آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۱۳:۱۴۲۹
مرداد

دوبیت شعر از شادروان ملک‌الشعرای بهار که با براندازى دودمان پادشاهى قاجار توسط نمایندگان مجلس مخالف بودند ، این برآمدن و برافتادن رضاخان از مسند قدرت را این‌گونه بیان می‌کند و در آن ، از محمّد على فروغى به بدى یادى مى شود:

شاها کنم از خُبث فروغی خبرت
خون می‌کند این جهود ناکس جگرت
خطبه‌ی شهی و عزل تو را خواهد خواند
زانگونه که خواند از برای پدرت

منبع:نوشته های آقای روزبه قهرمان درتلگرام

محمدحسن محب
۱۹:۲۹۲۸
مرداد
محمدحسن محب
۱۷:۴۸۲۸
مرداد

از ساعت ۵ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۸ مرداد گلوله‌باران خانه شماره ۱۰۹ خیابان کاخ، اقامتگاه نخست‌وزیر، بوسیله تانک‌ها و مسلسل‌های افراد گارد جاویدان و دسته‌های دیگر از نظامیان آغاز شد. سرهنگ عزت‌الله ممتاز، رئیس حفاظت از خانه دکتر مصدق، و افرادش به شدت مقاومت کردند. خانه مصدق بوسیله تانک‌ها و زره پوش ها محاصره شده بود و خانه مورد اصابت گلوله‌های تانک و رگبار مسلسل‌ها قرار می‌گرفت. مصدق و دکتر غلامحسین صدیقی و تعدادی از وزرا و دوستانش (محمود نریمان، مهندس سید احمد رضوی، دکتر سید علی شایگان، مهندس سیف‌الله معظمی، مهندس احمد زیرک‌زاده، مهندس کاظم حسیبی، ملکوتی، خازنی کارمند نخست‌وزیری، سرهنگ علی دفتری، سرهنگ عزت‌الله دفتری، سروان ایرج داورپناه) به کمک سروان داورپناه و سه سرباز زخمی نردبانی گذاشتند و از دیوار جنوبی خانه به خانه همسایه (متعلق به آقای ناصری آملی) رفتند. هیچ کس در خانه همسایه حضور نداشت. آن‌ها سپس از خانه ناصری آملی به کمک یک تختخواب چوبی به خانه بعدی رفتند و سپس از بام خانه فوق به خانه آقای هریسچی رفتند. ساعت ۵ صبح دکتر مصدق بهمراه دکتر غلامحسین صدیقی و مهندس معظمی و دکتر شایگان از خانه خارج شدند و به خانه مادر مهندس معظمی رفتند. در ساعت ۵ و ربع بعد از ظهر ۲۹ مرداد مأموران شهربانی به خانه مادر مهندس معظمی آمدند و دکتر مصدق و همراهان را با احترام بازداشت کرده و به باشگاه افسران بردند. (سرهنگ غلامرضا نجاتی، مصدق: سال‌های مبارزه و مقاومت، تهران: رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج ۲، صص ۱۲۶-۱۳۷)


محمدحسن محب
۱۴:۲۲۲۸
مرداد

دکتر مصدق پیچیدگی‌های سیاست بین‌المللی را نمی‌شناخت و بخصوص نقش مستقل کانون‌های قدرت در غرب را (منظورم مستقل از دولت‌هاست). ایشان روی دولت حزب دمکرات (دولت هری ترومن) بیش از حد حساب می‌کرد و دست حزب توده را باز گذاشته بود تا با بزرگنمایی «خطر کمونیسم» دولت آمریکا را بترساند و امتیاز بگیرد. دکتر مصدق روی «تضاد آمریکا و انگلیس» بیش از حد واقع حساب می‌کرد و تصور می‌کرد تا ابد می‌توان از این تضاد به سود ایران استفاده کرد. مضافاً برنامه روشنی برای آینده نفت ایران نداشت و روش ایشان بیشتر پوپولیستی بود از طریق تحریک احساسات ناسیونالیستی ضد انگلیسی.


اشتباه بزرگ در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ رخ داد که با تحریک پشت پرده دربار و تحریک آشکار دکتر مظفر بقایی و حزب زحمتکشان، و با نقش فعال آیت‌الله کاشانی و حزب توده، علیه دولت تازه منصوب شده احمد قوام (قوام‌السلطنه) شورش شد و به خون کشیده شد و به «قیام ملی ۳۰ تیر» موسوم شد. توجه کنیم که افرادی مثل سرگرد پرویز خسروانی و اوباش باصطلاح ورزشکار او از فعالین شورش ۳۰ تیر بودند. به این ترتیب، هم خاندان پهلوی انتقام تاریخی خود را از رجلی استخوان‌دار چون قوام‌السلطنه گرفت (که زمان احمد شاه جدی‌ترین گزینه سیاسی رقیب رضا خان سردار سپه بود) و محمدرضا شاه «عقده» خود را، به  دلیل نقش منحصربفرد قوام در حل مسئله آذربایجان، خالی کرد، و هم سیر حوادث به سمتی رفت که لاجرم به کودتا می‌انجامید. اگر دولت قوام دوام آورده بود، تعارض ایران و دولت وقت بریتانیا (دولت کلمنت اَتلی از حزب کارگر) بر سر نفت به شکلی مناسب حل می‌شد. دولت اَتلی دولتی بود که خود در داخل با تعارض کانو‌ن‌های قدرتمند ذینفع در آشوب خاورمیانه مواجه بود. بعد، وضع عوض شد. در بریتانیا سِر وینستون چرچیل، رهبر حزب محافظه‌کار، به قدرت رسید و در آمریکا دولت جمهوری‌خواه ژنرال دوایت آیزنهاور. چرچیل در زمانی که وزیر جنگ بود دستور کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را در ایران صادر کرده و سپس در مقام وزیر مستعمرات در ترسیم جغرافیای سیاسی خاورمیانه پساعثمانی نقشی مهم داشت. آیزنهاور هم بشدت نگران گسترش کمونیسم در ایران بود. بدینسان، طرح ساقط کردن دولت مصدق در لندن و واشنگتن به تصویب رسید.

RF:https://telegram.me/abdollahshahbazi/3195


محمدحسن محب
۱۳:۳۵۲۶
مرداد

«در این زمینه سه روایت وجود دارد. دو روایت مستقیم از امام و یک روایت هم به نقل از آیت‌الله خامنه‌ای. روایت اول این بود که امام پیش از انقلاب و در دیدار با جمعی از دانشجویان، دکتر مصدق را فردی معرفی می‌کند که قصد خدمت به کشور را داشته اما از اشتباه هم مصون نبوده چراکه می‌توانست حکومت پهلوی را ساقط کند اما این کار را نکرد».

«روایت دوم مربوط به سال ١٣٦٠ است. در آن مقطع عده‌ای تلاش می‌کردند تا رهبری جعلی برای ایران بتراشند. آنها می‌خواستند رهبر واقعی را که امام بود تضعیف کنند و او را زیر سایه رهبر بدلی قرار دهند. آنها می‌خواستند مصدق را رهبر اصلی ایران و انقلاب معرفی کنند در صورتی که خود دکتر مصدق هم در زمان حیات چنین ادعایی نداشت. امام که شرایط را این‌گونه دید به مقابله برخاست و گفت کاری نکنید که بگویم اصلا او مسلم هم نبود».

روایت سوم متعلق به سال ٦٤ است: «روایت سوم اما جالب‌تر و قابل‌اعتناتر است. آقای خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بود، در نماز جمعه به تشریح ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت پرداخت و درباره دکتر مصدق به تبیین روایت اول امام پرداختند. از آنجایی که این روایت نسبت به قبلی متأخر است و در زمان حیات امام رخ داده و امام هم نسبت به آن واکنشی نشان ندادند، باید به همین نگاه استناد کرد تا جامعه هم دچار خطای تحلیلی نشود».

درباره ی این خطای تحلیل باید گفت: «درست است که خود مصدق هم ادعای مبارزه نداشت و حتی زمانی که مبارزه با انگلیس هزینه‌بر بود با آنان از در دوستی وارد شده بود اما او هرگز غرب‌زده یا وابسته نبود. اگر ما می‌بینیم پس از انقلاب بسیاری از غرب‌گرایان پشت سر مصدق پنهان می‌شوند، به همین دلیل خطای تحلیلی است. ما مصدق را به اشتباه در جایگاهی نشاندیم که برخی غرب‌گرایان با‌عنوان ملی پشت او مخفی شوند. این در حالی است که بزرگ‌ترین دشمن مصدق غربی‌ها و به‌طور خاص انگلیس و آمریکا بودند. غرب علیه مصدق دست به کودتا زد. البته اکنون و با توجه به اینکه بخشی از واقعیات روشن شده، وابستگان به غرب دیگر پشت مصدق جبهه نمی‌گیرند و حتی در مطبوعاتشان مصدق را تخریب می‌کنند».

منبع:روزنامه شرق

محمدحسن محب
۲۲:۴۷۲۵
مرداد

علما به "سلطنت" مشروعیت دادند

✔️ رسول جعفریان درباره رابطه علمای شیعه و سلسله صفویه نوشت:🔻

دست کم در مورد چهار سلطان اخیر صفوی، متن هایی توسط عالمان برجسته، در آغاز سلطنت شان به عنوان خطبه جلوس نوشته شده است. این متن که معمولا مشتمل بر صلوات بر امامان، اشاره به لزوم وجود حاکمان و سلاطین برای انتظام امور، ستایش از صفویان و مشروعیت بخشیدن به قدرت آنان و در نهایت دعا و ثنا برای ایشان بوده است، نوعی سندی مشروعیت تلقی می شده است. به عبارت دیگر خطبه جلوس، متن ادبی اما سیاسی و شرعی در توجیه سلطنت و ستایش شخص سلطان صفوی بوده است، متنی که نویسنده آن به عنوان یک عالم، می کوشد با نثری وزین و سنگین، مشروعیت سلطنت پادشاه را بیان کرده و ویژگی های او را بیان کند. طبعاً مقدمه آن ستایش پروردگار یا همان تحمیدیه، همراه صلواتیه بر محمد و آل او که در ضمن تک تک نامه ائمه آورده می‌شود. سپس اشاره به نسب و حسب پادشاه و این که او سید و از نسل رسول خدا (ص) است و بنابرین لیاقت و شایستگی نشستن بر مسند خلافت و سلطنت را دارد. در پایان، قدری نصایح در باره بی اعتباری دنیا و لزوم توجه به آخرت هم آمده است.

از نگاه کلی خطبه جلوس، تأییدیه ای است که به طور معمولا عالم رسمی جامعه، برای پادشاه می خواند. یعنی متنی که در وقت جلوس پادشاه توسط بزرگترین عالم وقت خوانده شده و بدین ترتیب سلطنت او را تأیید می کند. در برخی از اینها، از سلطنت به عنوان هدیه ای که خداوند در عصر غیبت برای انتظام امور مردم قرار داده یاد شده است. توجه داریم که عالمان شیعه، به رغم اعتقاد به امامت معصوم، و مشروعیت اصلی حکومت برای حضرت مهدی (ع)، و همین طور نیابت فقها برای آنان، در یک دوره طولانی از آغاز عصر صفوی تا سالهای پس از مشروطه، سلطنت را به عنوان یک امر عرفی پذیرفتند و در عین حال با تعابیری که خاص تفکر سیاسی ایرانی است، آن را مشروع می دانستند.


محمدحسن محب
۲۰:۵۰۲۴
مرداد

«نامه خسروان» را نمی‌توان جزو منابع عمومی تاریخ قاجاریه دانست ولی از منابع مهم تاریخ اندیشه سیاسی جدید در ایران است. مطالب تاریخی آن ارزش ندارد ولی رویکرد فرهنگی و سیاسی آن مهم است.
جلال‌الدین میرزا پسر پنجاه و هشتم فتحعلی شاه است از هما خانم از طایفه کرد جهان‌بیگلو (جهانبگلو). دختر جمشید بیگ کرد جهانبگلو، نایب میرآخور سلطنتی، بود. در تاریخ عضدی آمده: «هما خانم والده جلال‌الدین میرزا و دو نفر دیگر از خادمان حرم غالباً لباس فرنگی می‌پوشیدند.»
«نامه خسروان» در سه جلد است. جلال‌الدین میرزا در نامه به میرزا فتحعلی آخوندزاده طرح کتاب را در چهار بخش یا چهار جلد پیش‌بینی کرده. جلد اول از «مه‌آبادیان» یا «آبادیان» است، که می‌پنداشت سرآغاز تاریخ ایران باستان است، تا ساسانیان. جلد دوم از طاهریان تا خوارزمیان. جلد سوم از چنگیز خان تا زندیه. جلد چهارم، که نوشته نشد، «باید از این روزگار و از نژاد خود نگارش رود.» جلال‌الدین میرزا می‌نویسد: «در اندیشه‌ام  که [در جلد چهارم] چه‌ نگارم، امیدوارم یا کارها دگرگون شود، یا روزگار از ایران ویرانم بیرون افکند که این نامه چهارمین را نیز به راستی و دلخواه بنگارم.» آخوندزاده توصیه می‌کند جلد پنجمی هم اضافه کند در تاریخ «گبرها». روزگار امان نداد و سلطان جلال‌الدین میرزا به بیماری سیفلیس مبتلا و کور شد و سپس در ۴۷ سالگی فوت کرد (۱۲۸۹ ق./ ۱۸۷۲ م.).

به گفته برادر صلبی‌اش ملک ایرج میرزا «بعضی سخنان اهل فرنگستان که در نفوس ضعیفه زود اثر می‌کند در ایشان اثر کرده، از علم قرآن و حدیث بکلی بیگانه بود. زود از جاده شریعت منحرف گشته یک باره دین و آئین و شریعت از دست داده رفته‌رفته خود را از نظر کیمیااثر پادشاه انداخت.»
بعدها، در حوالی ۱۳۱۹ ق./ ۱۹۰۱ م. خانصاحب محمد ملک‌الکتاب شیرازی سه جلد «نامه خسروان» را در بمبئی تجدید چاپ کرد و جلد چهارمی نوشته خود بر آن افزود که تاریخ قاجاریه را اواسط دوران مظفرالدین شاه می‌رساند.
جلال‌الدین میرزا، به دلیل جایگاهش بعنوان پسر فتحعلی شاه، «استاد اعظم» لژ معروف به «فراموشخانه ملکم» بود. محیط طباطبایی او را «مرجع صوری» فراموشخانه می‌خواند که تعبیر درستی است. گردانندگان فراموشخانه کسان دیگر بودند.
درباره نویسنده واقعی «نامه خسروان» تردید بوده است. مرحوم عبدالحسین نوایی کتاب را کار جلال‌الدین میرزا می‌داند با همکاری امامقلی خان زند. ولی میرزا ابوالفضل گلپایگانی، که کارمند تجارتخانه مانکجی لیمجی هاتریا و از نزدیکان مانکجی بود، و از بابی‌هایی که در ترور اول ناصرالدین شاه استنطاق شد و بعدها از فضلای بهائیت شد و بهائیان او را «ابوالفضایل» می‌نامند و واقعاً باسوادترین بهائیان است، نویسنده «نامه خسروان» را شیخ علی یزدی معرفی کرده. گلپایگانی می‌نویسد:
«نامه خسروان نگاشته اوست که به نام جلال‌الدین میرزا خنیده گشته [= معروف شده] و به خواستاری روزگار، که پیشنهاد بزرگان وارونه‌کاری است، به نام گوینده‌اش چاپ نشده.» و این شیخ علی یزدی در دستگاه انگلیسی‌ها به شغل منشی‌گری اشتغال داشته و «اکنون خود بزرگ نگارنده دفترخانه فرستادگان انگلستان است و کارگزار وخشوری [سفارتخانه] ایشان.»




RF:https://telegram.me/abdollahshahbazi/3168

محمدحسن محب
۱۱:۳۹۲۳
مرداد

رضا شاه اهمیت پطر کبیر روسیه را ندارد و جامعه ایران هم شباهتی به جمله زیر ندارد (که از «توده سیاه» و «فرهنگ قرون وسطایی» جامعه روسیه می‌گوید که در ایران اینطور نبود)، ولی مرا یاد این گفته آیزایا برلین انداخت از منظر شکاف فاحش میان حاکمان جدید و مردم:

«غالب مورخان روسیه با این نظر موافق‌اند که شکاف اجتماعی بزرگ میان گروه درس‌خواندگان و «توده سیاه» مردم در تاریخ روسیه ناشی از زخمی بود که پطر کبیر بر پیکر جامعه روسیه زد. پطر بر اثر شوقی که برای اصلاحات داشت جوانان برگزیده‌ای را به مغرب‌زمین فرستاد و هنگامی که این جوانان زبان‌های غربی را فراگرفتند و با هنرها و مهارت‌هایی که از انقلاب صنعتی قرن هفدهم برخاسته بود آشنا شدند، آنها را به روسیه بازگرداند تا رهبران آن نظام اجتماعی نوی باشند که پطر با بی‌رحمی و شتاب بر سرزمین فئودالی خود تحمیل کرده بود. به این ترتیب، پطر طبقه کوچکی از «مردان نو» پدید آورد که نیمه روسی و نیمه خارجی بودند؛ در روسیه به ‌دنیا آمده ولی در خارج درس خوانده بودند. این مردان در طول زمان هیئت حاکمه کوچکی از مدیران و دیوانیان دولتی پدید آوردند که بالای سر مردم قرار داشتند و دیگر در فرهنگ قرون وسطایی آن‌ها سهیم نبودند؛ برای همیشه از آن‌ها بریده بودند. اداره امور این ملت بزرگ و نافرمان رفته‌ رفته دشوار و دشوارتر شد، و شرایط اجتماعی و اقتصادی در روسیه از غرب- که در حال پیشرفت بود- بیشتر و بیشتر فاصله گرفت. هر چه این شکاف بازتر می‌شد، طبقه حاکمه ناچار بر توده مردم بیشتر و بیشتر فشار می‌آورد. به این ترتیب، گروه کوچک فرمانفرمایان از توده عظیم فرمانبرداران دورتر و دورتر می‌شدند.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۲۰:۴۲۲۱
مرداد

مخارج دولت بریتانیا در ایران پیش و پس از کودتا:
این مخارج از طریق بانک شاهی پرداخت می‌شد.طبق اسناد بانک شاهی،ازآوریل۱۹۱۹تا مارس ۱۹۲۰ (سال ۱۲۹۷ ش) مخارج دولت بریتانیا در ایران ۱۴۳ میلیون قران بود که ۲۹ درصد آن بابت کمک به دولت ایران پرداخت می‌شد، ۶۵ درصد هزینه‌های نظامی بریتانیا در ایران بود و ۶ درصد هزینه‌های دیپلماتیک.
در اوّلین ماه‌های پس از کودتای ۱۲۹۹، یعنی از آوریل تا سپتامبر ۱۹۲۱، کل مخارج دولت بریتانیا در ایران به ۱۶ میلیون قران کاهش یافت که از این مبلغ هیچ پرداختی به دولت ایران صورت نگرفت، ۹۲ درصد آن هزینه‌های نظامی و ۸ درصد آن هزینه‌های دیپلماتیک بود.
بنابراین، اهمیت کودتا در کاهش فشار مالی بر دولت بریتانیا روشن می‌شود.
ابوالحسن ابتهاج، کارمند بانک شاهی، در خاطراتش از مخالفت مک‌موری، رئیس بانک شاهی در ایران، با قرارداد ۱۹۱۹ سخن گفته است. خاطرات ابتهاج صص ۲۹-۳۰.
مک‌موری در دوران جنگ اول جهانی ریاست شعبه بانک شاهی در همدان را به دست داشت و چنانچه می‌دانیم رضا خان در این زمان در فوج قزاق همدان خدمت می‌کرد. بنوشته جونز، ستاد کار ژنرال دانسترویل در خانه مک‌موری مستقر بود و دانسترویل در خاطرات خود، این خانه را «کانون میهمان‌نوازی و همه نوع اخبار سیاسی» خوانده است. مک‌موری پس از پایان جنگ، به خاطر خدماتش به دولت بریتانیا به دریافت «نشان امپراتوری بریتانیا» نائل شد.
جونز می‌نویسد: «مک‌موری، برغم تلاش‌های وزارت خارجه [لرد کِرزُن]، توانست رابطه تجاری و اجتماعی خوبی با رضا خان برقرار کند. در سال ۱۹۲۳ که رضا خان وزیر جنگ بود، وی اداره تمامی امور مالی وزارتخانه خود را به بانک شاهی تفویض کرده بود. و در اوایل سال ۱۹۲۵، که رضا خان رئیس‌الوزرا بود، همه می‌دانستند که او عادت دارد با مک‌موری و همسرش شام بخورد.»
جونز، که کتابش تاریخ رسمی بانک شاهی است و بر اساس اسناد این بانک نوشته شده، «اوج نمادین» رابطه رضا خان و بانک شاهی را در مراسم تاجگذاری وی می‌داند. در زمان این مراسم، که در آخر آوریل و اول مه ۱۹۲۶ برگزار شد، دفتر مرکزی بانک شاهی چراغانی شد و به این مناسبت ضیافت داده شد. چند ماه قبل مک‌موری ایران را ترک کرده و ویلکینسون ریاست بانک شاهی در ایران را به دست گرفته بود. وی تنها فرد غیردیپلماتی بود که به مراسم تاجگذاری دعوت شد در حالی که حتی میلسپو نیز دعوت نشده بود. وی در زمان ورود به کاخ مورد استقبال نخست‌وزیر و وزرا قرار گرفت و همه از او به خاطر چراغانی و ضیافت در دفتر بانک تشکر کردند.
* می دانیم که  جنگ جهانی او در سال 1918 به اتمام رسید . انگلیسی ها برای جبهه خاورمیانه ای خود از سال 1915 نیروهای زیادی را به منطقه اعزام نموده بودند  .  البته  آنان تلاش داشتند با درگیر نمودن مطامع و  اهداف مشترک  اهالی منطقه  هم از هزینه های خود کاسته و هم پیروزی را دست یافتنی تر کنند . به همین جهت بود که به شوراندن اعراب به ریاست شریف حسین و پسرانش پرداختند .  مواردی را که جناب شهبازی عنایت نمودند کاملا صحیح است ، ولی عنایت داشته باشید این هزینه تابع شرایط جنگ اول و نیز ادامه درگیری در منطقه بود . هزینه های انگلیس در ایران  در چند سال آخر جنگ اول در ایران  رشد یافت و این امر ارتباطی به هیچ سلسله ای نداشت  . درگیری با عثمانی ها در خاک ایران و نیز پس از آن مقابله با ارتش سرخ   اقتضای داشتن نیروی نظامی بیشتری را داشت . طبیعی است  اقتصاد پس از جنگ انگلیس توان  تحمل هزینه های سرسام آور را نداشته  و مطالبه عمومی و نیز واقیعیت های  مالی اقتضای کاهش آن را داشت .  خارج کردن نیروهای نظامی  نتیجه طبیعی پس از اتمام جنگ  و موج اول حمایت ناکام از روس های سفید بود .  اگر کودتا نیزر رخ نمی داد   انگلیسی ها نیروهای خود را با اخذ تتضمینات دیگر از ایران خارج نموده و هزینه هایشان کاهش می یافت
غیر از آن دو میلیون پوند وام، که یک میلیون با لندن بود و یک میلیون با حکومت هند بریتانیا، اجرای قرارداد ۱۹۱۹ سالی ۳۰ میلیون پوند استرلینگ هزینه جدید بر بریتانیا تحمیل می‌کرد آن هم در زمانی که دولت بریتانیا به دلیل بحران ژرف مالی و اقتصادی پس از جنگ مجبور به کاهش حدود ۸۶ میلیون پوند از بودجه وزارتخانه های خود شده بود.
از نامه دیوید لویدجرج (نخست‌وزیر) به وینستون چرچیل (وزیر جنگ):
«من از شما خواهش می‌کنم کاری نکنید که مردم این کشور به علت تنفر از اصول بلشویسم دست به اقدامات جنون‌آمیزی بزنند. یک جنگ تهاجمی پرهزینه علیه روسیه سبب تقویت بلشویسم در روسیه و پیدایش بلشویسم در داخل [بریتانیا] می‌شود. ما نمی‌توانیم بار سنگین این امر را تحمل کنیم. چمبرلین [وزیر دارایی] به من گفت که مالیات‌های طاقت‌فرسای کنونی حتی در شرایط صلح خردکننده است تا چه رسد به اینکه ما به جنگ علیه قاره‌ای چون روسیه مبادرت ورزیم. این اقدام کشور ما را مستقیما به ورشکستگی و بلشویسم می‌کشاند.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۱۴:۰۱۲۰
مرداد

🔻گفت‌وگو با حسن نقاشی که مستند «شاه‌جهان» او در جشنواره سینما حقیقت سال ۱۳۹۲ جایزه بهترین مستند تاریخی را از آن خود کرد.🔻


🔹جلال‌الدوله، حاکم یزد، پسر ظل‌السلطان، حاکم اصفهان، مثلا وقتی می‌خواست درباره زیردستان صحبت کند، نمی‌گفت اینجا چند معلم وجود دارند، بلکه می‌گفت چند رأس معلم؛ یعنی مردم در عمل با گوسفند هیچ فرقی نداشتند یا موارد دیگری. در انقلاب مشروطه عین‌الدوله می‌گوید من اجازه نمی‌دهم یک بقال، وکیل مجلس شود، اما اتفاقا وقتی انقلاب می‌شود، همان بقال عکسی در دستش می‌گیرد و می‌گوید من رأی دادم، حالا وکیل مجلسم و می‌توانم در مجلس برای تو تکلیف تعیین کنم. در مشروطه عوام زنده شدند و جامعه پا گرفت. در واقع نظام سلطنت بعد از دوران قاجار، دستگاه دیپلماسی پیچیده‌ای به شیوه دیگر کشورهای جهان می‌شود. اتفاقات بسیار درخشانی در تاریخ دوره مشروطه رخ داده است؛ بنابراین معمولا این دوره تاریخی، فیلمساز را به خود جذب می‌کند. آنچه دست‌کم قشر تحصیلکرده درباره این دوره می‌داند، این است که یک انقلابی رخ داده است، ولی نمی‌تواند وارد جزئیات شود. من همیشه دوست داشتم، فرصت و سرمایه‌ای دست بدهد تا بتوانم سرمایه‌گذاری را مجاب به دادن فرصتی به خود کرده و نگاهم را درباره تاریخ مشروطه، انقلاب مشروطه و وقایع پس از آن منعکس کنم.

http://tarikhirani.ir/fa/files/104/bodyView/1018


محمدحسن محب