آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

بمناسبت فررسیدن ماه محرم1439

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ

🍁قیام امام حسین(ع) با تهاجم حکومت یزید شروع شد

🌷حکومت عدالت کش معاویه با مرگ وی به پایان رسیده و یزید بن معاویه هنوز جای پای خود را محکم نکرده بود ، در این موقعیت بهترین فرصت پیش آمده تا مردم آزادیخواه نیروهای خود را متشکل کنند و خلافت را به مرکز اصلی خود برگردانند. در این موقعیت برای برگرداندن خلافت به مرکز اصلی خود ، قبل از هر چیز  وجود یک رهبر لایق لازم است که در این فضا لایق ترین افراد حسین بن علی(ع) است.محیط سیاسی اسلام تشنه قیام و اقدام اوست و روح بزرگ و اصلاح طلب امام هم منتظر فرصت است تا اگر شرایط مهیا شود اصلاحات وسیعی را در زمینه تشکیل حکومت و سایر شئون حیاتی مسلمانان شروع کند.

🌻 دلیل این ادعا:

 پس از وفات حضرت مجتبی (ع)شیعیان عراق از امام حسین (ع) دعوت کردند که ضد معاویه قیام کند . امام فرمود: بین ما و معاویه پیمان صلحی استوار است و من آن را نمی شکنم . پس آنگاه که معاویه بمیرد درباره قیام فکری خواهم کرد. (ارشاد شیخ مفید ص 179).

البته پیش از هر اقدامی توسط امام و مردم ، حکومت یزید پیش دستی کرد و برای جلوگیری از هر گونه حرکت و جنبش  اصلاحی حسین بن علی(ع) و چند نفر از شخصیت های دیگر را برای بیعت و به رسمیت شناختن حکومتش تحت فشار قرار داد.حکومت یزید به اتکای قدرت سرنیزه از امام خواسته است قبل از هر چیز خلافت یزید را به رسمیت بشناسد و تسلیم بی قید و شرط وی گردد. و در این راه بقدری پافشاری کرد که امام در معرض خطر بازداشت و حتی کشته شدن قرار گرفت و قیام از همین جا شروع شد. پس قیام امام با تهاجم حکومت یزید شروع شد.

🌷علل قیام امام را از دو ناحیه باید بررسی کرد:

1) از ناحیه دستگاه حکومت

2) از  ناحیه امام حسین (ع)

از ناحیه حکومت ، با توجه به نوع حکومت یزید که یک حکومت استبدادی و بر اساس سلطنت فردی بود و سایر ارکان حکومت غلامان جان نثار بودند که فاقد اراده ای بودند. از این رو آن قسمت از علل قیام که از ناحیه حکومت است را باید در شخص یزید جستجو کرد. به نظر می رسد تهاجم یزید بر علیه امام ، معلول سه علت است:

🍁الف) تثبیت حکومت:

 با توجه به عظمت شخصیت امام حسین (ع) در نگاه مسلمانان بدون تردید اگر پس از مرگ معاویه امکان انتخاب آزاد از طرف مردم وجود داشت مردم یا شخص  حسین بن علی (ع)، یا هر کس که او برای زمامداری تعیین می کرد می پذیرفتند.برای معلوم شدن عظمت شخصیت امام کافی است به موارد ذیل اشاره کنیم :

1)در جایی که در کاخ اختصاصی معاویه سخن از شخصیت امام به میان می آید  و معاویه به یزید می گوید :"من چگونه از حسین بن علی عیب جویی و بدگویی کنم ؟ به خدا قسم من هیچ گونه عیبی در وی نمی بینم. " فَوَالله ما اَری فیهِ مَوضِعا لِلعَیب".(رجال کشی . چاپ نجف صفحه 49)

2) در نظر ولید بن عتبه ، فرماندار مدینه همه ثروت و سلطنت دنیا به قدر شخصیت امام حسین (ع) ارزش ندارد." وَ اللَّهِ‏ مَا أُحِبُ‏ أَنَ‏ لِی‏ مَا طَلَعَتْ‏ عَلَیْهِ‏ الشَّمْسُ‏ وَ غَرَبَتْ عَنْهُ مِنْ مَالِ الدُّنْیَا وَ مُلْکِهَا وَ أَنِّی قَتَلْتُ حُسَیْناً سُبْحَانَ اللَّهِ أَقْتُلُ حُسَیْناً".(ارشاد شیخ مفید ص 180)

3) در نظر شبث بن ربعی ، افسر عالی رتبه قشون عمر سعد ، امام حسین (ع) از همه مردم روی زمین بهتر است." ثمّ‏ عدونا على‏ ابنه‏ و هو خیر أهل‏ الأرض‏ نقاتله مع آل معاویة و ابن سمیّة الزانیة ضلال یا لک من ضلال."(تاریخ طبری جلد 4-صفحه332).

4) و در نظر عمر بن سعد ،آن حضرت حاکم عادلی است که اطاعتش واجب و مایه سعادت است.(تذکره سبط ص 259)

در این صورت پیداست که اگر چنین شخصیتی یزید را می پذیرفت مردم نیز به پیروی او تسلیم یزید می شدند و راه حکومت برای وی هموار می شد.بنابراین بیعت کردن امام حسین یعنی بیعت کردن اکثریت مردم مسلمان.

🍁2)عقده حقارت:

با توجه به محبوبیت امام حسین (ع) در بین همه طبقات مردم و جایگاه خانوادگی ایشان و عظمت مقامِ پدر ، مادر و جد ایشان که همه اینها را یزید طی چندین سال به خوبی فهمیده بود، محبوبترین شخصیت زمان را در مقابل خود می دید که بدون پول و تبلیغات دلهای مردم را تسخیر کرده ولی یزید با همه امکانات موجود، نتوانسته دلهای مسلمین را به خود متوجه کند. و این همان عقده حقارتی است که او را ناراحت کرده است و روحش را عذاب می دهد و چون استخوانی در گلویش گیر کرده است. افرادی که عقده حقارت دارند بعضی با گریه کردن، رنج روحی خود را تسکین می دهند و برخی با خودکشی. البته کسانی که قدرت دارند با زور سزنیزه می خواهند این عقده را بگشایند و یزید این راه را برگزید .

اما دلیل این ادعا:

از سخنان یزید پس از شهادت امام می توان به عقده حقارت وی پی برد. آنگاه که سر مقدس امام را پیش وی گذاشتند، نگاهی به سر مبارک کرد و به حضار گفت :

آیا می دانید چرا حسین بن علی به این روز افتاد؟ او می گفت : پدر من علی بهتر از پدر یزید و مادرم بهتر از مادر او و جدم بهتر از جد او و خودم بهتر از او و برای خلافت لایق تر هستم.

سپس یزید اذعان می کند که مادر و جد امام حسین(ع) برتر از مادر و جد او هستند ، هرچند در مقایسه امام علی (ع) و معاویه ، با استناد به قضیه حکمیت ، معاویه را برتر از علی می داند  و در ادامه می گوید : اینها همه درست است ولی فهم و تشخیص حسین بن علی درست نبود ! که به این روز افتاد و او این آیه را نخوانده بود که می گوید: بگو " خدایا تو مالک حکومت هستی و آنرا به هر کس بخواهی می دهی و از هر کس بخواهی می گیری".

نتیجه سخنان یزید این است که : باید همه شخصیت های لایق و رجال علم و فضیلت در آستانه شهوات او قربانی شوند ، چون خدا خواسته حکومت را به وی بدهد !!!

با این منطق سخیف و مبتذل می خواهد بر عقده حقارت

خود سرپوش بگذارد و افکار مردم را منحرف کند .

🍁3) حس انتقامجویی:

رقابت تاریخی دو طایفه بنی هاشم و بنی امیه که از قبل از اسلام برقرار بود با ظهور و گسترش اسلام شدیدتر شد.شکست بنی امیه در  جنگ بدر  ، علاوه بر رقابت سیاسی ، حس انتقام جویی را نیز در بنی امیه پدید آورد . حسی که در جنگ احد  و شهادت حمزه به اوج رسید. همه این حوادث و حوادث بعدی که در عهد پیامبر ، امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) رخ داد، کینه و حس انتقامجویی شدیدی را در یزید ایجاد کرده بود . اشعاری که یزید ،هنگامی که سر مقدس امام را نزد وی گذاشتند خواند ، نشانگر اوج این کینه هاست. او چند شعر از قصیده عبدالله بن الزِّبَعری که در آن از کشته شدن مسلمانان در جنگ احد شادی کرده است خواند:

"من اگر در مقابل کارهای احمد ( پیامبر اسلام ) از فرزندانش انتقام نگیرم از نسل خندف نخواهم بود . بنی هاشم به نام دین با سلطنت بازی کردند و الّا نه خبری از غیب آمده و نه وحیی نازل شده است . ما از علی انتقام خود را گرفتیم  و آن سوار شجاع شیر دل ( حسین بن علی ) را کشتیم.

پسر معاویه بدین گونه از حس انتقامجویی و کینه شدیدی که از پیغمبر اسلام دارد پرده بر می دارد.

🍁چرا امام بیعت نکرد؟

حکومت یزید بن معاویه ، با فشار سرنیزه از امام می خواست که با یزید بیعت کند و خلافت غیر قانونی وی را قانونی و اسلامی اعلام کند.امام حسین (ع) به چند علت نمی توانست خلافت یزید را قانونی و اسلامی اعلام نماید:

1)این یک دروغ صریح بود و امام دروغ نمی گوید.

2)این کار بر خلاف وجدان امام بود و امام کاری خلاف وجدان خود نمی کند.

3)این کار ، کمک به گناه و تجاوز بود ، زیرا تحمیل خلافت یزید تجاوزی بود که به حقوق مردم شده بود و قرآن کریم با صراحت از کمک به گناه و تجاوز نهی کرده است.( سوره مبارکه مائده /آیه 2)

4) تصویب خلافت یزید از طرف امام ، در حالیکه قدرت بر امتناع داشت مردم را گمراه می کرد . زیرا در اینصورت مردم می گفتند : امام حسین (ع) که می توانست خلافت یزید را تصویب نکند و تصویب کرد پس این دلیل است که خلافت وی قانونی و اسلامی است.

5)تصویب خلافت یزید ضربه ای بود که به طور غیر مستقیم به اسلام می خورد . زیرا حکومت یزید چنان که عملا نشان داد  اسلام را فدای شهوات خود می کرد و امام نمی توانست با پذیرفتن خلافت ِتحمیلی یزید به طور غیر مستقیم به اسلام ضربه بزند.

6)با پذیرفتن خلافت یزید ، امکان هر گونه جنبش اصلاحی از آن حضرت سلب می شد . زیرا امام به ناچار می بایست به عهد بیعت وفادار بماند و در این صورت می بایست امام بنشیند و ناظر پایمال شدن اسلام باشد ، آن هم در زمانی که برای وی امکان انقلاب اصلاحی وجود داشت.

🌻چرا امام برای تشکیل حکومت اقدام کرد؟

فساد همه جانبه حکومت بنی امیه که اسباب سقوط مادی و معنوی کشور عظیم اسلامی را باعث شده بود ، بی عدالتی و اصلاح ناپذیری ،پایمال شدن مقررات اسلامی و سلب آزادی های فردی ، اختناق شدید و استثمار نیروهای مالی و انسانی،  بیانگر وضعیت حکومت معاویه در آن مقطع بود لیکن قدرت حکومت معاویه  به قدری بود که قیام بر ضد آن غیر ممکن بود. چنین وضعیت تاسف آوری ایجاب می کرد که پس از مرگ معاویه جنبش آزادی بخشی برای برگرداندن امور به محل اصلی شکل گیرد.. امام حسین (ع) با توجه به لیاقت، مقبولیت و محبوبیتش در جامعه اسلامی جهت این مهم ، منتظر مرگ معاویه بود . هر چند پس از مرگ معاویه و پیش از این که از طرف امام حسین (ع) اقدامی صورت گیرد، حکومت جدید امام را تحت فشار قرار داد تا با یزید بیعت کند و در این راه به قدری سختگیری کرد که از آن حضرت سلب مصونیت و امنیت شد. از همین رو امام پیش از آن که گرفتار شود و امکان هر گونه انقلاب اصلاحی از حضرتش سلب شود شبانه به مکه معظمه هجرت فرمود.همین سخت گیری حکومت یزید و حرکت امام ، افکار عمومی را بیشتر تحریک کرد و زمینه قیام امام را مساعدتر نمود.

🍁استغاثه مردم:

 همانطور که بعد از قتل عثمان مردم با درخواست های شدید و مکرر امام علی (ع) را وارد صحنه سیاست کردند ، پس از مرگ معاویه نیز مردم با درخواست های مکرر خود از امام حسین (ع) خواستند که زمامداری آنان را بپذیرد.

 صدای استغاثه کوفیان موجی از هیجان آمیخته با امیدواری را در عراق ایجاد کرد که دنباله آن تا حجاز کشیده شد ، باعث شد ، امام ، مسلم بن عقیل را برای بررسی دقیق اوضاع به کوفه فرستاده و به وی ماموریت داد که نظر عموم خردمندان کوفه را بررسی نماید و معلوم سازد آیا برای تشکیل حکومت نیروی کافی وجود دارد یا نه؟ ( ارشاد شیخ مفید ص 183)و اگر شرایط مهیاست از مردم برای جهاد بیعت بگیرد.مسلم بن عقیل پس از قریب به چهل روز مطالعه و بررسی دقیق گزارش داد : اکثریت قریب به اتفاق مردم کوفه داوطلب پشتیبانی از امام هستند و حتی در نامه خود تاکید کرده بود که امام هر چه زودتر به سوی کوفه حرکت کند(تاریخ طبری ج 4 ص 297 و ارشاد ص 184). با این اوصاف آنچه مسلم در نامه خود به امام نوشت نظر عموم بزرگان و خردمندان دور اندیش کوفه بوده است و مسلم هرگز نخواسته است احساسات توخالی مردم کوفه را به امام منتقل کند.

در این هنگام بود که امام احساس مسئولیت بیشتری کرد و بر خود لازم دانست برای زنده کردن اسلام و تشکیل حکومت اقدام کند .

 وقتی یک "شایعه بی اساس " بر اثر تکرار زیاد به یک باورِ قطعیِ مذهبی تبدیل می شود و حتی عالمانی چون، علامه طباطبایی و شهید مطهری رحمه الله علیهما آن را بیان می کنند.

"امام حسین (ع) شب عاشورا  به اصحاب فرمودند: فردا اینها با من کار دارند، با شما کاری ندارند ،شب است بروید دنبال زندگی تان و شما نمانید، مبادا فردا کشته شوید.بعد فرمودند: چراغ ها را خاموش کنند که اینها خجالت نکشند و بروند . پس از خاموش کردن چراغ ها اصحاب رفتند،رفتند،آن قدر رفتند تا یک اقلیت از اصحاب  و بنی هاشم و غیر آنها ماندند."

این مطلب همانگونه که در "شهید جاوید" با تیتر "شایعه بی اساس " بررسی کرده ام، ریشه و اصل تاریخی ندارد و تا قبل از عصر ناصرالدین شاه ،یعنی قبل از نوشتن کتاب "ناسخ التواریخ"در تاریخ و کتب، که من یک به یک نام برده ام وجود ندارد و صاحب ناسخ التواریخ-محمد تقی خان سپهر-بدون غرض این مطلب را از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) نقل کرده است.این کتاب تفسیری، جعلی است و افسانه سازانی این کتاب را جعل کرده و به امام حسن عسکری(ع) نسبت داده اند.

در این تفسیرِ منسوب،عبارتی است که "ناسخ التواریخ" این جوری معنی کرده که: امام حسین (ع) شب عاشورا اصحاب را امتحان کردند و آن وقت عده زیادی ازاصحاب رفتند. در حالیکه در منابع اصلی تاریخی یعنی : تاریخ طبری،ارشاد شیخ مفید،اِعلام الوری،روضه الواعظین،اخبار الطوال و مروج الذهب و همچنین منابع دست دوم تاریخ مانند:کامل ابن اثیر، البدایه و النهایه ابن اثیر دمشقی و بقیه کتب ،به صراحت آمده که احدی از اصحاب نرفتند.نه این که مسکوت گذاشته باشند بلکه تصریح دارند که هیچ کس از یارانِ امام نرفتند.گرچه امام کراهت فرموده و آن ها را آزاد گذاشتند، ولی احدی عهد و وفای خود را نشکست و نرفت.تازه این چراغ خاموش کردن هم نمی دانم یعنی چه؟ اصل این قضیه آزاد گذاشتن اصحاب از سوی امام (ع) در شب انجام نشده بلکه عصر تاسوعا انجام شده.شیخ مفید در "الارشاد" که یکی از متقن ترین و اصیل ترین کتاب هایی است که از منابع اولیه گرفته ونوشته درباره احوال ائمه علیهم السلام است ،می گوید: عصر تاسوعا، ابن سعد فرمان حمله داد و امام مهلت خواست که یک شب تأخیر اندازند ، همان عصر که هنوز آفتاب غروب نکرده بود اصحاب را جمع کردند  و فرمودند :شما آزادید که بروید. امام (ع) با کمال جوانمردی،با صراحت و بی پرده پیشنهاد دادند بروید. جدا هم مایل بود که آنها بروند و ظاهر سازی نبود .آنها هم با کمال جوانمردی ماندند ،ایستادند و اولین کسی که بلند شد و گفت ما نخواهیم رفت حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود.


شوکران اندیشه/خاطرات و اندیشه هایی از آیت الله صالحی نجف آبادی.صفحه75

۹۶/۰۶/۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی