کودتای نوژه(کودتای سازمان نقاب یاارتشیان طرفدار سلطنت علیه جمهوری اسلامی) گاه هم قدرت طلبی افراد هم درش موثر بوده مثل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. اماّ همیشه توطئه یا قدرت طلبی اشخاص علت فاعلی بوده و شرایط اجتماعی علت مادی(با مراجعه به علل اربعه ارسطو:مادی [ تشکیل دهنده]-صوری[زیر بنایی]-فاعلی[شکلی]-غایی[نهایی یاکارکردی]) رخدادها.

 

محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۶
شهریور
گفتاری به بهانه سالروز "جمعه سیاه"(17 شهریور57)به همین خاطر فضای نسبتا بازی ایجاد شد و در فاصله 13 تا 16 شهریور 1357 امکان برگزاری دو راهپیمایی گسترده فراهم آمد. به گونه ای که نمازگزاران عید فطر - که در آن سال با 13 شهریور مصادف بود -دست به یک راه پیمایی آرام زدند و روز پنج شنبه 16 شهریور نیز تکرار شد.

شیوه دوم اما مبتنی بر سرکوب و مشت آهنین بود. البته شیوه جامعه روحانیت مبارز در تهران دعوت مردم به تجمع در یک نقطه نبود بنا بر این انتساب فراخوان تجمع یا آغاز راهپیمایی در میدان ژاله به جامعه روحانیت نادرست است زیرا آنان ترجیح می دادند مردم در سطح شهر به حرکت درآیند تا در یک نقطه تجمع کنند. بر همین اساس راهپیمایی های 13 تا 16 شهریور را شهیدان مفتح و بهشتی مدیریت می کردند و مشکلی هم پیش نیامد.

در این میان اما یک روحانی دیگر از مردم تهران دعوت کرد در میدان ژاله - محل سکونت و استقرار دفتر خود - تجمع کنند. نام او آیت الله شیخ یحیی نوری بود که به خاطر اطلاعیه های تشرف به اسلام در مطبوعات چهره سرشناسی به حساب می آمد و معمولا پیروان برخی فرقه ها نزد او تشرف به اسلام را اعلام و در روزنامه ها منتشر می کردند و میان هواداران خود به علامه نوری شهرت داشت ولی عضو جامعه روحانیت و هماهنگ با آنان نبود.

این در حالی بود که شامگاه 16 شهریور 1357 اعلام شده بود از ساعت 6 صبح جمعه 17 شهریور در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامی برقرار خواهد شد که به موجب آن اجتماع بیش از دو نفر ممنوع و محدودیت های رفت وآمد شبانه اعمال می شد.

از یک طرف دولت آشتی ملی تشکیل شده بود تا به خشونت ها پایان دهد و اعتراضات مردم به صورت مسالمت آمیز مورد بررسی قرار گیرد و ازسوی دیگر ارتشبد غلامعلی اویسی اطلاعیه داد که از جانب «دولت شاهنشاهی ایران» عهده دار فرمانداری نظامی تهران شده و در تهران حکومت نظامی برقرار است. این تعارض حیرت آور در روز 17 شهریور بیش از هر روز دیگر نمود یافت.

طعنه آمیز این که 17 شهریور زادروز جعفر شریف امامی نخست وزیر دولت آشتی ملی هم بود!

[شاه، این بلاهت را دو ماه دیگر نیز تکرار کرد و درست در روزی که در پیام رادیو تلویزیونی خطاب به ملت ایران تصریح کرد «من صدای انقلاب شما را شنیدم» دولت نظامی ارتشبد ازهاری را نیز مستقر کرد و او با زبان تهدید با مردم سخن گفت.]

مردمی که غالبا از اعلام حکومت نظامی در ساعات صبح گاهی روز جمعه بی خبر بودند در میدان ژاله تجمع کردند و به شکل بی سابقه ای سربازان به روی آنان آتش گشودند. در حالی که مردم از این اتفاق بهت زده شده و تعداد شهدا را هزاران نفر تخمین می زدند فرمانداری نظامی تهران در اطلاعیه شماره 4 خود اعلام کرد: «در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدند.»

دو روز بعد دادگستری‌ تایید کرد که با درگذشت برخی از مجروحان، تعداد کشته‌ ها به‌ ۹۵ نفر رسیده است. وزیر وقت بعدتر در خاطرات خود عدد را 126 نفر ذکر کرد.

مشاهده کشته و مجروح در میدان جنگ یک بحث است و قتل و خون ریزی در میدان و خیابان بحثی دیگر و عجیب نبود که زمزمه 4 هزار کشته در شهر پیچید.

میشل فوکو فیلسوف فرانسوی نیز همین عدد را در گزارش خود آورد که بسیار صدا کرد. او از جانب یک روزنامه ایتالیایی به تهران آمده بود و برجسته ترین شخصیت جهانی بود که انقلاب ایران را از نزدیک روایت می کرد.

آنتونی پارسونز آخرین سفیر بریتانیا در تهران که چند سال پیش در لندن درگذشت درکتاب خاطرات خود تعداد کشته‌های 8 سپتامبر یا 17 شهریور را «‌صد‌ها نفر» ‌ذکر کرده است و ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده در تهران از 200 کشته سخن می گوید و «جان دی. استمپل» از دیپلمات های ارشد آمریکایی در تهران هم بعد ها نوشت: «بلافاصله پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته ‌شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند.» 
پنج شنبه هفته گذشته (13 شهریور 93) هم اسدالله بادامچیان از چهره های موثر موتلفه اسلامی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: « خاطره تلخ من، گزارشی است از حدود 80 کودک زیر دو سال که در این روز توسط جلادان رژیم شاه و اربابانش به ویژه اسراییل، شهید شده بودند و آنها را به بهشت زهرا آورده و در یک سالن کنار هم چیده بودند و انسانی با احساس که ندانستیم کیست، روی سینه هر یک از آنها یک شاخه گل گلایل گذاشته بود و هر کس به این منظره نگاه می‌کرد بی‌اختیار اشکش سرازیر می‌شد و به آن رژیم کودک‌کش، لعنت می‌فرستاد. متاسفانه امکان عکسبرداری میسر نشد.»

36 سال پس از جمعه سیاه و با احترام به همه شهیدان 17 شهریور 1357 می توان این پرسش را از منظر تاریخی مطرح کرد که آیا شمار شهیدان واقعه 17 شهریور 100همان تا 200 نفری است که در آمارهای رسمی اعلام می شد یا 4 هزار نفری که در افواه پیچید و میشل فوکو هم آن را نقل کرد و اگر این دومی است چرا بنیاد شهید انقلاب اسلامی که به گفته اولین رییس آن در اسفند 1358 آمار و اسامی همه شهیدان مربوط به انقلاب اسلامی را استخراج و تنظیم کرده بود بر آن صحه نمی گذارد؟

اگر در تنها در یک روز 4 هزار نفر شهید شدند چرا امام خمینی در روایت خود از ماجراهای انقلاب در دهم مهر 1358 و در دیدار با اعضای دولت موقت بر «کم ضایعه» بودن انقلاب تاکید دارند و مقام معظم رهبری که در آن زمان در جیرفت در تبعید بودند در تحلیل ها و سخنرانی های بعدی عدد مشخصی ذکر نکرده اند.

ضمن این که عمادالدین باقی - نویسنده و پژوهشگر- نیزبا توجه به دسترسی به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر(سازمان بهشت زهرا و پزشکی قانونی) تعداد کشته‌شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر کرده و یادآور شده است «از این تعداد ۶۴ نفر در میدان ژاله و بقیه در نقاط دیگر شهر کشته شدند. زیرا تظاهرات به نقاط دیگر شهر خصوصا شرق تهران نیز سرایت کرد.»

منبع مستند و بسیار مهم دیگر کتاب «لاله های انقلاب، یادنامه شهدا» است که در سال 1358 منتشر شد و در کتابخانه ها موجود است و در 830 صفحه اطلاعات ارزنده ای درباره شهیدان انقلاب درج کرده و شمار شهیدان 17 شهریور را همان نزدیک به 90 نفر ذکر می کند.

اما همین تعداد هم بسیار تکان دهنده بود و تاثیر خود را بر جهان چه در سطح افکار عمومی و چه سیاستمداران بر جای گذاشت تا جایی که زیبگنیو برژه ژینسکی (در ایران مشهور به برژینسکی) - مشاور امنیت ملی رییس جمهوری وقت آمریکا( کارتر) - درباره 17 شهریور گفته بود: «این واقعه چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش های گذشته میان مخالفان و دولت را از یاد برد و یک انقلاب واقعی را در پایان شورش های پراکنده و مقطعی پیش چشم قرار داد.»

36 سال پس از واقعه 17 شهریور وقت آن رسیده است که آمار دقیق تعداد شهیدان و حتی فهرست اسامی منتشر شود و در اعلام شمار شهدای آن واقعه نیز دقت لازم به عمل آید زیرا به نظر می رسد از یک سو عدد 4هزار نفر اغراق آمیز است و از سوی دیگرفهرست کامل اسامی شهیدان را نیز بنیاد شهید در اختیار دارد.

گرامی داشت و تاکید بر اهمیت واقعه 17 شهریور منوط به تاکید بر عدد 4 هزار شهید یا هزاران نفر نیست و با انتشار اسامی 100 تا 200 شهید قطعی نیز می توان از این نقطه عطف سخن گفت. ضمن این که در این صورت هویت یک یک شهیدان در جامعه بیشتر شناخته می شود تا هنگامی که از تعبیر هزاران نفر استفاده می کنیم.

یادمان باشد تنها 20 روز قبل از 17 شهریور شاه به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد کنفرانس خبری برپا کرده و گفته بود: «در بین یک ملت دو سه نفر هم معترض پیدا می شود!»

منبع:عصر ایران؛ مهرداد خدیر/کد خبر: ۳۵۴۴۶۱/تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۳


+
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۲۹
مرداد
پشت سر خستگی تاریخ است
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۷
مرداد
ما برای فلسطین چه می توانیم انجام دهیم؟

4- برداشتن گام های کوچک و مستمر:

انتخاب رییس جمهور روحانی به وسیله یک سازوکار مردم سالارانه، تحول شگرفی در زمینه سیاست خارجی ایران بود

که نشان داد استفاده از ظرفیت های مردم سالاری در ایران میتواند نتیجه های فراتر از تصور داشته باشد. هر شهروند ایرانی حق انتخابی -هرچند محدود- دارد و درصورتی که این انتخاب منجر به افزایش قدرت داخلی و خارجی کشور شود شرایط بین الملل ایران و سهم آن در نقش آفرینی های منطقه ای افزایش خواهد داشت. تاثیر انتخابات گذشته و چالشهای دولت و مجلس اهمیت انتخابات پیش روی مجلس را برای همه ما نمایان کرده که غفلت از آن پیامدهای جبران ناپذیری دارد.

5- آینده ایران و منطقه در دستان خود ماست:

"قدرت" کشور ایران، محصول قدرت جمعی مردم ایران است و آینده این کشور هم درگروی این افزایش قدرت است؛ در دنیای جدید که به آن "عصر دانایی" نیز می گویند، قدرت دانش و فناوری نقشی تعیین کننده دارد که این قدرت در دستان جوانانی است که امروز در دانشگاه و فردا در جامعه و صنعت و... زمام امور را به دست می گیرند.

ما و همه ما ایرانیان هم برای کشور خود هم برای فلسطین کارهای زیادی برای انجام دادن داریم به شرطی که درک درستی از اوضاع داشته و مسیر صحیحی را انتخاب کنیم.

***- گروهی به رهبری قدرت‌های اقتصادی نوظهورکه از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده‌است.

Referenc:FB/ Mohammad Saeedi Rezani

محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(1)یک  تعریف ساده ازنهضت مشروطیت:
به مجموعه تلاش هایی که از دوره ناصر الدین شاه قاجار آغاز شد و در زمان سلطنت مظفر الدین شاه به ثمر رسید و قصد آن ایجاد پارلمان و عدالت خانه و مشروط کردن قدرت و سلطنت به قانون بود جنبش یا نهضت مشروطه خواهی گفته می شود .
ایرانیان، اندک اندک با حال و هوای دنیای مدرن آشنا می شدند و با ورود وسایل جدید در عصر ناصری دریافتند که ابزارها کافی نیست و مناسبات هم باید مدرن شود. در این میان نقش روزنامه ها،نوشته های روشنفکران دلسوزمستقل،درک تحول خواهانه ی علمای دین وتلاشهای بازرگانان بسیار ممتاز است که دریچه های تازه را به روی مردم باز کرد.


+
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(2)آیا نهضت مشروطیت شکست خورد؟خیر چون آگاهی مردم ،کم شدنی نیست و هر رخدادی که برای جامعه آگاهی های تازه بیاورد یک یا چند قدم رو به جلوست.آرتور کوستلر در «خوابگردها» می نویسد: «ما تنها می توانیم به دانایی خود بیفزاییم اما نمی توانیم از آن بکاهیم.» پس اگر انقلاب مشروطیت بر آگاهی های ما افزوده به بار نشسته است ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد.
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(3)نهضت مشروطیت را در 7پرده می توان این گونه توضیح داد:
پرده اول: با افزایش حقوق گمرکی توسط نوزبلژیکی(رئیس گمرکات منصوب از طرف روسها)، تجار تهران به صدر اعظم ( عین الدوله) شکایت می کنند. همین که در شکایت از مقام اجرایی به مقام اجرایی بالاتر باید شکایت کنی نشان دهنده آن است که تفکیک قوا و دستگاه مستقل قضا وجود نداشته است. پاسخ صدراعظم چنین بود:« این لوطی بازی ها دیگر چیست؟ همه تان را می گذارم در دهانه توپ. بروید دنبال کارتان!».
رئیس گمرک «ممالک محروسه» هم از بین کلمات فارسی که یاد گرفته بود بازرگانان مسلمان و معترض را با این لفظ عتاب و خطاب می کند: پدر سوخته ها!
پرده دوم: به خاطر افزایش حقوق گمرکی، قند که کالایی وارداتی ازروسیه بود طبعا گران می شود. علاء الدوله(حاکم وقت تهران)به بازرگانان دستور می دهد قیمت قند را به قبل بازگردانند.
آنها می گویند پیش صدر اعظم رفتیم ولی از مسیو نوز حمایت کرد و ما نمی توانیم قیمت را کاهش دهیم. این مقام اجرایی هم در جایگاه قاضی می نشیند و دستور می دهد چند نفر از بازاری ها را بیاورند و به جرم گران فروختن قند «چوب بزنند». این رفتار با تجار محترم و معتمد بازار، بازرگانان را به خشم می آورد. چاره را در این می بینند که سراغ مقام بالاتر بروند که همان صدر اعظم بود.پاسخ عین الدوله در عصر قبل مشروطه چنین است: من اجازه داده بودم. در کار حاکم من حق مداخله ندارید!
پرده سوم: مسیو نوز بلژیکی از مشاهده تحقیر مخالفان خود به وجد می آید و درصدد تحقیر بالاتری بر می آید. عکسی منتشر می شود که او را در لباسی شبیه روحانیون با عمامه و ردا و در حال کشیدن قلیان نشان می دهد. اعتراض به مردم عادی هم تسری می یابد و سه گروه در سه محل متحصن می شوند: مسجد شاه، مسجد جامع و زاویه حضرت عبدالعظیم.
پرده چهارم: تحصن کنندگان به جای این که تنها خواستار تنبیه رئیس گمرک شوند یا فقط کاهش قیمت قند را بخواهند خواسته های جدی تری مطرح می کنند: محدود کردن دایره اختیارات سلطنت و تأسیس عدالت خانه. این اولین بار بود که مردم عادی سخن روشنفکران را تکرار می کردند.
پرده پنجم: عین الدوله گروهی از اوباش را اجیر می کند تا با چوب و چماق به جان متحصنین بیفتند. او که به قول ناظم الاسلام کرمانی « گرم عروس تازه خود(دختر مظفر الدین شاه)» بود احساس می کرد همان گونه که از علاء الدوله به او شکایت می کنند و به جایی نمی رسند از خود او هم باید به مظفر الدین شاه شکایت برند و البته به طریق اولی به جایی نخواهند رسید. وقتی موقر السلطنه (اولین همسر دختر مظفرالدین شاه، شکوه الدوله)را واداشته بود دختر شاه را به اکراه طلاق دهد می پنداشت شکایت جمعی متحصن هم به جایی نمی رسد.
پرده ششم: عده ای بازداشت می شوند و در این میان یک نفر که طلبه ای بنام سیدعبد الحمیدبوده کشته می شود و ماجرا که از خواست روشنفکران آغاز شده و به بازاریان رسیده بود توده های عادی و روحانیون را هم درگیر می سازد.
پرده هفتم: در مراسم تشییع جنازه هم باز عده ای کشته می شوند. این بار تُجار و کسبه به باغ سفارت انگلستان پناه می برند و رسما تقاضای اعلام مشروطیت و تشکیل مجلس را مطرح می کنند. قضیه چنان فراگیر می شود که حمایت شاه بیمار از عین الدوله عملا منتفی می شود و او به ناچار کنار می رود و مظفر الدین شاه به صدور فرمان مشروطیت تن می دهد.


+
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(4)بزرگترین ثمره مشروطه چه بود؟
این است که قدرت از انحصار یک نفر خارج شد. تا پیش از مشروطه، قبله عالم مالک جان و مال و ناموس مردم بود. جان هر که را که می خواست می ستاند. ولو صدر اعظم میرزا تقی خان امیر کبیر باشد. دستور می داد فلان زن از شوهر خود مطلقه شود و به عقد او یا مقام منصوب او درآید و هر مالی را که می خواستند تصاحب می کردند. جامعه هم این ها را در زمره حقوق شاه می دانست چندان که میرزا تقی خان امیر کبیر که به دستور شاه به شهادت رسید لقب شهید نگرفت اما ناصر الدین شاه قاجار که با گلوله میرا رضای کرمانی از پا درآمد شاه شهید خوانده شد.


+
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(5)مشروطه برای چه بود؟برای این بودتاشاه نه بطور مطلق که به صورت مشروط و مقیّد و از کانال مجلس وقانون اساسی سلطنت کند. این که بعد تر چه اتفاق افتاد و این آرمان تا چه میزان تحقق یافت از ارزش این کار نمی کاهد. ناصر الدین شاه و مظفر الدین شاه از سفرهای خود به فرنگ مصنوعات جدید را می آوردند. از اتومبیل و دوربین سینما تا ابزار های دیگر. آنان شیفته مدرنیسم و تجدد ظاهری شده بودند و روشنفکران زمان روح مدرنیته را در مشروط کردن قدرت شاه و تشکیل مجلس می دانستند و مشروطه ورود این دستاورد به ایران بود.محمّد علی شاه در توجیه دعوت نکردن از مجلسیان به جشن تاجگذاری گفت:« می خواهند قوای مملکت را تجزیه کنند تا از اختیارات شاه خارج شود».
محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۳
مرداد
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(6)موضع علمای دین (روحانیون) در قبال مشروطه چه بود؟
دو نوع موضع داشتند:
1-گروهی که معتقد بودند جسارت های شاه و صدراعظم را باید پاسخ دهند خصوصا این که طلبه ای به نام عبدالحمید هم در زمره کشته شده هابود.
2- گروه دیگر اما گمان می کردند شریعت به خطر می افتد چون اقتدار سلطنت را یک ضرورت              می دانستند حال آن که تحولات بعدی نشان داد بیشترین تهدید علیه روحانیت از جانب دو شاه(رضا شاه و پسرش)ابراز شد و اتفاقا با الغای سلطنت و تشکیل جمهوری به نام اسلام بود که روحانیت و شریعت به عرصه علنی سیاسی آمدند. 

در یک سو آیات ثلاث نجف ( سه مرجع تقلیدآنزمان:آخوند خراسانی،مازندرانی وطهرانی) و شاخص ترین شان آخوند خراسانی حامی مشروطه بودند و در سوی دیگر نیز روحانیونی به شدت مخالف.آشنایی با این مخالفت ها و رقابت ها برای درک تحولات بعدی سیاسی هم بسیار رهگشاست. در میان روحانیون مخالف ،متفاوت ترین و تند ترین موضع را شیخ ابوالحسن نجفی مرندی اتخاذ کرد.
او چنان بدبین بود که لفظ مشروطه را با شرک یکسان دانست و نوشت : «حروف این دو هم به حساب ابجد مساوی است و از هر دو رقم 560 به دست می آید.»
به این هم بسنده نمی کند و جای دیگری می نویسد: امام دوازدهم ابتدای شدت های فتنه های آخر زمان را در دعای افتتاح با عبارت « وشدت الفتن بنا» معین کردند که به حساب ابجد می شود 1324 یعنی همان سال اعلام مشروطیت(به هجری قمری)

منبع:[ ایدئولوژی نهضت مشروطه- صواعق سبعه- ابوالحسن نجفی مرندی- نوشته فریدون آدمیت/ مقاله دکتر مهدی نجفی زاده در اطلاعات سیاسی – اقتصادی شماره 275]


+
محمدحسن محب