آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۰۱:۰۰۱۷
دی

نقطه شروع ازنظر بیانیه حزب اتحادملت اسلامی ایران:

تظاهرات ۷ دی‌ماه مشهد را می‌توان آن جرقه‌ای دانست که این لرزه اجتماعی را به راه انداخت. عده‌ای از کسبه خیابان شیرازی مشهد نسبت به نصب نرده‌های خط ۳ بی‌آرتی اتوبوس‌رانی مشهد در طول این خیابان معترض‌اند. به تحریک و سازمان‌دهی یکی از اعضای افراطی شورای سابق شهر مشهد، کسبه محل قرار تجمع و راهپیمایی اعتراضی در روز پنج‌شنبه ۷ دی از چهارراه شهدای مشهد می‌گذارند. این در حالی است که از دو روز پیش تقریباً تمام اعضای شناخته‌شده و چهره‌های سیاسی وابسته به جبهه پایداری در مناطق مختلف مشهد برای بسیج و سازمان‌دهی هوادارانشان جهت حضور در راهپیمایی نه دی و تبدیل آن به راهپیمایی علیه دولت، گرانی و سیاست‌های اقتصادی دولت و برجام گرد هم آمده‌اند. از سوی دیگر به بهانه نخستین اجلاس تشکل‌های جوانان رضوی نمایندگان ۸۰۰ تشکل جوانان که در عمل اعضای ستادهای انتخاباتی تولیت آستان قدس‌اند از سراسر کشور روزهای ۶ و ۷ دی‌ماه در مشهد گرد هم آمده‌اند و شبکه ۳ صداوسیما برنامه‌های آنان به‌ویژه سخنرانی اختتامیه ابراهیم رئیسی را پوشش زنده می‌دهد. او در این سخنرانی از جوانان حاضر می‌خواهد که «آتش به اختیار» درصحنه‌های اجتماعی حضور مستمر داشته باشند.

 چهارشنبه‌شب مکبر نماز جماعت حرم رضوی پس از اتمام نماز قرار راهپیمایی صبح پنج‌شنبه علیه شهرداری و خط بی‌آرتی، گرانی و وضعیت اقتصادی را اعلام می‌کند و از نمازگزاران برای حضور در این راهپیمایی دعوت به عمل می‌آورد. صبح پنج‌شنبه درحالی‌که فرمانداری مشهد با برگزاری این تجمع مخالفت کرده است، تعداد ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر در چهارراه شهدا جمع می‌شوند و با شعارهایی علیه شهرداری و دولت نظیر مرگ بر گرانی و مرگ بر روحانی به سمت میدان توحید حرکت می‌کنند. نیرو‌های مسئول حفظ نظم و امنیت وقتی به بهانه این‌که این عده نیروهای خودی هستند و چند تا شعار علیه دولت و وضعیت اقتصادی می‌دهند و تخلیه می‌شوند از متوقف و متفرق کردن آنان استنکاف می‌ورزند. خبر این راهپیمایی و شعارهای تظاهرکنندگان به‌سرعت در سطح شهر مشهد پخش می‌شود و عده‌ای از سهامداران شرکت پدیده شاندیز و مالباختگان مؤسسات مالی مشهد و مردم عادی به تظاهرکنندگان می‌پیوندند. شعارها رفته‌رفته تندتر می‌شود و از مرگ بر روحانی و شعار هر ایرانی عزل دو لاریجانی به مرگ بر دیکتاتور و شعار علیه مقام معظم رهبری و کلیت نظام سوق می‌یابد و نهایتاً عده‌ای نیز شعارهای سلطنت‌طلبانه سر می‌دهند. دیگر کنترل شعارها و رفتار تظاهرکنندگان از کنترل سازمان دهندگان اولیه خارج می‌شود و در حوالی میدان توحید نیروهای یگان ویژه با شلیک گاز اشک‌آور و ضربات باطوم جمعیت را متفرق می‌کنند. تصاویر زدوخورد مردم با نیروی انتظامی بلافاصله در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود. کانال‌های پربیننده ضد نظام بلافاصله این تصاویر را همراه با اخبار لحظه‌به‌لحظه منتشر می‌کنند و فضای شبکه‌های اجتماعی پر از اخبار و تصاویر این راهپیمایی و تجمعات هم‌زمان در کاشمر و نیشابور و شاهرود می‌شود.

 کانال‌های ضد ایرانی بلافاصله با دستمایه کردن خبر راهپیمایی اعتراضی مشهد فهرستی از شهر‌های مختلف را همراه با زمان و مکان انجام راهپیمایی و تجمعات اعتراضی اعلام می‌کنند. جرقه آن لرزه اجتماعی خورده است. معترضان جوان ناامید و خشمگین در شهرهای مختلف به خیابان می‌آیند و جریان اعتراضات و خشونت‌های خیابانی سر می‌گیرد. صداهای مبهم و درآمیخته جمعیت‌ها تبدیل به خشم و فریاد می‌شود. چرخه معیوب «اعتراض و خشونت» و «تخریب و سرکوب» به راه افتاده است. طی یک هفته، ناآرامی‌ها در حدود ۶۰ شهر کشور گسترده می‌شود. ۲۱ نفر از هم‌وطنان جان خود را در این ناآرامی‌ها از دست می‌دهند و تعداد زیادی دچار جراحات عمیق و سطحی می‌شوند. خسارت‌های فراوان به اموال عمومی، بانک‌ها، ساختمان‌های دولتی و خودروهای عمومی و شخصی وارد می‌شود. تعداد زیادی از جوانان در شهرهای مختلف بازداشت و روانه زندان می‌شوند. شبکه‌های تلویزیونی و کانال‌ها و سایت‌های خبری با انتشار پرآب‌وتاب اخبار و تصاویر این اعتراضات تلاش می‌کنند بر موج این اعتراضات سوار شوند. چهره‌های رسانه‌ای شناخته‌شده‌ای با استفاده از فرصتی که شبکه‌هایی ماهواره‌ای و کانال‌های خبری در اختیار آنان قرار داده است به تحلیل و تشویق و تحریک به اعتراض و آشوب و خرابکاری و اخلال می‌پردازند. سر و کله تمام معارضان نظام از رئیس‌جمهور افراطی آمریکا تا سخنگویان گروه‌های سرنگونی‌طلب یکی‌یکی پیدا می‌شود و تورهای ماهیگیری از این آب گل‌آلود پهن می‌گردند.

از نظر علی مطهری:

 آن کسانی که در مشهد ابتدا دعوت به تجمع کرده‌اند یکی «سایت حزب الله مشهد» بوده که این‌ها قبلاً کنسولگری عربستان در مشهد را تخریب کرده‌اند و دیگری هم پیروان آقای احمدی‌ن‍ژاد بوده‌اند که از طریق فضای مجازی دعوت به تجمع کرده بودند. آقای علم‌الهدی هم در نماز جمعه‌ی آن هفته [به این مضمون] گفته بودند که بخش اولش یعنی اعتراض به گرانی خوب بود اما بقیه‌اش خوب نبود که البته این حرف خوبی نیست.ensafnews.com/96644

محمدحسن محب
۰۸:۱۱۰۲
آبان

متقدمان و متأخران درباره بود و نبود دختری به نام رقیه و انتسابش به حسین بن‌علی (ع) به‌ویژه در سال‌های اخیر سخن بسیار گفته‌اند. کتاب «دانش‌نامه امام حسین» در بردارنده برخی از این گفتارهاست. اکنون بدون هیچ داوری درباره وجود تاریخی ایشان و درستی یا نادرستی این انتساب، با استفاده از همین منبع [*] سخن مورخان و محدثان و محققان متقدم را به ترتیب تاریخی گزارش می‌کنم و چند نکته‌ای از متأخران بر آن می‌افزایم:

محمد بن‌محمد مفید (شیخ مفید) (سده چهارم)

او شش فرزند برای حسین بن‌علی (ع) برشمرده است: چهار پسر و دو دختر به نام‌های سکینه و فاطمه [1].

علی بن‌ابی‌القاسم بیهقی (ابن‌فندق) (سده ششم)

او از چهار دختر و چهار همسر حسین بن‌علی نام برده است: فاطمه (دختر ام‌اسحاق)؛ سکینه (دختر رباب)؛ زینب (دختر شهربانو)؛ ام‌کلثوم (دختر شهربانو) [2].

محمد بن‌طلحه شافعی (سده هفتم)

او گفته است ایشان دَه فرزند داشت: شش پسر و چهار دختر، اما هنگامی که آنان را به نام برشمرده، از دختر چهارم یاد نکرده، بلکه سه علی، یک محمد، یک عبدالله، یک جعفر (پسران) و یک زینب، یک سکینه و یک فاطمه (دختران) به ایشان منسوب کرده و گفته است قول مشهور همین است [3].

محمدباقر مجلسی (سده یازدهم)

او در بخشی به نام «عدد اولاده صلوات الله علیه و جمل احوالهم و احوال ازواجه‏»، نام و شمار فرزندان ایشان را از پنج منبع و شش راوی نقل کرده است که نام رقیه میان آنها نیست [4].

عباس قمی (شیخ عباس) (سده سیزدهم)

او در بخشی با عنوان «در بیان عدد اولاد حضرت امام حسین» نام و شمار فرزندان ایشان را از چهار راوی نقل کرده است که نام رقیه میان آنها نیست [5].

نخستین بار حسن بن‌علی طبری (عمادالدین طبری) محدث سده هشتم قمری از شهادت کودک بی‌نامی در شام خبر داده است. گزارش او با روایت رایج متفاوت است؛ زیرا نام دختر معین نیست، دختر چهارساله است، محل وفات او خانه یزید است، هم‌زمان با دیدن سر جان نمی‌دهد [6].

پس از او حسین کاشفی (ملا حسین واعظ) در سده دهم گزارش طبری را پر و بال داد. البته او هم از آن دختر نام نبرد و سنش را چهار سال دانست. به گفته او محل وفاتش کوشک (کاخ) یزید بود [7].

پس از او فخرالدین بن‌محمدعلی طریحی در سده یازدهم باز هم بدون اشاره به نام دختر، او را از فرزندان حسین بن‌علی (ع) شمرد که پیش از وفاتش با پدر نجوا کرد [8].

پس از او محمدحسین ارجستانی در سده سیزدهم در همین داستان آن دختر سه ساله را «زبیده» خواند و محل وفاتش را خرابه شام دانست و از حضور سکینه و رقیه، طفلان حسین در خرابه شام یاد کرد [9].

پس از او محمدجواد یزدی در سده چهاردهم همان داستان را آورد و نوشت: «لیکن در نام او اختلاف است که زبیده یا رقیه یا زینب یا سکینه بوده باشد» [10].

چند سال پس از او، محمدعلی شاه‌عبدالعظیمی به صراحت آن کودک را رقیه خواند و سنش را سه سال برشمرد [11].

باری، مرتضی مطهری گفته است: «قصه‌ها از آمدن حضرت زهرا در شب یازدهم و آمدن حضرت رسول و از طفل امام حسین به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته‌اند، اخیراً به هم بافته‌اند» [12]

عزیزالله خوش‌وقت گفته است:«ایشان (حضرت رقیه) دختر یکی از شهدای کربلاست. در تاریخ که در مورد بچه‌های امام حسین می‌نویسند، دختری به نام رقیه وجود ندارد» [13].

محمدهادی یوسفی غروی به نقل از محمد بن‌جریر طبری نوشته است: «یزید فرمان داد زنان را در خانه‌ای چسبیده به خانه خودش جای دهند [یعنی در کاخ]؛ پس هیچ مجالی برای [صحت] خبر اسکان آنان در خرابه شام و [ماجرای] وفات دخترش رقیه نمی‌ماند». او هم‌چنین درباره آرام‌گاه منسوب به ایشان نوشته است: «کمابیش یک قرن پیش سنگی روی این قبر بود که رویش نوشته بودند: هذا قبر رقیه بنت علی بن‌ابی‌طالب کرّم الله وجهه» [14].


منابع:
[*] محمد محمدی‌ری‌شهری، دانش‌نامه امام حسین، ج 1، ص 382.
[1] محمد بن‌محمد مفید، الارشاد، ج 2، ص 135.
[2] علی بن‌ابی‌القاسم بیهقی، لباب الانساب، ص 350.
[3] محمد بن‌طلحه نصیبی شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص 257.
[4] محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدُرر اخبار الائمة الاطهار، ج 45، ص 239-331.
[5] عباس قمی، منتهی الآمال، ج 1، ص 738-740.
[6] حسن بن‌علی طبری، کامل بهایی، ج 2، ص 179.
[7] حسین کاشفی سبزواری، روضة الشهداء، ص 389.
[8] فخرالدین طریحی، المُنتخب فی جمع المَراثی و الخُطَب، ص 136.
[9] محمدحسین ارجستانی، انوار المجالس، ص 160-161.
[10] محمدجواد یزدی، شعشعة الحسینیة، ج 2، ص 171 و 173.
[11] محمدعلی شاه‌عبدالعظیمی، الایقاد فی وفیات النبی و الزهرا، ص 179.
[12] مرتضی مطهری، سلسله یادداشت‌های استاد مطهری، ج 2، ص 80.
[13] www.aghigh.ir/fa/news/2954
[14] محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة تاریخ الاسلام، ج 6، ص 209.
نویسنده یادداشت فوق:فردوسی مشهدی

محمدحسن محب
۱۰:۲۱۰۹
مهر

طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی می‌شود ۲۱ مهر سال ۵۹ شمسی. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با درآوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌ نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.

ساعت ۵:۴۷ (اذان صبح)؛
امام حسین(ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثِقَتی فی کل کَرب (خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری)

کوفیان پیمان شکن هم آن طرف نماز را به امامت عمر سعد ملعون خواندند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.

حدود ساعت ۶ صبح؛
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با بوته‌های خار پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه دشمن از پشت سر بشوند.

ساعت ۷:۰۶ (طلوع آفتاب)؛
کمی بعد از طلوع آفتاب امام(ع) سوار بر شتری شدن تا بهتر دیده شوند، آنگاه رو‌بروی سپاه کوفه رفتن و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواندن. صفات و فضایل خویش و پدر و برادرشان را یادآوری کردن و اینکه کوفیان به ایشان نامه نوشته‌اند حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار دادن و از حجار بن ابجر و شبث ربعی پرسیدن که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه‌هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کردن که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام‌(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی‌رهاند؟
اینجا امام(ع) آن جمله معروفشان را فرمودند: «فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده، ذلت از ما دور است»
سخنرانی اباعبدلله(ع) حدودا نیم ساعت طول کشیده است.

حدود ساعت ۸ صبح؛
بعد از سخنرانی امام‌(ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت از جمله بُریر که «سیّد القرّآء» آقای قرآن خوان‌ ها‌ی کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
بعد از سخنان زهیر و بریر امام فریاد معروف «هل من ناصرٍ ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حر.
فرد دیگری به نام ابوالشعثاء و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند به طرف سپاه امام آمدند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

حدود ساعت ۹ صبح؛
در این ساعت بود که شمر ملعون به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اینقدر تعلل می‌کند؟ عمر سعدعاقبت رضایت به شروع جنگ داد. پس اوّلین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد امیرعبیدالله شهادت بدهید که من اوّلین تیر را رها کردم» (لعنت خدا بر او باد)
بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد ، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند.
امام به یارانش فرمود: «این تیرها نمایندگان این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند. (تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اوّل در کتابهای مقتل تا ۵۰ نفر ذکر شده است)

حدود ساعت ۱۰ صبح؛
بعد از تیراندازی، یسار غلام زیاد بن اَبیه و سالم غلام ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند.
عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرده و فرمودند: «به گمانم حریف کُشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را به درک واصل کرد البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار ملعون به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب ابن مظاهر و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر ملعون به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زُهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمردر این حمله زخم برداشت. بعد از عقب ‌نشینی هر دو جناح سپاه کوفه، عمر سعد نابکار ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند. در این تیرباران تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند.(الفتوح شهدای این حملات را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است)
اوّلین شهید ابوالشعثاء بود (ابوالشعثاء تیرانداز بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت؛ امام‌(ع) او را دعا کردند)
گروهی از سپاه شمر،خواستند از پشت سر به امام‌(ع) حمله کنند که با آتش خندق مواجه شدند. زُهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.

یاحسین

حدود ساعت ۱۱ صبح؛
بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران دادند.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه گذاشته بودند.

‌بعضی ازیاران در مقابل دیدگان امام‌(ع) شهید شدند. یکی از اوّلین کسانی که شهید شد پیرمرد زاهد جناب بُریر بود.
مسلم بن عوسجه بعد از او شهید شد.حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است»
یک بار ۷ نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره دشمن را شکست و نجاتشان داد.

۱۲:۵۰ (اذان ظهر)؛
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یک ملعون از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود!» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام حسین(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا جانثاری خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم»  

امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعدۀ «نماز خوف» خواندند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زُهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»

حدود ساعت ۱۳؛

۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند؛ از جمله زُهیر و حُر.

بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. 

یاابا عبدالله

اوّلین نفر حضرت علی اکبر(ع) پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل(ع) را اولین شهید بنی هاشم خوانده است.عبدالله بن مسلم(ع) به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد.
دسته جمعی سوار شدند که به دشمن حمله برند اما امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید»

حدود ساعت ۱۴؛
۲۸ نفر از مردان بنی هاشم شهید شدند:
۷ برادر امام حسین(ع)،
۳ پسر از امام حسن(ع)،
۲پسر امام حسین(ع)،
۲ نوه جعفر بن ابیطالب(ع)،
٩ نفر از آل عقیل و بقیه از نوادگان باقی عموهای پیامبر(ص).

عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست امّا امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با گرزی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. پس حضرت اباعبدلله الحسین(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت.
امام(ع) برای دومین بار گریه کرده و فرمودند: «اکنون دیگر پشتم شکست»

یاحسین

حدود ساعت ۱۵؛
امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشتند تا خداحافظی کنند. همچنین پیراهنی مندرس وکهنه را پاره پاره کرده و زیر زره پوشیدند تا بعدا در وقت غارت شدن توسط دشمن بدن مباربرهنه‌اشان نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره خود علی اصغر(ع) را به میدان بردن تا او را سیراب کنند که به تیر حرمله ملعون شهید شد.
امام(ع) رو به آسمان کردن و فرمودن: «خدایا اگر نصرتت را از ما دریغ کردی، این را در مقابل چیزی قرار بده که برای ما بهتر است»
امام(ع) به میدان رفتن اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع) بر پیکر مبارکشان جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد.
نوشته اند امام(ع) در آستانه شهادت بودن اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام(ع) آمد. آن نانجیبان او را در بغل عمویش کشتند. امام(ع) ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر»

۱۶:۰۶ (اذان عصر)؛
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌ نگار لشکر عمر سعد  چنین است:
«حمید بن مسلم گوید: پیش از آنکه حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد»
سپس می گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما منتظر چیستید؟! مادرهایتان به عزایتان بنشینند بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در بدن امام(ع) فرو برد»


                                                            یاحسین

حدود ساعت ۱۷؛

بعد از شهادت امام(ع) عدّه‌ای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.
سپس غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانشان آغاز شد.لشکریزید به سوی خیمه‌های حرم امام حسین (ع) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند وگاه دیده شد بانویی ازاهل‌بیت با آن بی‌شرمان بر سرجامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او می‌ربودند.دختران رسول خدا (ص) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.بعد ازغارت اموال ،عمرسعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.

***یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.


نزدیک غروب آفتاب حدود ساعت17:35

سر مطهرامام(ع) را جدا می‌کنند و به خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ملعون ببرد.پس ازآن عمر سعد سرهای یاران و خاندان امام(ع) راجمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.

روز یازدهم محرم
اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (ع) گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(ع) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.

یاحسین

محمدحسن محب
۰۱:۲۸۰۹
مهر

دسته‏ جات بزرگ که اسب و یدک داشتند همه از سمت توپخانه آمده مى‏گذشتند و مى‏رفتند بازار. یکى از این دسته‏جات طفلان مسلم درست کرده بودند. یک مردکه نتراشیده نخراشیده هم زره و کلاه‏خود نموده و شمشیر و سپر هیکل نموده حارث شده بود. چند ترکه دست گرفته و طفلان مسلم را چوب‏کارى مى‏کرد. جلوى سردار سپه چوبها را شدیدتر نواخت. یک‏مرتبه سردار از تخت به زیر آمد و به سمت آقاى حارث روان شد. حارث به گمان این‏که جایزه خواهد گرفت و از این چوب‏کارى سردار خوشش آمده بنا کرد شدیدتر زدن که سردار رسید. طناب اطفال را از دست حارث گرفته و بچه‏ها را آزاد نمود و آن‏وقت همان چوبها را گرفته و بنا کرد حارث را چوب زدن.

صداى زنها از هرسمت بلند شد قربان دستت برویم، قربان چوب زدنت برویم. پس از چوب‏کارى رفت و به‏جاى خود جلوس کرد. خدایار خان و محمود آقا خان هم به جاهاى خود.

منبع:از خاطرات عین السلطنه ،محرم ۱۳۰۱ش
محمدحسن محب
۰۱:۳۱۰۶
مهر


▪️قدرت بلامنازع در غرب ایران ایلات و عشایر بودند و جوامع کوچک کشاورزی زیر سیطره شیوه های تولید عشایری قرار داشتند. شیوه تولید کشاورزی در غرب ایران مبتنی بر کوچ نشینی بود و به این پدیده با شرایط جغرافیایی و اقلیمی غرب ایران انطباق داشت (منظور از غرب ایران در این پژوهش مناطق ایلام، لرستان و کرمانشاه است).
▪️از مشروطه به بعد به موازات عدم حمایت دولت از نظام ایلی و سرکوب ایلات و عشایر در دوره پهلوی اول کشاورزی از زیر یوغ خوانین رها شد. در دورهٔ پهلوی اول این دید شکل گرفت که کشاورزی می تواند پایهٔ توسعه کشور قرار گیرد. بنابر این برنامهٔ کلان ادغام شیوه تولید عشایری در شیوه تولید کشاورزی معروف به اسکان عشایر با سرکوب قهرآمیز جامعهٔ عشایری در غرب ایران به اجرا درآمد. این برنامه با هدف توسعه کشاورزی موفقیت چندانی به دست نیاورد.
▪️معرفی اربابان زن و مساله سلب مالکیت از زنان در اصلاحات ارضی از نوآوری های مهم این رساله بود. برخلاف نظام فئودالیسم اروپایی که زنان حق هیچگونه مالکیتی نداشتند در نظام ارباب رعیتی ایران زنان ارباب و مالک بودند. قبل از این پژوهشگران متعددی مانند خانم لمبتون، محمد رضا سوداگر، احمد اشرف، فرهاد نعمانی، اریک هوگلاند و دیگران که به موضوع کشاورزی و نظام مالکیت زمین در ایران پرداخته اند اشاره ای به اربابان زن نکرده اند. این پدیده ویژگی خاص نظام ارباب رعیتی در ایران و شاید در حوزهٔ جهان اسلام است و یکی دیگر از تفاوت های بنیادی نظام ارباب رعیتی را با فئودالیسم غربی آشکار می کند.
▪️در نظام مالکیت زمین در غرب ایران قدرت معیار مالکیت بود. بهره برداری از زمین به شکل غصبی برای فرد قدرتمند مجاز بود. پس از تیول زمین خالصه، سلطنتی، تعویضی، اربابی و غیره از مهم ترین اقسام مالکیت زمین در غرب ایران بود.
▪️پس از انقلاب مشروطه و الغای تیول و تسعیر (امتیازات خوانین) زمینداری (بزرگ مالکی) در ایران به نظام مالکیت زمین (مالکیت خُرد) تغییر مسیر داد. در همین راستا ساختمان نظام ارباب رعیتی در چند مرحله به لرزش درآمد و سقوط کرد. لغو تیول و تسعیر، ادغام و اسکان عشایر، مارکسیسم و بلاخره اصلاحات ارضی مهم ترین کوبه هایی بود که یکی پس از دیگری بر پیکر فرتوت نظام ارباب رعیتی فرود آمد.
▪️عمده ترین منابع آب در غرب ایران باران و رودخانه هاست. به دلیل وجود آب به اندازه نیاز، نظام دقیق و منظمی برای بهره برداری از آب در غرب ایران شکل نگرفت. در نواحی مرکزی و شرق ایران برای بهره برداری از آب قنات،بنه شکل گرفت. در غرب ایران نظام نامنظم میرآبی برای بهره برداری از آب رودخانه ها تشکیل شد. صفی نژاد بنه را به عنوان نظام بهره برداری از زمین معرفی کرده، این در حالی است که بنه در ابتدا نظام بهره برداری از آب بود نه زمین.
▪️تجاری شدن کشاورزی و کاشت محصولات نقدینه آفرین سبب تغییر الگوی کشت سنتی در غرب ایران شد. تریاک، پنبه، چغندر، توتون و غیره از مهم ترین محصولات کشتورزی تجاری بود. اولین ساخت و سازها در مناطق ایلام و لرستان در ارتباط تنگاتنگ با تجاری شدن کشاورزی و نیاز به انبارهای ذخیره استاندارد و کارگاه ها و کارخانه ها به وجود آمد.‌ کمبود محصولات اصلی (گندم و جو)، شیوع قاچاق، تخصصی شدن دانش بهره برداری از زمین از جمله پیامدهای تجاری شدن کشاورزی بود.
▪️در نظام مالیات ارضی دورهٔ قاجاریه و پهلوی اول تسعیر مالیات یک مسئله مهم بود. تسعیر به معنای نرخ گذاری محصولات کشاورزی از جانب دولت یکی از امتیازات موروثی زمینداران محسوب می شد. مالیات زمین معمولا به روش تسعیر پرداخت می شد و و چون نرخ تسعیر بسیار پایین تر از بازار آزاد بود مالکان همیشه تا اعلام تسعیر از پرداخت مالیات خودداری می کردند. تسعیر یکی از معضلات نظام مالیاتی بود و از عوامل اصلی کاهش درآمد دولت. پس از انقلاب مشروطه به همراه تیول تسعیر نیز ملغی اعلام شد اما فشار مالکان، کمبود غله و عوامل دیگر دولت را مجبور کرد قانون تسعیر را به صورت محدود مجددا تصویب کند. تسعیر یکی از موانع خروج مازاد تولید از روستا بود.
▪️در غرب ایران به دلیل بافت ایلیاتی، کمبود ساخت و ساز، نبود انبار ذخیره غله، خرابی و صعب العبور بودن راه ها و ... کشاورزی توسعه چندانی نیافت. امراض قارچی و نباتی، ملخ، آتش، باد و ... از موانع  بهره برداری بهینه از زمین بود و راه های مبارزه با آن برای کشاورزان مشکل بود. غارت گری و ناامنی از عوامل عمده توسعه نیافتگی بخش کشاورزی بود که در تار و پود فرشینهٔ تاریخ غرب ایران بافته شده است.

جلسه دفاع از رساله دکتری شایان کرمی که در مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۹ برگزار شد.

محمدحسن محب
۲۳:۴۱۰۱
مهر

🍁یکی از علل شیوع برخی روضه های بی اصل این بوده که عوام الناس با شنیدن این روضه ها بهتر و بیشتر گریه می کنند و این سبب شده و می شود که گویندگان، همین روضه هایِ بی اعتبار را با شاخ و برگ بیشتری بخوانند و از مردم گریه بیشتری بگیرند و به کار خود رونق افزونتری دهند و آنقدر این روضه تکرار شده و مردم به تواتراز زبان واعظان و روضه خوانان بشنوند که ازمسلمات به حساب آمده و در صحت آن تردید نکنند. روضه های زیر تعدادی از روضه های غیر معتبر و ساختگی است که در منابع اصلی تاریخ کربلا وجود ندارد.


⭐️1) "وقتی لشکر عمر سعد می خواست ، اسرای کربلا را به سوی کوفه حرکت دهند ،آنان درخواست کردند : ما را از کنار قتلگاه امام حسین (ع) عبور دهید تا با شهدا خداحافظی کنیم."

  این مطلب در هیچ یک از منابع اصلی و متقدم تاریخ کربلا وجود نداشته و در کتاب "اسرار الشهاده" ملا آقا دربندی که به تعبیر مرحوم مطهری کتابی مملو از دروغ است به آن پرداخته شده است.


⭐️2)" هنگام حرکت اسرا به سمت کوفه، پای مبارک امام سجاد (ع) را زیر شکم مرکب بسته بودند."

 این روضه ساختگی نیز در منابع متقدم و اصلی کربلا وجود ندارد و از جعلیات ملا آقا دربندی در اسرار الشهاده است. حتی ملاحسین کاشفی( متوفای 910 هجری) در کتاب پر  افسانه خود "روضه الشهدا" ، آن را ذکر نکرده و به نظر می رسد شیوع این مطلب در بین گویندگان مربوط به عصر ناصر الدین شاه قاجار بوده که کتاب اسرار الشهاده دربندی و ناسخ التواریخ سپهری تالیف شده است.


⭐️3) "اسرای کربلا هنگام عبور از قتلگاه ، خود را از بالای مرکب ها روی زمین انداختند".

این روضه که این روزها از مشهورات اهل منبر و خطابه است نه تنها در منابع اصلی که حتی در کتب غیر معتبری چون روضه الشهدا و ناسخ التواریخ و حتی مقتل ابی مخنف جعلی نیز وجود ندارد. ( متن قابل اعتماد در مورد عبور اسرا از قتلگاه همان متنی است که طبری در تاریخ خود آورده است-تاریخ طبری ج4 ص 348)


⭐️4) قصه عروسی قاسم در کربلا،   به مانند موارد پیش گفته در هیچ یک از مدارک معتبر یا حتی نیمه معتبر ذکر نشده است.


⭐️5)"هنگام عبور اسرای کربلا از کوفه ، مردم کوفه به عنوان صدقه به اسرا نان و خرما می دادند ولی ام کلثوم آنها را از اسرا می گرفت و به زمین می انداخت و می گفت صدقه بر ما حرام است."

 این روضه مجعول که علاوه بر سند به لحاظ دلالت نیز غیر صحیح است امروزه به عنوان روضه ای صحیح و مشهور در بین مردم وخطبا بیان می شود در حالی که در کتب و منابع دست اول مشتمل بر وقایع کربلا وجود نداشته و در مقتل بی اعتبار ابی مخنف جعلی و کتاب پر افسانه "نورالعین" تالیف ابو اسحاق اسفراینی و کتاب منتخب طُرَیحی که هر سه کتاب غیر معتبر  است ذکر شده است.بخش پایانی این مطلب که از قول ام کلثوم حرام بودن صدقه بر اهل بیت عنوان شده نیز صحیح نمی باشد زیرا آنچه فقهای عامه و خاصه گفته اند این است که زکات واجب غیر بنی هاشم بر بنی هاشم حرام است و مصرفش جایز نیست ولی هیچ فقیهی از عامه و خاصه نگفته است زکات مستحبی که غیر بنی هاشم بر بنی هاشم می دهند حرام است و غیر ممکن است دختر امام علی (ع) نسبت به قضیه بی اطلاع باشد.


⭐️6) "تعارف کردن امام با اسب، امام در روز عاشورا وقتی سخت تشنه شد اسب خود را به فرات راند و در حالیکه که هم امام تشنه بود و هم اسب ، امام فرمود تا تو آب نخوری من هم آب نمی خورم و اسب نیز از نوشیدن آب قبل از امام امتناع کرد و در نهایت هیچ کدام آب نخوردند."

 این روضه ساختگی نیز در کتب و منابع اصلی حادثه عاشورا وجود ندارد و منبع اصلی آن کتاب مقتل ابی مخنف جعلی است که در بین اهل علم فاقد اعتبار می باشد.و متاسفانه این مطلب جعلی  از مقتل ابی مخنف جعلی به مناقب ابن شهر آشوب و از مناقب به بحار و بعدا به ناسخ التواریخ و منتهی الامال رسیده است .(نقل قابل اعتماد در این مورد نقلی است که تاریخ طبری از قاسم بن اصبغ بن نباته از قول یک شاهد عینی نقل می کند تاریخ طبری ج 4 ص 343 و همچنین ارشاد مفید ص 22 و...)


📚منبع : نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری به قلم آیت الله صالحی نجف آبادی صفحه344 تا 376

محمدحسن محب
۲۳:۳۵۳۱
شهریور

✅تأمل در مضمون زیارت های امام حسین (ع) ،یکی از کلیدهای شناخت جامعه ای که در آن حقیقت به مسلخ برده می شود.

🍁یکی از غصه های کشنده این است که محیط اسلامی بر اثر تبلیغات مسموم حکومت بنی امیه به اندازه ای آلوده شده و افکارِ مردم بی خبر ، به طوری بر ضد امام حسین (ع) مسموم گشته بود که قشرهای وسیعی از همین مسلمانانی که به جدّ آن حضرت ایمان داشتند ، امام را العیاذ بالله از دین بیگانه می پنداشتند .

🌷مضمون بعضی زیارت های امام حسین (ع) این است که پسر پیغمبر (ص) در امر نماز کوشا بوده و زکات می داده و امر به معروف و نهی از منکر می کرده و تا زنده بوده ، پرستش خدا می نموده –یعنی وظایف یک فرد مسلمان را انجام می داده است و تازه باید ثابت کرد که آن حضرت از دین بیگانه نبوده است. ." اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَآتَیتَ الزَّکاة وَاَمَرتَ بالمِعروف وَنَهَیتَ عنِ المُنکرِ وَاَطـَعتَ اللهَ حتّى اَتیکَ الیَقینُ..."(مفاتیح الجنان ضمن زیارت عرفه امام حسین (ع))

🔹عجبا که تازه باید ثابت کرد حسین بن علی (ع) یک فرد مسلمان بوده و به دستورات اسلام عمل می کرده است!!!

🔸شگفتا که تازه باید ثابت کرد فرزند پیغمبر خدا (ص) از دین بیگانه نبوده و سزاوار دشنام نیست!!!

🔹واحسرتا که تازه باید به مردم فهماند پسر فاطمه زهرا (س) در راه دین جهاد کرده و تا زنده بوده پرستش خدا می نموده است!!!

✴️از اینجا می توان پی برد که تبلیغات غرض آلود سازمان حکومت بنی امیه تا چه اندازه محیط اسلامی را مسموم کرده و افکار مردم را درباره این امام مجاهد منحرف نموده و بر ضد آن برانگیخته بود.


📚📚منبع: کتاب شهید جاوید، به قلم آیت الله صالحی نجف آبادی(ره) /صفحه 353

محمدحسن محب
۲۳:۱۳۳۱
شهریور

🍁قیام امام حسین(ع) با تهاجم حکومت یزید شروع شد

🌷حکومت عدالت کش معاویه با مرگ وی به پایان رسیده و یزید بن معاویه هنوز جای پای خود را محکم نکرده بود ، در این موقعیت بهترین فرصت پیش آمده تا مردم آزادیخواه نیروهای خود را متشکل کنند و خلافت را به مرکز اصلی خود برگردانند. در این موقعیت برای برگرداندن خلافت به مرکز اصلی خود ، قبل از هر چیز  وجود یک رهبر لایق لازم است که در این فضا لایق ترین افراد حسین بن علی(ع) است.محیط سیاسی اسلام تشنه قیام و اقدام اوست و روح بزرگ و اصلاح طلب امام هم منتظر فرصت است تا اگر شرایط مهیا شود اصلاحات وسیعی را در زمینه تشکیل حکومت و سایر شئون حیاتی مسلمانان شروع کند.

🌻 دلیل این ادعا:

 پس از وفات حضرت مجتبی (ع)شیعیان عراق از امام حسین (ع) دعوت کردند که ضد معاویه قیام کند . امام فرمود: بین ما و معاویه پیمان صلحی استوار است و من آن را نمی شکنم . پس آنگاه که معاویه بمیرد درباره قیام فکری خواهم کرد. (ارشاد شیخ مفید ص 179).

البته پیش از هر اقدامی توسط امام و مردم ، حکومت یزید پیش دستی کرد و برای جلوگیری از هر گونه حرکت و جنبش  اصلاحی حسین بن علی(ع) و چند نفر از شخصیت های دیگر را برای بیعت و به رسمیت شناختن حکومتش تحت فشار قرار داد.حکومت یزید به اتکای قدرت سرنیزه از امام خواسته است قبل از هر چیز خلافت یزید را به رسمیت بشناسد و تسلیم بی قید و شرط وی گردد. و در این راه بقدری پافشاری کرد که امام در معرض خطر بازداشت و حتی کشته شدن قرار گرفت و قیام از همین جا شروع شد. پس قیام امام با تهاجم حکومت یزید شروع شد.

🌷علل قیام امام را از دو ناحیه باید بررسی کرد:

1) از ناحیه دستگاه حکومت

2) از  ناحیه امام حسین (ع)

از ناحیه حکومت ، با توجه به نوع حکومت یزید که یک حکومت استبدادی و بر اساس سلطنت فردی بود و سایر ارکان حکومت غلامان جان نثار بودند که فاقد اراده ای بودند. از این رو آن قسمت از علل قیام که از ناحیه حکومت است را باید در شخص یزید جستجو کرد. به نظر می رسد تهاجم یزید بر علیه امام ، معلول سه علت است:

🍁الف) تثبیت حکومت:

 با توجه به عظمت شخصیت امام حسین (ع) در نگاه مسلمانان بدون تردید اگر پس از مرگ معاویه امکان انتخاب آزاد از طرف مردم وجود داشت مردم یا شخص  حسین بن علی (ع)، یا هر کس که او برای زمامداری تعیین می کرد می پذیرفتند.برای معلوم شدن عظمت شخصیت امام کافی است به موارد ذیل اشاره کنیم :

1)در جایی که در کاخ اختصاصی معاویه سخن از شخصیت امام به میان می آید  و معاویه به یزید می گوید :"من چگونه از حسین بن علی عیب جویی و بدگویی کنم ؟ به خدا قسم من هیچ گونه عیبی در وی نمی بینم. " فَوَالله ما اَری فیهِ مَوضِعا لِلعَیب".(رجال کشی . چاپ نجف صفحه 49)

2) در نظر ولید بن عتبه ، فرماندار مدینه همه ثروت و سلطنت دنیا به قدر شخصیت امام حسین (ع) ارزش ندارد." وَ اللَّهِ‏ مَا أُحِبُ‏ أَنَ‏ لِی‏ مَا طَلَعَتْ‏ عَلَیْهِ‏ الشَّمْسُ‏ وَ غَرَبَتْ عَنْهُ مِنْ مَالِ الدُّنْیَا وَ مُلْکِهَا وَ أَنِّی قَتَلْتُ حُسَیْناً سُبْحَانَ اللَّهِ أَقْتُلُ حُسَیْناً".(ارشاد شیخ مفید ص 180)

3) در نظر شبث بن ربعی ، افسر عالی رتبه قشون عمر سعد ، امام حسین (ع) از همه مردم روی زمین بهتر است." ثمّ‏ عدونا على‏ ابنه‏ و هو خیر أهل‏ الأرض‏ نقاتله مع آل معاویة و ابن سمیّة الزانیة ضلال یا لک من ضلال."(تاریخ طبری جلد 4-صفحه332).

4) و در نظر عمر بن سعد ،آن حضرت حاکم عادلی است که اطاعتش واجب و مایه سعادت است.(تذکره سبط ص 259)

در این صورت پیداست که اگر چنین شخصیتی یزید را می پذیرفت مردم نیز به پیروی او تسلیم یزید می شدند و راه حکومت برای وی هموار می شد.بنابراین بیعت کردن امام حسین یعنی بیعت کردن اکثریت مردم مسلمان.

🍁2)عقده حقارت:

با توجه به محبوبیت امام حسین (ع) در بین همه طبقات مردم و جایگاه خانوادگی ایشان و عظمت مقامِ پدر ، مادر و جد ایشان که همه اینها را یزید طی چندین سال به خوبی فهمیده بود، محبوبترین شخصیت زمان را در مقابل خود می دید که بدون پول و تبلیغات دلهای مردم را تسخیر کرده ولی یزید با همه امکانات موجود، نتوانسته دلهای مسلمین را به خود متوجه کند. و این همان عقده حقارتی است که او را ناراحت کرده است و روحش را عذاب می دهد و چون استخوانی در گلویش گیر کرده است. افرادی که عقده حقارت دارند بعضی با گریه کردن، رنج روحی خود را تسکین می دهند و برخی با خودکشی. البته کسانی که قدرت دارند با زور سزنیزه می خواهند این عقده را بگشایند و یزید این راه را برگزید .

اما دلیل این ادعا:

از سخنان یزید پس از شهادت امام می توان به عقده حقارت وی پی برد. آنگاه که سر مقدس امام را پیش وی گذاشتند، نگاهی به سر مبارک کرد و به حضار گفت :

آیا می دانید چرا حسین بن علی به این روز افتاد؟ او می گفت : پدر من علی بهتر از پدر یزید و مادرم بهتر از مادر او و جدم بهتر از جد او و خودم بهتر از او و برای خلافت لایق تر هستم.

سپس یزید اذعان می کند که مادر و جد امام حسین(ع) برتر از مادر و جد او هستند ، هرچند در مقایسه امام علی (ع) و معاویه ، با استناد به قضیه حکمیت ، معاویه را برتر از علی می داند  و در ادامه می گوید : اینها همه درست است ولی فهم و تشخیص حسین بن علی درست نبود ! که به این روز افتاد و او این آیه را نخوانده بود که می گوید: بگو " خدایا تو مالک حکومت هستی و آنرا به هر کس بخواهی می دهی و از هر کس بخواهی می گیری".

نتیجه سخنان یزید این است که : باید همه شخصیت های لایق و رجال علم و فضیلت در آستانه شهوات او قربانی شوند ، چون خدا خواسته حکومت را به وی بدهد !!!

با این منطق سخیف و مبتذل می خواهد بر عقده حقارت

خود سرپوش بگذارد و افکار مردم را منحرف کند .

🍁3) حس انتقامجویی:

رقابت تاریخی دو طایفه بنی هاشم و بنی امیه که از قبل از اسلام برقرار بود با ظهور و گسترش اسلام شدیدتر شد.شکست بنی امیه در  جنگ بدر  ، علاوه بر رقابت سیاسی ، حس انتقام جویی را نیز در بنی امیه پدید آورد . حسی که در جنگ احد  و شهادت حمزه به اوج رسید. همه این حوادث و حوادث بعدی که در عهد پیامبر ، امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) رخ داد، کینه و حس انتقامجویی شدیدی را در یزید ایجاد کرده بود . اشعاری که یزید ،هنگامی که سر مقدس امام را نزد وی گذاشتند خواند ، نشانگر اوج این کینه هاست. او چند شعر از قصیده عبدالله بن الزِّبَعری که در آن از کشته شدن مسلمانان در جنگ احد شادی کرده است خواند:

"من اگر در مقابل کارهای احمد ( پیامبر اسلام ) از فرزندانش انتقام نگیرم از نسل خندف نخواهم بود . بنی هاشم به نام دین با سلطنت بازی کردند و الّا نه خبری از غیب آمده و نه وحیی نازل شده است . ما از علی انتقام خود را گرفتیم  و آن سوار شجاع شیر دل ( حسین بن علی ) را کشتیم.

پسر معاویه بدین گونه از حس انتقامجویی و کینه شدیدی که از پیغمبر اسلام دارد پرده بر می دارد.

🍁چرا امام بیعت نکرد؟

حکومت یزید بن معاویه ، با فشار سرنیزه از امام می خواست که با یزید بیعت کند و خلافت غیر قانونی وی را قانونی و اسلامی اعلام کند.امام حسین (ع) به چند علت نمی توانست خلافت یزید را قانونی و اسلامی اعلام نماید:

1)این یک دروغ صریح بود و امام دروغ نمی گوید.

2)این کار بر خلاف وجدان امام بود و امام کاری خلاف وجدان خود نمی کند.

3)این کار ، کمک به گناه و تجاوز بود ، زیرا تحمیل خلافت یزید تجاوزی بود که به حقوق مردم شده بود و قرآن کریم با صراحت از کمک به گناه و تجاوز نهی کرده است.( سوره مبارکه مائده /آیه 2)

4) تصویب خلافت یزید از طرف امام ، در حالیکه قدرت بر امتناع داشت مردم را گمراه می کرد . زیرا در اینصورت مردم می گفتند : امام حسین (ع) که می توانست خلافت یزید را تصویب نکند و تصویب کرد پس این دلیل است که خلافت وی قانونی و اسلامی است.

5)تصویب خلافت یزید ضربه ای بود که به طور غیر مستقیم به اسلام می خورد . زیرا حکومت یزید چنان که عملا نشان داد  اسلام را فدای شهوات خود می کرد و امام نمی توانست با پذیرفتن خلافت ِتحمیلی یزید به طور غیر مستقیم به اسلام ضربه بزند.

6)با پذیرفتن خلافت یزید ، امکان هر گونه جنبش اصلاحی از آن حضرت سلب می شد . زیرا امام به ناچار می بایست به عهد بیعت وفادار بماند و در این صورت می بایست امام بنشیند و ناظر پایمال شدن اسلام باشد ، آن هم در زمانی که برای وی امکان انقلاب اصلاحی وجود داشت.

🌻چرا امام برای تشکیل حکومت اقدام کرد؟

فساد همه جانبه حکومت بنی امیه که اسباب سقوط مادی و معنوی کشور عظیم اسلامی را باعث شده بود ، بی عدالتی و اصلاح ناپذیری ،پایمال شدن مقررات اسلامی و سلب آزادی های فردی ، اختناق شدید و استثمار نیروهای مالی و انسانی،  بیانگر وضعیت حکومت معاویه در آن مقطع بود لیکن قدرت حکومت معاویه  به قدری بود که قیام بر ضد آن غیر ممکن بود. چنین وضعیت تاسف آوری ایجاب می کرد که پس از مرگ معاویه جنبش آزادی بخشی برای برگرداندن امور به محل اصلی شکل گیرد.. امام حسین (ع) با توجه به لیاقت، مقبولیت و محبوبیتش در جامعه اسلامی جهت این مهم ، منتظر مرگ معاویه بود . هر چند پس از مرگ معاویه و پیش از این که از طرف امام حسین (ع) اقدامی صورت گیرد، حکومت جدید امام را تحت فشار قرار داد تا با یزید بیعت کند و در این راه به قدری سختگیری کرد که از آن حضرت سلب مصونیت و امنیت شد. از همین رو امام پیش از آن که گرفتار شود و امکان هر گونه انقلاب اصلاحی از حضرتش سلب شود شبانه به مکه معظمه هجرت فرمود.همین سخت گیری حکومت یزید و حرکت امام ، افکار عمومی را بیشتر تحریک کرد و زمینه قیام امام را مساعدتر نمود.

🍁استغاثه مردم:

 همانطور که بعد از قتل عثمان مردم با درخواست های شدید و مکرر امام علی (ع) را وارد صحنه سیاست کردند ، پس از مرگ معاویه نیز مردم با درخواست های مکرر خود از امام حسین (ع) خواستند که زمامداری آنان را بپذیرد.

 صدای استغاثه کوفیان موجی از هیجان آمیخته با امیدواری را در عراق ایجاد کرد که دنباله آن تا حجاز کشیده شد ، باعث شد ، امام ، مسلم بن عقیل را برای بررسی دقیق اوضاع به کوفه فرستاده و به وی ماموریت داد که نظر عموم خردمندان کوفه را بررسی نماید و معلوم سازد آیا برای تشکیل حکومت نیروی کافی وجود دارد یا نه؟ ( ارشاد شیخ مفید ص 183)و اگر شرایط مهیاست از مردم برای جهاد بیعت بگیرد.مسلم بن عقیل پس از قریب به چهل روز مطالعه و بررسی دقیق گزارش داد : اکثریت قریب به اتفاق مردم کوفه داوطلب پشتیبانی از امام هستند و حتی در نامه خود تاکید کرده بود که امام هر چه زودتر به سوی کوفه حرکت کند(تاریخ طبری ج 4 ص 297 و ارشاد ص 184). با این اوصاف آنچه مسلم در نامه خود به امام نوشت نظر عموم بزرگان و خردمندان دور اندیش کوفه بوده است و مسلم هرگز نخواسته است احساسات توخالی مردم کوفه را به امام منتقل کند.

در این هنگام بود که امام احساس مسئولیت بیشتری کرد و بر خود لازم دانست برای زنده کردن اسلام و تشکیل حکومت اقدام کند .

 وقتی یک "شایعه بی اساس " بر اثر تکرار زیاد به یک باورِ قطعیِ مذهبی تبدیل می شود و حتی عالمانی چون، علامه طباطبایی و شهید مطهری رحمه الله علیهما آن را بیان می کنند.

"امام حسین (ع) شب عاشورا  به اصحاب فرمودند: فردا اینها با من کار دارند، با شما کاری ندارند ،شب است بروید دنبال زندگی تان و شما نمانید، مبادا فردا کشته شوید.بعد فرمودند: چراغ ها را خاموش کنند که اینها خجالت نکشند و بروند . پس از خاموش کردن چراغ ها اصحاب رفتند،رفتند،آن قدر رفتند تا یک اقلیت از اصحاب  و بنی هاشم و غیر آنها ماندند."

این مطلب همانگونه که در "شهید جاوید" با تیتر "شایعه بی اساس " بررسی کرده ام، ریشه و اصل تاریخی ندارد و تا قبل از عصر ناصرالدین شاه ،یعنی قبل از نوشتن کتاب "ناسخ التواریخ"در تاریخ و کتب، که من یک به یک نام برده ام وجود ندارد و صاحب ناسخ التواریخ-محمد تقی خان سپهر-بدون غرض این مطلب را از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نقل کرده است.این کتاب تفسیری، جعلی است و افسانه سازانی این کتاب را جعل کرده و به امام حسن عسکری(ع) نسبت داده اند.

در این تفسیرِ منسوب،عبارتی است که "ناسخ التواریخ" این جوری معنی کرده که: امام حسین (ع) شب عاشورا اصحاب را امتحان کردند و آن وقت عده زیادی ازاصحاب رفتند. در حالیکه در منابع اصلی تاریخی یعنی : تاریخ طبری،ارشاد شیخ مفید،اِعلام الوری،روضه الواعظین،اخبار الطوال و مروج الذهب و همچنین منابع دست دوم تاریخ مانند:کامل ابن اثیر، البدایه و النهایه ابن اثیر دمشقی و بقیه کتب ،به صراحت آمده که احدی از اصحاب نرفتند.نه این که مسکوت گذاشته باشند بلکه تصریح دارند که هیچ کس از یارانِ امام نرفتند.گرچه امام کراهت فرموده و آن ها را آزاد گذاشتند، ولی احدی عهد و وفای خود را نشکست و نرفت.تازه این چراغ خاموش کردن هم نمی دانم یعنی چه؟ اصل این قضیه آزاد گذاشتن اصحاب از سوی امام (ع) در شب انجام نشده بلکه عصر تاسوعا انجام شده.شیخ مفید در "الارشاد" که یکی از متقن ترین و اصیل ترین کتاب هایی است که از منابع اولیه گرفته ونوشته درباره احوال ائمه علیهم السلام است ،می گوید: عصر تاسوعا، ابن سعد فرمان حمله داد و امام مهلت خواست که یک شب تأخیر اندازند ، همان عصر که هنوز آفتاب غروب نکرده بود اصحاب را جمع کردند  و فرمودند :شما آزادید که بروید. امام (ع) با کمال جوانمردی،با صراحت و بی پرده پیشنهاد دادند بروید. جدا هم مایل بود که آنها بروند و ظاهر سازی نبود .آنها هم با کمال جوانمردی ماندند ،ایستادند و اولین کسی که بلند شد و گفت ما نخواهیم رفت حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود.


شوکران اندیشه/خاطرات و اندیشه هایی از آیت الله صالحی نجف آبادی.صفحه75

محمدحسن محب
۲۳:۰۹۳۰
شهریور

مقتل ابی مخنف، معتبر یا نا معتبر؟

⭐️از آنجا که بسیاری از داستان ها یا روضه های مرتبط با امام حسین(ع) و واقعه عاشورا ، در بیان و بنان اهل منبر و قلم، به مقتل ابی مخنف ارجاع داده می شود،لازم است درباره این کتاب قدری بحث کنیم:

📝 ابومخنف که نام او لوط بن یحیی است تاریخ نویس معروفی است که در کوفه استاد تاریخ نویسان محسوب می شده و علمای تاریخ به آنچه او نقل می کرده،اعتماد داشته اند . ابو مخنف از امام صادق(ع) نیز روایت می کند و چند کتاب درباره حوادث صدر اسلام نوشته که از جمله آنها کتابی است به نام مقتل الحسین که در موضوع قیام و شهادت امام حسین(ع) است.

این کتاب در زمان ما به صورت یک کتاب مستقل در دسترس نیست ولی نزد تاریخ نویسان قدیم و از جمله در نزد طبری بوده و طبری بیشتر مطالب مربوط به قیام امام حسین(ع)  را از این کتاب نقل می کند.مقتل ابی مخنف که در نزد طبری بوده است از قدیم ترین و معتبرترین منابع تاریخی در موضوع قیام امام حسین(ع) به شمار می رود و از منابع اصلی علمای تاریخ بوده و هست.در قم در سال 1398 هجری قمری آنچه طبری از مقتل ابی مخنف نقل کرده به صورت مستقل،استخراج نموده و در 246 صفحه همراه پاورقیهای آن،چاپ کرده اند، ولی این همه مقتل ابی مخنف نیست و تنها بخشی از آن است که طبری نقل کرده است.


⭐️⭐️اماکتاب دیگری به نام مقتل ابی مخنف در دسترس است که چاپ های مختلفی از آن در بمبئی، بغداد،نجف و ایران منتشر گشته و همراه جلد دهم بحار نیز در سال 1286 قمری در عهد ناصرالدین شاه چاپ شده است. این کتاب نه مؤلفش معلوم است و نه تاریخ تألیفش و آنچه مسلم است اینست که این کتاب از لوط بن یحیی مورخ مشهور نیست.زیرا بین مطالب این کتاب با آنچه طبری از ابو مخنف نقل کرده تفاوت بسیار است و مطالب باطلی در آن هست که کتاب را از اعتبار ساقط می کند و مناسب است این کتاب به نام "مقتل ابی مخنف تقلبی" خوانده شود تا با مقتل اصل و معتبر اشتباه گرفته نشود. مرحوم حاجی نوری درباره این کتاب می گوید: مقتل موجود که به ابومخنف نسبت می دهند مشتمل بر بعضی مطالب منکره مخالف اصول مذهب است و البته آن را اعادی و جهال به جهت پاره ای اغراض فاسده در آن کتاب داخل کرده اند و از این جهت از حد اعتبار و اعتماد افتاده و بر مفردات آن هیچ وثوقی نیست.

(متاسفانه بخش قابل توجهی از روضه های مرتبط با عاشورا از نسخه" تقلبی" این کتاب نشات گرفته است که لزوم توجه اهل علم و دینداران روشن اندیش به این مساله را مشخص می کند.)


منبع: کتاب نگاهی به حماسه حسینی. اثر آیت الله صالحی نجف آبادی،صفحه 355_356

محمدحسن محب
۲۲:۱۸۲۶
شهریور

در بخشی از خاطرات خود در ایستگاهی(کالیسی) در اطریش چنین می نگارد:
"....جمعیتی برای تماشا آمده بودند، نزدیک غروب بود، شخص سبزه رنگی، ریش توپی سیاه ، که به اهل مشرق زمین شباهت داشت ،سبد میوه بزرگ زردآلو در دست داشت ، می فروخت.به صنیع الدوله گفتم پول بده ، از این زردآلوها بخر بیاور ،دم کالسکه ایستاد، زردآلو فروش را صدا کرد، آن هم برای اینکه وقت تنگ است و کم مانده است ترن حرکت کند، ومشتری برای میوۀ او پیدا شده است، به تعجیل دوید رو به واگون ، پایش بند شد به ریل راه آهن وخورد زمین ، سبد افتاد و کل زردالوها ریخت روی خاک وگل، همه مردم یک دفعه خندیدند، مردکه خفیف شد و ایستاد ، یک طرف خفت،طرف دیگر ریختن زردآلوها،با تعجب و تفکر زیاد ،به زمین و زردآلوها نگاه میکرد، من به صنیع الدوله گفتم تمام پول زردآلوها را بده وحکم به غارت آنها بکن، همینطور شد ، یک دفعه زن و مردی که ایستاده بودند تماماً ریختند روی زردآلوها و فوراً همه را جمع کرده خوردند و این عمل هم یک خنده بزرگی به مردم داد."

(روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان ، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران :سازمان اسناد ملی ایران 1379 صص244-245)

محمدحسن محب