آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۹:۳۰۲۸
تیر
اگر زنده می‌ماند

ناصرالدین شاه نخستین شاه ایرانی است که به اروپا سفر کرد. نخستین سفرش به سال ۱۲۹۰هجری قمری به اصرار میرزا حسین‌خان سپهسالار اعظم (صدراعظم وقت) بود که پنج ماه و ۹ روز طول کشید. به سال ۱۲۹۵ دومین سفرش را انجام داد... این سفر چهار ماه و ۹ روز طول کشید و سومین سفرش به خاطر عزیزالسلطان (ملیجک سوم) ترتیب داده شد؛ به مدت شش ماه و دوازده روز...

او خاطرات دو سفر اول را خودش نوشته، اما خاطرات سفر سوم به تقریر اوست و تحریر دختر خوش خطش فخرالدوله و کاتبانی ملازم رکاب همچون غلامحسین‌خان، ناصرالملک و ابوالحسن خان فخرالملک.

مشاهده کشورهای اروپایی او را بر آن داشت که به عکاسی روی آورد، دوربین عکاسی به ایران آورد، سیستم پستی نوین را پی افکند، حمل و نقل قطار را پی بریزد، نیروی دریایی تشکیل دهد، چراغ برق و گاز را به ایران آورد، قزاقخانه تشکیل دهد، به سبک رایج داستان‌های قرن نوزدهم اروپا داستانی برای کودکان بنویسد و... (داستان «حکایت پیر و جوان» او به سال۱۲۸۹ نگاشته شد.)

او دریافته بود که ایرانیان را سودایی نو در سر است و نسیم آزادی در راه. به ابوالقاسم‌خان ناصرالملک فرمان داد تا به ترجمه و نگارش قانون اقدام کند. فرمان داد که مجلس مشورتخانه یا مجلس مشورت تاسیس شود که در این مجلس ۲۵ تن از رجال دیوانی گردهم آمدند که طرحی نو برای اداره کشور پی بریزند. به عهد او «گفتار در روش دکارت» به فارسی برگردانده شد.

انتشار روزنامه‌ها رونق گرفت اما ذکاءالملک فروغی به جرم نوشتن مقاله‌ای در روزنامه «قانون» مورد پیگرد قرار گرفت. حاج سیاح محلاتی و میرزا جعفر حکیم الهی به سبب آزادگی به بند افتادند. میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله را به جرم نوشتن کتابی به محبس قزوین افکندند و کتابی را که نگاشته بود بر سرش کوفتند. دستور توقیف روزنامه دولتی «وطن» را صادر کرد، چرا که در سرمقاله نخستین شماره این روزنامه فرانسوی زبان از قانون و آزادی و برابری سخن به میان آمده بود.

به فرمان او به سال ۱۸۶۳ میلادی نخستین اداره سانسور مطبوعات در ایران تاسیس شد. این اداره وظیفه داشت که تمام روزنامه‌ها و کتاب‌ها را پیش از چاپ بررسی کند و مانع از ورود روزنامه‌های فارسی زبان خارج از ایران شود که دم از قانون و آزادی می‌زدند.

مردی که سفر‌ها کرده بود، می‌گفت نوکرهای من و مردم این مملکت نباید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر داشته باشند و اگر اسم پاریس و بروکسل نزد آن‌ها برده شود، ندانند این‌ها خوردنی است یا نوشیدنی.

مردی که دانشگاه‌های اروپایی را از نزدیک دیده بود در پاسخ نامه گروهی از جوانان که اجازه تاسیس دانشگاه را از محضر ملوکانه کرده بودند، چنین نوشت: «جوانان معقول بسیار بسیار غلط کرده‌اند که ایجاد دانشگاه می‌خواهند بکنند... اگر همچو کاری بکنند پدرشان را آتش خواهم زد، حتی نویسنده این کاغذ در اداره پلیس باید مشخص شده و تنبیه سخت شود که من‌بعد از این فضولی‌ها نکند.»

شاهی که فرمان قتل امیرکبیر را صادر کرد دل خوش داشت که مورخ درباری «ناسخ التواریخ» بنویسد امیرکبیر به تب و بیماری در کاشان درگذشت!

وی در نیافت مشکل مردم ایران دوربین عکاسی و چراغ گاز و قطار نیست.

آن روستازاده فراهانی نیک دریافته بود که استبداد سرطانی است که جامعه را به نابودی می‌کشاند.

سفر‌ها برای او درسی نداشت، خیزش مردم در جنبش تنباکو او را به هوش نیاورد. صفیر گلوله میرزا رضای کرمانی نیز او را از خواب نپراند. آخرین کلامی که [جانشینش] در بستر مرگ گفت این بود: «من بر شما جور دیگری حکومت خواهم کرد، اگر زنده بمانم.» اما دیگر دیر شده بود... .

منبع:غلامرضا امامی هفته‌نامه «نگاه پنجشنبه»

محمدحسن محب
۱۹:۳۰۱۹
تیر
مطلبی برای بحث ودادن نظر
«حمله از 2 جبهه»عنوان یادداشت روز یکی از روزنامه های صبح تهران به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛ترکیب ابزارهای داخلی و خارجی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایران و سوق دادن افکار عمومی به سمت دیدگاه خاصی در مسائل امنیت ملی که نهایتا بر تصمیم‌های سیاسی و اجتماعی آنها اثری ویژه می‌گذارد، خلاصه‌ترین توصیفی است که می‌توان از پروژه عملیات نرم دشمن در این روزها به دست داد. همه ما در مرکز این عملیات نرم قرار داریم. میدان بازی این بار در صحنه افکار عمومی تعریف شده است.

قصه از این قرار است: درک غربی‌ها این است که رفتار ایران تا زمانی که محاسبات آن تغییر نکند، تغییر نخواهد کرد. این درسی است که بیش از 3 سال پیش رابرت گیتس به نظام تصمیم‌سازی استراتژیک آمریکا آموخت. آمریکایی‌ها از سال 88 به این سو تصمیم گرفتند به جای رفتار ایران محاسبات آن را هدف بگیرند.

معنای این اقدام دقیقا این است که ایران درباره رفتارهای خود در حوزه امنیت ملی وادار به محاسبه مجدد شود و پس از محاسبه مجدد، محاسبات سابق خود را در سمت و سویی که مطلوب غرب است تصحیح کند. ظاهرا فهم غربی‌ها فعلا این است که هیچ الگویی از فشار خارجی قادر به تغییر محاسبات راهبردی مقام‌های ارشد کشور مثلا درباره موضوع هسته‌ای نیست بلکه برعکس هر چه فشارها از بیرون شدیدتر شود ایران در موضع خود مستحکم‌تر خواهد شد.

تجربه تاریخی هم همین را نشان می‌دهد. از سال 2006 به این سو، هر وقت طرف غربی راهبرد تشدید فشار را در پیش گرفته، متقابلا سناریوهای مثبت روی میز مذاکره کمرنگ شده و ایران نیز به ازای هر یک گامی که غربی‌ها در مسیر تقابل برداشته‌اند، یک گام متقابل و هم وزن برداشته است. آمریکا خوب می‌داند ایران در این حوزه‌ها دست بسته نیست.

در همین حال، فضاهای مثبت در مذاکرات، زمانی ایجاد شده و راه‌حل‌های میانه هنگامی مجال بروز یافته است که غربی‌ها در لفاظی علیه ایران و به کار گرفتن اهرم‌های فشار امساک کرده‌اند، علت هم این است که به لحاظ راهبردی این دید در ایران تثبیت شده است که الگوی رفتار ایران مثلا درباره پرونده هسته‌ای هرگز نباید تابعی از شدت فشارها باشد چرا که تجربه 2003 تا 2006 نشان می‌دهد اگر طرف غربی به این ارزیابی برسد که ایران رفتار خود را متناسب با شدت فشارها تنظیم می‌کند، آن وقت تنها کاری که خواهد کرد تشدید فشار و تلاش برای امتیازگیری یکطرفه بدون کوچک‌ترین توجهی به مواضع طرف ایرانی است.

اکنون به نظر می‌رسد از 2 جبهه به ادراک داخلی درباره موضوعات امنیت ملی حمله نرم شده است. نخست جبهه مسؤولان و دوم جبهه مردم. هدف غربی‌ها که در گفتن آن هیچ پرده پوشی نمی‌کنند این است که در سطح طیفی از مسؤولان این تلقی شکل بگیرد که وضعیت کشور بحرانی است و راهی برای مدیریت این بحران با استفاده از ابزارها و مکانیسم‌های داخلی وجود ندارد.

در واقع احساس بن‌بست و نیاز به مصالحه، هدف عملیات نرمی است که هم‌اکنون مهم‌ترین سیبل آن مسؤولان در ایران هستند. جبهه دوم مربوط به مردم است؛ در این جبهه طراحی دشمن این است که افکار عمومی اولا با سیاست‌های رسمی نظام در حوزه‌های حساس احساس فاصله کند، ثانیا راه‌حل بنیادین مشکلات خود را مصالحه در محیط سیاست خارجی بداند و ثالثا این موضوع را در رفتار اجتماعی و انتخاب‌های سیاسی خود به عنوان یک معیار اصلی لحاظ کند. در این 2 جبهه یک عملیات نرم وسیع آغاز شده است.

قلب این عملیات نرم البته عملیات روانی و رسانه‌ای است. در واقع برای غربی‌ها مهم نیست که بتوانند در محیط واقعی، حقیقتا تهدیدی برای ایران ایجاد کنند. درست‌تر بگویم، این اولویت اول آنها نیست؛ اولویت شماره یک آنها این است که مردم و بخشی از مسؤولان در ایران به لحاظ روانی احساس کنند که تهدید وجود دارد، بسیار بزرگ است و راه‌حلی جز سازش ندارد.

این تصویر البته کاملا غیرواقعی است. جداگانه بحث خواهیم کرد که نه به آن اندازه‌ای که برخی تلاش می‌کنند جلوه بدهند بحران وجود دارد و نه راه‌حل مشکل سازش است. با این حال، جنگ افکار عمومی در این حوزه بسیار وسیع و جان‌دار است و اکنون خیانتی بزرگ‌تر از این نیست که کسانی امکانات خود را صرف پیروزی دشمن در این نبرد کنند.

محمدحسن محب