ادامه مطلب
شیوه دوم اما مبتنی بر سرکوب و مشت آهنین بود. البته شیوه جامعه روحانیت مبارز در تهران دعوت مردم به تجمع در یک نقطه نبود بنا بر این انتساب فراخوان تجمع یا آغاز راهپیمایی در میدان ژاله به جامعه روحانیت نادرست است زیرا آنان ترجیح می دادند مردم در سطح شهر به حرکت درآیند تا در یک نقطه تجمع کنند. بر همین اساس راهپیمایی های 13 تا 16 شهریور را شهیدان مفتح و بهشتی مدیریت می کردند و مشکلی هم پیش نیامد.
در این میان اما یک روحانی دیگر از مردم تهران دعوت کرد در میدان ژاله - محل سکونت و استقرار دفتر خود - تجمع کنند. نام او آیت الله شیخ یحیی نوری بود که به خاطر اطلاعیه های تشرف به اسلام در مطبوعات چهره سرشناسی به حساب می آمد و معمولا پیروان برخی فرقه ها نزد او تشرف به اسلام را اعلام و در روزنامه ها منتشر می کردند و میان هواداران خود به علامه نوری شهرت داشت ولی عضو جامعه روحانیت و هماهنگ با آنان نبود.
این در حالی بود که شامگاه 16 شهریور 1357 اعلام شده بود از ساعت 6 صبح جمعه 17 شهریور در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامی برقرار خواهد شد که به موجب آن اجتماع بیش از دو نفر ممنوع و محدودیت های رفت وآمد شبانه اعمال می شد.
از یک طرف دولت آشتی ملی تشکیل شده بود تا به خشونت ها پایان دهد و اعتراضات مردم به صورت مسالمت آمیز مورد بررسی قرار گیرد و ازسوی دیگر ارتشبد غلامعلی اویسی اطلاعیه داد که از جانب «دولت شاهنشاهی ایران» عهده دار فرمانداری نظامی تهران شده و در تهران حکومت نظامی برقرار است. این تعارض حیرت آور در روز 17 شهریور بیش از هر روز دیگر نمود یافت.
طعنه آمیز این که 17 شهریور زادروز جعفر شریف امامی نخست وزیر دولت آشتی ملی هم بود!
[شاه، این بلاهت را دو ماه دیگر نیز تکرار کرد و درست در روزی که در پیام رادیو تلویزیونی خطاب به ملت ایران تصریح کرد «من صدای انقلاب شما را شنیدم» دولت نظامی ارتشبد ازهاری را نیز مستقر کرد و او با زبان تهدید با مردم سخن گفت.]
مردمی که غالبا از اعلام حکومت نظامی در ساعات صبح گاهی روز جمعه بی خبر بودند در میدان ژاله تجمع کردند و به شکل بی سابقه ای سربازان به روی آنان آتش گشودند. در حالی که مردم از این اتفاق بهت زده شده و تعداد شهدا را هزاران نفر تخمین می زدند فرمانداری نظامی تهران در اطلاعیه شماره 4 خود اعلام کرد: «در واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدند.»
دو روز بعد دادگستری تایید کرد که با درگذشت برخی از مجروحان، تعداد کشته ها به ۹۵ نفر رسیده است. وزیر وقت بعدتر در خاطرات خود عدد را 126 نفر ذکر کرد.
مشاهده کشته و مجروح در میدان جنگ یک بحث است و قتل و خون ریزی در میدان و خیابان بحثی دیگر و عجیب نبود که زمزمه 4 هزار کشته در شهر پیچید.
میشل فوکو فیلسوف فرانسوی نیز همین عدد را در گزارش خود آورد که بسیار صدا کرد. او از جانب یک روزنامه ایتالیایی به تهران آمده بود و برجسته ترین شخصیت جهانی بود که انقلاب ایران را از نزدیک روایت می کرد.
آنتونی پارسونز آخرین سفیر بریتانیا در تهران که چند سال پیش در لندن درگذشت درکتاب خاطرات خود تعداد کشتههای 8 سپتامبر یا 17 شهریور را «صدها نفر» ذکر کرده است و ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده در تهران از 200 کشته سخن می گوید و «جان دی. استمپل» از دیپلمات های ارشد آمریکایی در تهران هم بعد ها نوشت: «بلافاصله پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند.»
پنج شنبه هفته گذشته (13 شهریور 93) هم اسدالله بادامچیان از چهره های موثر موتلفه اسلامی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: « خاطره تلخ من، گزارشی است از حدود 80 کودک زیر دو سال که در این روز توسط جلادان رژیم شاه و اربابانش به ویژه اسراییل، شهید شده بودند و آنها را به بهشت زهرا آورده و در یک سالن کنار هم چیده بودند و انسانی با احساس که ندانستیم کیست، روی سینه هر یک از آنها یک شاخه گل گلایل گذاشته بود و هر کس به این منظره نگاه میکرد بیاختیار اشکش سرازیر میشد و به آن رژیم کودککش، لعنت میفرستاد. متاسفانه امکان عکسبرداری میسر نشد.»
36 سال پس از جمعه سیاه و با احترام به همه شهیدان 17 شهریور 1357 می توان این پرسش را از منظر تاریخی مطرح کرد که آیا شمار شهیدان واقعه 17 شهریور 100همان تا 200 نفری است که در آمارهای رسمی اعلام می شد یا 4 هزار نفری که در افواه پیچید و میشل فوکو هم آن را نقل کرد و اگر این دومی است چرا بنیاد شهید انقلاب اسلامی که به گفته اولین رییس آن در اسفند 1358 آمار و اسامی همه شهیدان مربوط به انقلاب اسلامی را استخراج و تنظیم کرده بود بر آن صحه نمی گذارد؟
اگر در تنها در یک روز 4 هزار نفر شهید شدند چرا امام خمینی در روایت خود از ماجراهای انقلاب در دهم مهر 1358 و در دیدار با اعضای دولت موقت بر «کم ضایعه» بودن انقلاب تاکید دارند و مقام معظم رهبری که در آن زمان در جیرفت در تبعید بودند در تحلیل ها و سخنرانی های بعدی عدد مشخصی ذکر نکرده اند.
ضمن این که عمادالدین باقی - نویسنده و پژوهشگر- نیزبا توجه به دسترسی به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر(سازمان بهشت زهرا و پزشکی قانونی) تعداد کشتهشدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر کرده و یادآور شده است «از این تعداد ۶۴ نفر در میدان ژاله و بقیه در نقاط دیگر شهر کشته شدند. زیرا تظاهرات به نقاط دیگر شهر خصوصا شرق تهران نیز سرایت کرد.»
منبع مستند و بسیار مهم دیگر کتاب «لاله های انقلاب، یادنامه شهدا» است که در سال 1358 منتشر شد و در کتابخانه ها موجود است و در 830 صفحه اطلاعات ارزنده ای درباره شهیدان انقلاب درج کرده و شمار شهیدان 17 شهریور را همان نزدیک به 90 نفر ذکر می کند.
اما همین تعداد هم بسیار تکان دهنده بود و تاثیر خود را بر جهان چه در سطح افکار عمومی و چه سیاستمداران بر جای گذاشت تا جایی که زیبگنیو برژه ژینسکی (در ایران مشهور به برژینسکی) - مشاور امنیت ملی رییس جمهوری وقت آمریکا( کارتر) - درباره 17 شهریور گفته بود: «این واقعه چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش های گذشته میان مخالفان و دولت را از یاد برد و یک انقلاب واقعی را در پایان شورش های پراکنده و مقطعی پیش چشم قرار داد.»
36 سال پس از واقعه 17 شهریور وقت آن رسیده است که آمار دقیق تعداد شهیدان و حتی فهرست اسامی منتشر شود و در اعلام شمار شهدای آن واقعه نیز دقت لازم به عمل آید زیرا به نظر می رسد از یک سو عدد 4هزار نفر اغراق آمیز است و از سوی دیگرفهرست کامل اسامی شهیدان را نیز بنیاد شهید در اختیار دارد.
گرامی داشت و تاکید بر اهمیت واقعه 17 شهریور منوط به تاکید بر عدد 4 هزار شهید یا هزاران نفر نیست و با انتشار اسامی 100 تا 200 شهید قطعی نیز می توان از این نقطه عطف سخن گفت. ضمن این که در این صورت هویت یک یک شهیدان در جامعه بیشتر شناخته می شود تا هنگامی که از تعبیر هزاران نفر استفاده می کنیم.
یادمان باشد تنها 20 روز قبل از 17 شهریور شاه به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد کنفرانس خبری برپا کرده و گفته بود: «در بین یک ملت دو سه نفر هم معترض پیدا می شود!»
منبع:عصر ایران؛ مهرداد خدیر/کد خبر: ۳۵۴۴۶۱/تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۳
+نوشته شده در ساعت ۱:۳۰ قبل از ظهر توسط محمدحسن محب
**