آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۰۱:۴۰۱۹
مرداد

در روایت عامه :
کریم خان زند دلیر و لایق و مردم دار
لطفعلی خان شجاع و نابغه
آقامحمّدخان خشن و خونخوار و لایق
فتحعلی شاه هوس باز و لاابالی
عباس میرزا ترقی خواه و ناکام
محمّدشاه بیمار و ناتوان
ناصرالدین شاه عیاش و وطن فروش
مظفرالدین شاه بیمار و بی شعور
 محمّدعلی شاه مستبد و جنایتکار
احمدشاه بی آزار و دموکرات و میهن پرست
رضاشاه شجاع ومیهن پرست و مدیر و ترقی خواه و دیکتاتور و قلدر
مصدق آزادی خواه و میهن پرست
محمّدرضاشاه میهن دوست و ترسو و مخالف اجنبی تلقی شده اند. من این روایت را دیدگاه عمومی می دانم که بین عوام و خواص غیر مورخ و غیر ایدیولوژیک رایج است.مسلما طرفداران یک اندیشه خاص این روایت را قبول ندارند ولی روایت عامه این است. من دوستان را به یک چالش دعوت می کنم. که فرض را بر وجود چنین روایتی بین عوام بدانیم ودر این صورت چه ایراداتی و نقدهایی بر این روایت عامه وجود دارد.

محمدحسن محب
۱۱:۵۰۱۸
مرداد

📌احمد کسروی "توده" را آن بخش ملت می داند که از رده نخبگان سیاسی، اقتصادی و فکری - مانند حکومتگران، زمینداران، بازرگانان، علما، روشنفکران- جدا هستند. او می داند که توده مردم به طبقات و قشرهای متعدد تقسیم می شوند.چنانکه خود از روستاییان، توده عشایری و توده شهرنشین نام می برد و در بین شهرنشینان نیز به پیشه وران و بی چیزان اشاره می کند. ولی او نمی کوشد تا آن تفکیک طبقاتی را مشخص سازد، بلکه به طور معمول - از روی عمد یا سهو- اصطلاح "توده مردم" را به صورت کلی - و تقریبا مبهم- به کار می برد.
وی توده مردم را بنیان کشور می داند. آنها مولد قدرت و ثروت ملی اند. عنصر اصلی مبارزه سیاسی هستند و بدون دخالت آنها قدرت گیری سیاسی برای هیچ رهبر یا گروهی میسر نیست. بنا به همین دلایل او اندیشه اداره کشور به دست نخبگان را تصوری خام می دانست که پیامدی جز شکست ندارد.معنی این سخن چنین نیست که در عصر پیش از مشروطیت توده انبوه ایرانیان آگاهی اجتماعی داشتند یا آماده مبارزه سیاسی بودند.این مردم در آعاز جنبش مشروطیت - در روزهای مهاجرت صغری- هنوز معنی جانفشانی در راه کشور را نمی دانستند ولی به سرعت در پیکار سیاسی ورزیده شدند و نیرویی از خود پدید آوردند...
هنگامی که کسروی از شرکت توده مردم در مشروطیت صحبت می کند، به بخش فعال آن در مبارزه سیاسی نظر می اندازد. این نکته که آن بخش میانگین پایینی از کل جمعیت کشور بود، چندان به حساب نمی آید.

مردمی ترین طیف فعال، مجاهدان تبریزی شناخته می شوند. کسروی آنها را برآمده از میان توده مردم -یا فرزندان توده ها- می داند. "اینان کسانی بودند که نه پیشوایی می خواستند و نه نام آرزو می کردند و نه در پی پول اندوزی می بودند. تنها به نام مردانگی به کوشش برخاسته بودند." آنها با مباحث پیچیده عقیدتی آشنا نبودند ولی می دانستند که مشروطیت حکومت بدون زورگویی است، زندگی در لوای قانون است، راهی برای سربلندی و پیشرفت کشور است. این آگاهی عمیق نبود ولی برای پیش راندن این مردان کفایت می کرد.
در کنار مجاهدان، کسروی به طبقات فرودست شهری اشاره می کند و نمونه هایی از مشارکت این طبقات در مبارزه سیاسی می آورد: او روزهایی را تصویر می کند که تبریزی ها در تلگرافخانه و پیرامون آن جمع شده بودند و از تهران امضای متمم قانون اساسی را می طلبیدند:

 " شگفت است که باربران و اینگونه بی چیزان از پیش آمد لذت می بردند و با آنکه در نتیجه نبودن بازار، بیکار و بی پول می ماندند، با سختی زندگانی ساخته، باز شدن بازارها را نمی خواستند. اینان معنی قانون اساسی را نمی دانستند و با این همه در طلبیدن آن پافشاری می کردند."

نوشته کسروی را تقریرات ثقه الاسلام تبریزی تایید می کند:" مردمان بیکار مثل گورکن و دوغ فروش و حمال و امثال آن" مخالف باز کردن بازار بودند....
در حقیقت پایین ترین قشرهای اجتماعی که بر تحول مشروطیت اثر بخشیدند، در بین مجاهدان تبریزی دیده می شدند. کسروی اکثر مجاهدان را از زمره پیشه وران، دکانداران، کاربران خرده پا یا شاگرد مغازه ها می داند. صاحبان این شغل ها زیر فشار اقتصادی و در خطر ورشکستگی یا بیکاری قرار داشتند. به خصوص پیشه وران بر اثر افزایش رقابت موقعیت خود را از دست می دادند و به انبوه تهیدستان شهری می پیوستند. تعدادی از آنها به سرزمین های دیگری -مانند روسیه- می رفتند و جذب بازار کار آنجا می گشتند.مجاهدان تبریزی از چنین عناصری متشکل بودند. کسروی وقتی که آنها را برآمده از بین توده مردم می داند، به خطا نمی رود ولی او نکته ای اساسی را مسکوت می گذارد و نمی گوید که مجاهدان چگونه می توانستند از خواسته های توده مردم حمایت کنند و منافع آنان را برآورند. این افراد سازمان نظامی را تشکیل می دادند که چندان هم متمرکز نبود و هرگز به نیروی سیاسی مستقلی تبدیل نگشتند. آنها نه برنامه ای برای سهیم شدن در قدرت داشتند نه دفاع از منافع قشرهای فرودست را هدف خود می دانستند. نتیجه آنکه در مشروطیت ایران، نیروی توده ای مردم نتوانست خواسته های را در سطح سیاسی مطرح سازد یا به نفع خود امتیازاتی را کسب کند.
            

تلخیص از:
📚سهراب یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، نی، 1394، صص 109-115.

محمدحسن محب
۱۱:۵۳۱۷
مرداد

پاسخ به یک شبهه تاریخی در سالروز اعدام شیخ فضل الله نوری؛
آیا دلیل مخالفت شیخ با مشروطه حسادت بود؟!

جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی می‌دانستند، هیچگاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد می‌کرد.


شیخ فضل الله که از دیرباز و در جریان نهضت تنباکو با سیاستهای استعمارگرانه انگلیس آشنا شده بود، با مشاهده حمایت این کشور از مشروطه که اوج آن به ماجرای تحصن مشروطه خواهان در سفارت این کشور باز می‌گشت، نسبت به اسلامی بودن و ایرانی بودن این جریان شک کرد.


RF:http://iichs.ir/p/ShowContent.aspx?id=2104

محمدحسن محب
۰۱:۵۴۱۷
مرداد

1.در مقام علمی و معنوی ایشان هیچ تردیدی نیست. وی فقیه بزرگ پایتخت در عصر مشروطه بود و تباری نیک و عالم داشت. محدث نوری(خاتم المحدثین)، دایی و پدرزن او بود.
2. شجاعت و پایداری او زبانزد است. از اعدام نهراسید؛ به سفارت‌خانۀ روس پناه نبرد؛ در پاسداری از آنچه اقتضای شریعت و اسلام می‌دانست، از هیچ کوششی دریغ نکرد.
3. همراهی ایشان با مشروطه‌خواهان، در پیروزی‌های نخست مشروطه بسیار مؤثر بود؛ به طوری که اگر در تحصن دوم شرکت نمی‌کرد – چنانکه در تحصن اول حضور نداشت – دربار قاجار در برابر خواستۀ مشروطه‌خواهان مقاومت بیشتری می‌کرد.
3. اعدام او گرچه به حکم دادگاه رسمی و به ریاست یکی از دانش‌آموختگان نجف به نام آیت الله ابراهیم زنجانی بود، به هیچ روی قابل دفاع نیست؛ زیرا در دوران استبداد صغیر و پیش از آن، کسانی دیگر نیز بودند که بیش‌وکم همان اعمال و امضاها و تکفیرها را داشتند. چرا آنان محاکمه و مجازات نشدند؟ موافقان اعدام می‌گویند: او تنها کسی بود که به مخالفت خود ادامه داد و مردم را علیه مشروطه می‌شوراند. مخالفان اعدام می‌گویند: در هر صورت، زیان مخالفت‌های او با مشروطه، بیشتر از کسانی مانند عین الدوله نبود.
4. مخالفت او با مشروطه و طرح مشروطۀ مشروعه، معنایی جز مخالفت با تشکیل مجلس شورای ملی و بازگشت به دوران پیشامشروطه نداشت. بدین رو حتی دوستداران امروزین او عملا راه مشروطه‌خواهان را می‌روند؛ وگرنه نباید به هیچ روی سخن از قوۀ مقننه و پارلمان و مطبوعات آزاد و قانون اساسی بر زیان بیاورند.
5. هر گونه داوری دربارۀ ایشان بدون مطالعۀ لوایح و رسائل ایشان دربارۀ مشروطه، بی‌فایده است. من به همۀ دوستداران ایشان پیشنهاد می‌کنم همۀ برگ‌های این رساله‌ها را بخوانند تا دقیقا بدانند که او چه می‌گفت و چه می‌خواست.
6. در میان مشروطه‌خواهان، کسانی نیز بودند که هیچ تعهدی به کشور و دین و جان مردم نداشتند. می‌توان مشروطه‌خواهانی را نام برد که قساوت و بی‌خردی آنان کمتر از محمدعلی‌شاه نبود. احتشام السلطنه، اولین رئیس مجلس شورای ملی و از رهبران مشروطه‌ در خاطراتش می‌گوید: «برخی انجمن‌های به‌ظاهر مشروطه‌خواه بلایی بر سر مردم آوردند که مردم آرزوی بازگشت به عهد ناصری و مظفری را می‌کنند.» بخشی از اعتراضات به‌حق مرحوم شیخ فضل الله نوری، ناظر به همین آشفتگی‌ها و خودسری‌ها بود. اما باید دانست که وی با اساس قانون‌گذاری در محلی به نام مجلس و نیز با آزادی مطبوعات و مدارس جدید و تشکیل احزاب مخالف بود و با تمام قوا در برابر آن ایستاد و مردم را نیز به شورش و ایستادگی در برابر مشروطه دعوت می‌کرد. در اینکه برخی نویسندگان در روزنامه‌ها هنجارشکنی کردند و تند رفتند و مقدسات مردم را نادیده گرفتند، تردیدی نیست؛ اما مدافعان نظام حکومتی مشروطه می‌گویند: قانون و مجلس و مطبوعات آزاد، ارکان پیشرفت‌اند و نباید سوءاستفاده‌هایی را که از آنها می‌شود، بهانۀ مخالفت با اصل آنها کرد. به قول یکی از موافقان مشروطه در پاسخ به شیخ فضل الله نوری، اگر سوء‌استفاده از مشروطه دلیل خوبی است برای روی‌گردانی از آن، باید از اسلام هم روی بگردانیم. 
7. موافقان دیروز و امروز مرحوم شیخ فضل الله نوری، به تحصن بیست‌هزاری نفری مشروطه‌خواهان در سفارت انگیس استناد می‌کنند و آن را دلیلی بر وابستگی مشروطه به انگلستان می‌دانند. این استناد و استدلال که گاهی از زبان شیخ فضل الله نیز نقل می‌شود، چند اشکال دارد:
1-7. تاریخ مشروطه روشن است و همه منابع تاریخی این وابستگی را نفی می‌کنند.
2-7. ایران پس از امضای قراردادهای ترکمن‌چای و گلستان، به‌ویژه در سال‌های صدراعظمی امین السلطان و عین الدوله، عملا یکی از استان‌های روس شده بود. دخالت‌های دولت روس در امور داخلی ایران به قدری بود که به‌راحتی می‌توان سخن از مستعمرگی ایران در آن سال‌ها گفت. روس‌ها و نیروی نظامی آنها(قزاق)، ایران را در مشت آهنین خود داشتند و بدون موافقت صریح یا ضمنی آنها حکم هیچ صدراعظمی امضا نمی‌شد. دخالت انگلیسی‌ها به‌رغم انگیزۀ فراوانی که برای استعمار داشتند، قابل قیاس با دخالت روس‌ها نبود. تحصن در سفارت انگلیس، استفادۀ هوشمندانۀ مشروطه‌خواهان از رقابت این دو دولت استعماری بود. به همین دلیل، اگرچه تحصن در سفارت انگلیس به دستور آیت الله بهبهانی بود، هیچ کس، از جمله شیخ فضل الله، با آن مخالفت نکرد.


3-7. در آن سال‌ها تنها جای امن برای تحصن معترضان، مشاهد متبرکه و سفارت‌خانه‌ها بود. مشروطه‌خواهان نیز دو دسته شدند: عده‌ای(حدود هزار نفر) برای تحصن به قم رفتند و عده‌ای(حدود بیست‌هزار نفر) به سفارت‌خانه انگیس. غیر از این دو مکان، هیچ جای امنی برای معترضان نبود. روس‌ها تنها جایی که جرئت حمله به آن را نداشتند، سفارت‌خانۀ انگلیس بود. روس‌ها حتی حرمت مشاهد متبرکه و مقامات روحانی را نگه نمی‌داشتند. آنان روحانی نامدار آذربایجان، شهید ثقة الاسلام تبریزی را در روز عاشورا اعدام کردند. وحشی‌گری‌های دولت روس چندان بود که مشروطه‌خواهان این بار در حرم شاه‌عبدالعظیم هم امنیت نداشتند. 
4-7. اینکه می‌گویند سفارت انگلیس برای پذیرایی از مشروطه‌خواهان هزینه کرد، دروغی بیش نیست. مطابق اسناد موجود و مکتوب، همۀ هزینه‌ها – از توتون چپق تا ملحفه– را تجار تهران که نام آنان در زیر پته‌ها موجود است، فراهم کردند.
5-7. نمی‌توان انکار کرد که دولت انگلیس، خواهان پیروزی مشروطه‌ در ایران بود؛ دست‌کم به دو دلیل: اولا مشروطه می‌توانست ایران را از چنگ روس بیرون بیاورد و این رهایی، برای انگلیسی‌ها که رقیب روس‌ها بودند، بسیار خوشایند بود؛ ثانیا سلطنت مشروطه، نظام حکومتی ایران را شبیه نظام سیاسی انگلیس می‌کرد و این همسانی، زمینه را برای تعامل یا دخالت بیشتر انگلیس، هموار می‌کرد.
8. مخالفان دیروز و امروز مشروطه، دوست دارند نزاع شیخ فضل الله را با مشروطه‌خواهان، نزاع دینداران با دین‌ستیزان جلوه دهند؛ حال آنکه چنین نیست؛ زیرا اکثر مراجع و اوتاد نجف و نیز بسیاری از روحانیان عالی‌مقام ایران، طرفدار مشروطه و مخالف فعالیت‌های مرحوم شیخ فضل الله نوری بودند. اگر کسی نگاهی سطحی به امضاهای زیر اعلامیه‌های عصر مشروطه بیندازد، در‌می‌یابد که رأس حوزه‌های علمیه با مشروطه همدلی داشت؛ اگرچه بدنۀ حوزه چندان با مشروطه همدل نبود.


منبع:کانال تلگرام رضا بابایی

محمدحسن محب
۱۳:۱۷۱۴
مرداد

جمعیت «جامعه ملیون اسلامی» را سید اسدالله خرقانی ایجاد کرد و افرادی مثل میرزا زین‌العابدین مستعان‌الملک در آن فعال بودند و خود سید اسدالله در مسجد حاجی حسن نزدیک دروازه قزوین وعظ می‌کرد و علیه قرارداد سخن می‌گفت.

میرزا زین‌العابدین خان مستعان‌الملک است که زمان محمدعلی شاه در قلهک [باغ سفارت انگلیس]پناهنده بود و یک گروه تروریستی بنام «کمیته جهانگیر»تشکیل داده بود. آنطور که[مهدی] ملک‌زاده[درتاریخ انقلاب مشروطیت ایران ]نوشته:

«کمیته جهانگیر» با انتشار اعلانی در اول جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ ق.(30خرداد1288ش) اعلان موجودیت کرد (متن زیر). مستعان‌الملک، رئیس کمیته جهانگیر، در محکمه شیخ فضل‌الله نوری حضور داشت و از او استنطاق (بازجویی)نیز کرد.


«اعلان-  کمیته جهانگیر، که حافظ استقلال مملکت و ضامن بقاء مشروطیت و رافع ظلم است، از ابتداء ماه جمادی‌الثانی شروع به عملیات نموده، به عموم اهالی ایران اعلام می‌دارد که کمیته از برای اجرای مقصود فوق تمام وسایل را استعمال و هرکس را که مخالف با این مقصد بداند، پس از اثبات، به سزای اعمال خود می‌رساند و تماما باید از برای همراهی کمیته خود را مستعد و حاضر نمایند که در موقع اوامر کمیته را بدون فوت وقت انجام دهند و باید بدانند که متمردین اوامر کمیته به مجازاتی که مقتضی باشد می‌رسند. و دیگر آن که به عموم اهالی اعلان می‌داریم: هرکس به هر اسم و رسم پول یا اسباب بخواهد بدون مهر و امضای کمیته باطل و مخارج او شخصی است نه ملی. البته مواظبت نموده که بیخود پولی ندهند و بدانند که مخارج ملی امروز به عهده کفایت کمیته است که لدی‌الاقتضا هرگونه مخارجی بوده باشد ظاهراً و باطنا خواهد نمود.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۱۷:۰۳۱۳
مرداد

«کنیز» و «غلام» با «برده» در غرب بکلی متفاوت است. «برده» نیروی کار انبوه است که بر اساس آن کشتزارهای بزرگ موسوم به «پلانت» ایجاد می‌شد بویژه در آمریکای شمالی. این بردگان بطور عمده از غرب قاره آفریقا «شکار» می‌شدند. تعداد بردگانی را که به اسارت رفتند در تخمینی محافظه‌کارانه حدود ۱۸ میلیون نفر و کسانی را که در جریان «شکار برده» به قتل رسیدند همین حدود ذکر می‌کنند.

کانال تلگرام شهبازی

محمدحسن محب
۱۶:۵۹۱۳
مرداد

در ایران، مسئله مدیریت آب سانترالیسم و نظام سیاسی متمرکز را در ایران غیرممکن می‌کرد. مدیریت آب به عهده نهادهای کوچک محلی بود و دولت مرکزی هیچگاه اقتدار دوران مدرن را نداشت. اصولاً سانترالیسم در محدوده دولت‌های پهناور مستلزم مقدماتی است، مانند ارتباطات، که فقط در دوران جدید پدید آمد. این نظام سیاسی غیرمتمرکز در غرب تداوم یافت و در پایه ساختار سیاسی امروزین غرب قرار گرفت ولی در ایران نه تنها به دلیل دیکتاتوری رضا شاه منقطع شد بلکه با درآمدهای فروش ذخایر نفت نیز آمیخته شد و به اقتدار بلامنازع دولت مرکزی انجامید که منبع ارتزاقش نه تولید داخلی بلکه فروش ذخایر نفت (و گاز) است. بی‌نیاز بودن مالی دولت از مردم در پایه بسیاری از ناکامی‌های سیاست‌گذاری توسعه در ایران و کشورهای مشابه بوده است.

کانال تلگرام شهبازی


محمدحسن محب
۱۶:۵۶۱۲
مرداد

در قانون تقسیم اراضی سه نکته مهم مغفول ماند: اول، غلبه خرده‌مالکی در ایران (یعنی بخش عمده مالکین اراضی روستایی خرده‌مالک بودند و بزرگ‌مالکان در اقلیت بودند). دوم، قانون تقسیم ارث اسلامی که فی‌نفسه به خُرد شدن اراضی بزرگ منجر می‌شد. سوم: اهمیت مدیریت آب در روستا.

در دوران ماقبل قانون تقسیم اراضی، زمین کشاورزی محل نگهداری و انباشت پس‌انداز تجار شهری بود که پس از ناامن شدن مالکیت زمین کشاورزی به خرید زمین‌های شهری پرداختند و این امر به پیدایش و رشد بورس‌بازی زمین شهری، یعنی زمین غیرمولد، انجامید.

بحران ناشی از تفویض اراضی خرده‌مالکان محلی (حدود ۲ میلیون خانوار) به رعایای همان روستاها (حدود ۲ میلیون خانوار) هنوز نیز در پایه درگیری‌های قضایی و محلی فراوان است.

با گذشت دو سه نسل، قطعات اراضی واگذار شده به رعایای صاحب نسق به قطعات بسیار کوچک تبدیل شده و سودآوری خود را از دست داده و منجر به تخلیه کامل بسیاری روستاها شده است.

به دلیل از میان رفتن مدیریت متمرکز آب، شبکه گسترده قنات‌های ایران از بین رفت و بجای آن حفاری چاه رایج شد که در ابتدا خیلی خوب جلوه می‌کرد ولی الان پیامدهای بسیار مهیب و غیرقابل جبران تخلیه سفره‌های زیرزمینی آب برای محیط زیست نمایان شده مانند خشک شدن دریاچه‌های پریشان در فارس و ارومیه و موارد دیگر.

کسانی که «نظام ارباب- رعیتی» را برای زمان خود نادرست می‌دانند، باید توضیح دهند که برای عصر ماقبل ماشین‌آلات کشاورزی، بویژه تراکتور و کمباین، چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنند؟ زراعت مبتنی بر نیروی کار انسان و استفاده از گاو برای شخم زدن زمین تنها راهکار بود و راه دیگری وجود نداشت.

در مقابل این سیستم، که در متون فقهی اسلامی از دیرباز بسیار قانونمند و تعریف شده بوده است، نظام سرواژ در روسیه یا فئودالیته در غرب را شاهدیم که درواقع نوعی نظام برده‌داری بشمار می‌رفت.

فساد این یا آن مالک نمی‌تواند موجه کند تصاحب پس‌انداز بیش از دو میلیون خانوار مالک و خرده‌مالک و اعطای آن به زارعین صاحب نسق را. توجه کنیم که در آن زمان اراضی بکر دارای قابلیت تبدیل به مزارع کشاورزی بسیار زیاد بود و هیچ نیازی به تقسیم اراضی زراعی موجود نبود. به همین دلیل است که پس از انقلاب از طریق کشت اراضی بایر و مراتع سطح زیر کشت اراضی زراعی چند برابر شد. البته، این گسترش اراضی زراعی پس از انقلاب پیامدهای مخرب اقتصادی و محیط زیستی خود را داشت به دلیل کاهش شدید مراتع و به تبع آن کاهش شدید دامداری متحرک (عشایری) و تولید گوشت قرمز.

در همان زمان،‌ متخصصانی بودند که درباره پیامدهای قانون تقسیم اراضی زراعی هشدار دادند ولی چون هدف حکومت پهلوی کاملاً سیاسی بود اعتنایی به این استدلال‌ها نشد.



کانال تلگرام شهبازی



محمدحسن محب
۱۴:۳۳۱۱
مرداد
سند فروش کنیزى به نام آمنه در سعودی به مبلغ 600 ریال
7شعبان1352 برابر با25نوامبر1933/ 4آذر1312
محمدحسن محب
۱۴:۲۶۱۱
مرداد

بست نشینی در حرم حضرت عبدالعظیم (ع)" مهاجرت صغری"


 16 شهر شوال المکرم 1323 ق./  13 دسامبر 1905م.


پس از واقعه به چوب بستن تجار قند، مردم و تجار در مسجد شاه به همراه برخی از علما اجتماع کرده و نتیجه گردهمایی به نقل از ناظم الاسلام کرمانی به این شرح است:


" نتیجه مجلس آن شد که جبران این توهینی را که به تجار شده است به استدعا عزل علاءالدوله از حکومت طهران از پیشگاه اعلیحضرت شاهنشاه نمایند و نیز از شاه استدعا نمایند که مجلسی منعقد نمایند که این مجلس به عرایض متظلمین برسد و هر دو استدعای مزبور مخالف بود با استبداد عین الدوله... این اجتماع اگرچه برضد علاءالدوله بود ظاهرا لک در واقع نفس الامر بر مخالفت عین الدوله و ضدیت با او بود..."

 

اجتماع مسجد شاه و سخنرای آقا سید جمال الدین واعظ اصفهانی،منجر به درگیری و ضد و خورد و خروج آیت الله بهبهانی و طباطبایی از مسجد گردید.

"پس از آن در شبی که اکثر از علما در خانه آقای طباطبایی انجمن کرده بودند از آن جمله جنابان آقا سید جمال الدین افجه و حاج شیخ مرتضی آشتیانی برای کسب تکلیف حاضر بودند پس از مذاکرات بسیار آقای طباطبایی فرمود حال که کار به اینجا رسید کار را یکسره و تمام کنیم. آن خیالی را که سه ماه دیگر عازم انجامش بودیم جلو می اندازیم. دیگر آن که اگر ما فردا در این شهر بمانیم عین الدوله محرک امام جمعه و مردم می شود شاید مقصود منقلب شود...صلاح در این است که چند روزی در این شهر نباشیم و در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام متوقف و مجاور باشیم. آقایان رای آقای طباطبایی را صلاح دیده برای آقای بهبهانی هم پیغام دادند که فردا روانه زاویه مقدسه شود. سایرین را هم به همین مقصود پیغام داده آراء همگی بر این قرار گرفت.

 

روز چهارشنبه 16 شهر شوال المکرم 1323ق.  مطابق 13 دسامبر 1905 م. علما اعلام طهران به زاویه حضرت عبدالعظیم علیه السلام مهاجرت کردند.


اسامی روسای مهاجرین از این قرار است: آقای بهبهانی با فامیل خود، آقای طباطبایی با فامیل خود، آقای حاج شیخ مرتضی، آقای صدرالعلما، آقا سید جمال الدین افجه، آقا میرزا مصطفی، آقا شیخ محمدصادق کاشانی، آقای شیخ محمدرضای قمی.."



📚تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، جلد 2، صص275-283

محمدحسن محب