منبع:P.FBOOK-Dr.Abdollah Shahbazi
*. کاشانی به روایت اسناد، ج 2، صص 605- 612
منبع:http://bit.ly/1JC58UL
بحران را از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ درست کردند که با توطئه کانونهای مخفی احمد قوام (قوامالسلطنه) را ساقط کردند. قوام اگر در قدرت میماند وضع ایران به کودتا نمیانجامید. هم شاه میخواست از قوام انتقام بگیرد و هم کانونهای مالی- سیاسی توطئهگر نمیخواستند احمد قوام تشکیل دولت بدهد و بحران نفت را حل کند. به همین دلیل است که مظفر بقایی ماجرای ۳۰ تیر را راه انداخت. و به همین دلیل است که کسانی چون سرگرد پرویز خسروانی (سپهبد بعدی که ۱۸ مرداد امسال در لندن فوت کرد) با اوباشش، که بعدها در کودتای ۲۸ مرداد نقاش فعال ایفا کردند، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ علیه قوام و به سود بازگشت مصدق وارد عمل شدند. طبق یک سند اطلاعاتی، مأمور مخفی در ۱۸ مهر ۱۳۳۸ گزارش میدهد که آیتالله کاشانی در جمع خصوصی گفت: «اگر قوام روی کار میآمد عمل دکتر مصدق به دست نامبرده انجام میشد [و] در مقابل قوام بوجود آوردن واقعه ۲۸ مرداد عمل سهل و آسانی نبود.»
ادامه دارد...
کمپرادوریسم مفهوم جالبی است. «کمپرادور» در سدههای شانزدهم و هفدهم نامعمومی واسطههای محلی پرتغالیها و بعد هلندیها و انگلیسیها و سایر غربیهای استعمارگر بود در شرق یعنی در چین و هند و دیگر کشورهای جنوب آسیا به عنوان واسطه سرمایهداران و شرکتهای خارجی (عمدتا اروپایی) عمل میکردند .ولی الان عصر ما عصر کمپرادورها شده. جهانی شدن اقتصاد مرزهای «ملی» را واقعاً فروریخته است.
مفهوم بورژوازی کمپرادور در اقتصاد سیاسی مفهوم شناختهشدهای است. این مفهوم به بخشی از بورژوازی کشورهای کمترتوسعهیافته اشاره دارد که در پیوند اقتصادی با بورژوازی کشورهای پیشرفته شکل گرفته است. پیوند اقتصادی این دو گروه - یعنی بورژوازی کمپرادور و بورژوازی خارجی - همبستگی منافع سیاسی آنها را درپی دارد و از این طریق، بورژوازی کمپرادور را به عامل سیاسی بورژوازی خارجی در کشورهای کمترتوسعهیافته بدل میکند. بورژوازی کمپرادور معمولاً به دو دسته تجاری و صنعتی تقسیم میشود.
بورژوازی کمپرادور تجاری نقش دلال کالاهای وارداتی از کشورهای پیشرفته یا دلال مواد خام صادراتی مورد نیاز این کشورها از جوامع کمترتوسعهیافته را برعهده دارد؛ اما بورژوازی کمپرادور صنعتی کارگزار تولیدی کارخانههای مادر در جوامع کمترتوسعهیافته است. وی به مدد سرمایه خارجی با بکارگیری نیروی کار و مواد خام محلی، کالاهای مشابه با کالاهای کارخانههای مادر را - البته با حفظ سلطه و کنترل سرمایهای و تکنولوژیک شرکت مادر- در کشورهای کمترتوسعهیافته تولید میکند و درنهایت، سود حاصل را با شریک خارجی تقسیم میکند.
بورژوازی کمپرادور رقیب اصلی بورژوازی ملی در عرصه اقتصادی کشورهای کمترتوسعهیافته است؛ زیرا بورژوازی ملی خواستار تولید کالاهای وارداتی در داخل و استفاده از سرمایه و تکنولوژی بومی (ویا بومیسازی تکنولوژی خارجی) برای تولید کالاهای خارجی در داخل کشور است. تحقق خواسته بورژوازی ملی، سود بورژوازی کمپرادور را بهشدت محدود میکند و تسلط آن را بر بازار بومی از میان میبرد.
بنابراین، منافع بورژوازی کمپرادور در سلطه کالاها و سرمایه خارجی بر بازار محلی است و درنتیجه، منافعش با منافع بورژوازری خارجی یکی میشود؛ بهعبارتدیگر، تداوم توسعهنیافتگی صنعتی کشورهای کمترتوسعهیافته، منافع اقتصادی بورژوازی کمپرادور را تأمین میکند و لذا این نوع از بورژوازی در ذات خود ضد توسعه و مخرب اقتصاد ملی است. در بسیاری از کشورهای کمترتوسعهیافته، بورژوازی کمپرادور بهواسطه قدرت اقتصادی خود قدرت سیاسی قابل توجهی را کسب میکند و حتی ممکن است دولت را نیز در اختیار بگیرد. در این حالت است که دولتِ وابسته در آشکارترین شکل خود جلوهگری خواهد نمود. در سده گذشته، نمونههای بسیاری از دولتهای وابسته بهویژه در آمریکای مرکزی و جنوبی شکل گرفتند.
"بخشی از خاطرات دکتر هینریش بروگش شرق شناس آلمانی که در دهۀ اول سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمد."
همۀ ایرانیها، از مقامات بالا تا مستخدمین لباسهایی مشابه یکدیگر که مخصوص مردم آن کشور است در بردارند، یکی از علائم مشخصه افراد از یکدیگرکلاه آنهاست، و از کلاه هرکسی معمولا می توان او را شناخت، طبقات مستخدمین و نوکران کلاههای بلند نمدی و قهوه ای رنگ،طبقات متوسط و اعیان و اشراف کلاههای بلند پوستی سیاه که نوک آنها کج است بر سر می گذارند و هر کسی نسبت به مقام و پول خود کلاه پوستی مختلفی به سر می گذارد . عالی ترین جنس این کلاهها از پوست گوسفندان سیاه رنگ بخارا تهیه می شود..... مردان ایران همه ریش دارند، بی ریشی یک نوع اهانت و نا سزا برای مردان محسوب می شود....لباس مردان ایرانی تشکیل می شود از یک پیراهن که تا روی شکم می رسدو جند تکمه می خورد. روی این پیراهن یک کت کوتاه به نام سرداری می پوشند که آستینهای بلند دارد و روی آن کمر بند می بندند و روی آن کت دیگری می پوشند که آستینهای آن کوتاه ا ست و به آن "کلیجه" می گویند .کلیجه ها را معمولا از طرف شاه یا اربابان به مستخدمین می دهند. این نوع کلیجه هاچون از شال کشمیر دوخته شده اند بسیار پُر ارزش و گران قیمت هستند و روی سینه و سر آستین آنها عمولا پوست بخارا دوخته شده است. شلوار مردان گُشاد و بلند است. در موقع مسافرت چکمه به پا می کنند و در مواقع عادی کفشهای نوک تیز می پوشند،ایرانیها[مردان] از اشیای طلایی احتراز می کنند ، زیرا در موقع نماز و عبادت باید آنها را از خود دور کنندبه همین جهت انگشترهای مردان و قبله نماهای آنها از نقره هستند.....
ر.ک .دکتر هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس محمد حسین کُرد بچه، انتشارات اطلاعات، 1389
محمدرضاشاه پهلوی تقریبا هیچگاه نسبت به دولتهای آمریکا از حزب دموکرات نظر مساعدی نداشت؛ بر این باور بود که برخلاف جمهوریخواهان، دموکراتها حمایت بدون چون و چرایی از او به عمل نمی آورند و چنانکه باید، سیاستهای سرکوبگرانه او را تایید نمی کنند؛ پر بیراه هم نمی گفت در دو مقطع (اوایل دهه ۱۳۴۰ و اواسط دهه ۱۳۵۰) که دموکراتها بر سر کار آمدند، حکومت استبدادگرای پهلوی در برابر مخالفان آسیب پذیر ظاهر شد
جامعه ایرانی در طول تاریخ شش هفت هزار ساله اش بر اساس ساختارهای کوچک خودگردان اداره میشده است.ما به جز دوران اخیر هیچ گاه دولت متمرکز قدر قدرت قاهری نداشته ایم که از مرکز پول نفت را تزریق کند و تمامی امور این سرزمین پهناور را سامان دهد.اصولا وضعیت جغرافیایی کشور ما اجازه چنین اقتداری را به دولت مرکزی نمیداده است.بنابراین همیشه ساختار سیاسی سرزمین ما آن چیزی بوده است که امروزه اروپایی ها به آن (نظام کنفدراتیو)میگویند.دولت مرکزی کارکردهای عمومی و همگانی را سامان میداده است.به همین دلیل حتی در بدترین اوضاعی که دولت مرکزی به هم می ریخت،امنیت جامعه کمتر مختل میشد زیرا این امنیت را خود مردم،نهادهای کوچک محلی،تأمین میکردند.
منبع:عبدالله شهبازی/نظریه توطئه وفقرروش شناسی درتاریخ نگاری معاصرایران /صفحه108و109