ناصرالدین شاه و طنز
يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۱۸ ب.ظ
در بخشی از خاطرات خود در ایستگاهی(کالیسی) در اطریش چنین می نگارد:
"....جمعیتی برای تماشا آمده بودند، نزدیک غروب بود، شخص سبزه رنگی، ریش توپی سیاه ، که به اهل مشرق زمین شباهت داشت ،سبد میوه بزرگ زردآلو در دست داشت ، می فروخت.به صنیع الدوله گفتم پول بده ، از این زردآلوها بخر بیاور ،دم کالسکه ایستاد، زردآلو فروش را صدا کرد، آن هم برای اینکه وقت تنگ است و کم مانده است ترن حرکت کند، ومشتری برای میوۀ او پیدا شده است، به تعجیل دوید رو به واگون ، پایش بند شد به ریل راه آهن وخورد زمین ، سبد افتاد و کل زردالوها ریخت روی خاک وگل، همه مردم یک دفعه خندیدند، مردکه خفیف شد و ایستاد ، یک طرف خفت،طرف دیگر ریختن زردآلوها،با تعجب و تفکر زیاد ،به زمین و زردآلوها نگاه میکرد، من به صنیع الدوله گفتم تمام پول زردآلوها را بده وحکم به غارت آنها بکن، همینطور شد ، یک دفعه زن و مردی که ایستاده بودند تماماً ریختند روی زردآلوها و فوراً همه را جمع کرده خوردند و این عمل هم یک خنده بزرگی به مردم داد."
(روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم فرنگستان ، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران :سازمان اسناد ملی ایران 1379 صص244-245)
۹۶/۰۶/۲۶