آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۲۱:۱۸۰۱
آبان

1. اخباریه؛ اخباریه که همان اصحاب حدیث هستند، در شیعه آنها را اخبارى می نامند. این گروه اجتهاد را باطل می دانند و فقط از اخبار (روایات، احادیث) تبعیت می کنند. نخستین کسى که گویا باعث این جدائى گردید، ملا محمّد امین بن محمّد شریف استرآبادى (م 1033 ق) است. وى گویا مؤسس این فرقه در میان شیعیان متأخر است و نخستین کسى است که راه و باب ملامت بر روى مجتهدان شیعه گشوده است. وى در کتاب فوائد المدنیه سخت به مجتهدان شیعه تاخته و آنها را مورد سرزنش قرار داده و متهم به تخریب و تضییع دین حق ساخته است. او معتقد است که اجتهاد فعلى علماى شیعه بر اساس اجتهاد علماى قدیم شیعه نیست. وی می گوید قرآن داراى آیات محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است و استخراج احکام از آن به سادگى میسر نیست، از این رو، وى معتقد است که باید به اخبار مراجعه نمود. او می گفت از آن جا که اجتهاد بر پایه ظن و گمان استوار است باطل است، ولى اخبار چون از طریق ائمه آمده اند دلیل قطعى هستند و نمی توان به ظنیات در مقابل قطعیات گردند نهاد.
2. اصولیه؛ در مقابل اخباریون گروه بسیارى از فقهای اسلام قرار دارند که آنان را اصولى می نامند. اینان معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع می توان عمل کرد. آنها از علم اصول فقه نیز استفاده می کنند و از قواعد آن که اصل برائت و استصحاب و عمل به ظن و تمیز بین اخبار است بهره می برند. اینان اجتهاد را واجب کفایى می دانند، و در صورت انحصار واجد صلاحیت، واجب عینى می شمارند.[1]
عمده اختلاف این دو گروه را می توانفقط در منهج علمی و روش و طریقه وصول به حکم شرعی دانست، و در این روش می توان گفت در مسائل زیر اختلاف مشرب و طریق دارند:
1. اجتهاد  و تقلید: اصولیون قائل به اجتهاد هستند و کسی که مجتهد نیست، باید از کسی که مجتهد است و کارشناس است تبعیت و اصطلاحا تقلید کند، ولی اخباریون از اجتهاد و تقلید از مجتهد، منع می کنند.
2. تقلید ابتدایی: اصولیون تقلید ابتدایی از مجتهد میت را جایز و روا نمی شمارند، ولی اخباریون می گویند: مرگ و حیات در رجوع به متخصص و مرجع تقلید تغییری ایجاد نمی کند.
3. اخباریون چنین گمان کرده اند که کتب اربعه شیعه همه صحیح هستند. چون کسانی که این اخبار را جمع کرده اند اخبار صحیح را جمع و غیر صحیح را حذف کرده اند. و آنان تقسیم چهار گانه احادیث به (صحیح- حسن- موثق- ضعیف) را قبول ندارند، ولی اصولیون در این مسائل با آنان مخالف اند.
4. اصولیون  اموری؛ مانند قبح تکلیف بمالایطاق (تکلیف کردن فوق طاقت قبیح است)، قبح عقاب بلابیان (عقوبت کردن بدون بیان و نشان دادن راه)، قبیح است و ... را قبول دارند، اما اخباریون این امور عقلی را قبول ندارند و نمی پذیرند.
5. حجیت ظواهر القرآن: اخباریون می گویند ما نمی توانیم به ظاهر قرآن عمل کنیم، مگر آن که از طریق اخبار و روایات تفسیر شده باشد، ولی اصولیون ظواهر قرآن را در جایی که اخبار هم نباشد حجت می دانند.[2]مدت دو قرن بین علماى اصولى و اخبارى اختلاف عمیق وجود داشت و اخباری ها بر اصولی ها غالب شده بودند، تا این که آقا محمد باقر وحید بهبهانى (م 1208 ق) بساط آنها را برچید و از زمان او مجتهدان بر اخباری ها غلبه یافتند و امروزه اخباری ها بسیار در اقلیت اند.[3]


منابع:
[1] دائرة المعارف تشیع، مدخل فرق، با دخل و تصرف.

[2] پایگاه حوزه.

[3] دائرة المعارف تشیع.

محمدحسن محب
۱۳:۱۹۳۰
مهر

 1_ در سال 1268 ش بسته شد

2_به سال قمری ؛از سال 1268 تا 1270 طول کشید

3_مصرف سالیانه تنباکو ایران 4میلیون کیلو گرم بود

4_صادرات تنباکو و توتون ایران در سال پنج میلیون و چهارصد هزار کیلو گرم بود (توتون و تنباکو) با هم

5_سرمایه گذاری اولیه شرکت رژی 75000تومان بود

6_بر آورد محصول و فروش سالانه شرکت در سال 1270 برابر با 1/679/500 تومان برابر با 335/900 پوند انگلیس بود.

7_سود خالص سالانه شرکت رژی 500 هزار پوند بود

8_ پس از لغو قرارداد ایران باید 500 هزار پوند غرامت می داد و 139 هزار پوند از جهت واگذاری دارایی خود که جمعا 346 هزار پوند می شد و بسیار به ضرر ایران بود.

7_بانک شاهنشاهی 500 هزار پوند به شاه برای پرداخت غرامت وام داد

8_مالیات ها برای باز پرداخت وام و کسری بودجه افزایش یافت.

9 _کل مبلغ غرامت به تومان 3/195/000 بود که 1/750/000 هزار تومان آن از محل وام با بهره 5 درصد بود

10-تحریم کشیدن قلیان از 11 آذر تا 6بهمن سال 1370 معادل پنجاه و پنج روز طول کشید.

11_در 23 دی ماه سال 1370 شاه ابتدا امتیاز داخلی را لغو کرد و بعد امتیاز خارجی آن

12 _وزیر مختار روسیه بوتسوف بود که با این قرارداد مخالف کرد

13_تالبوت 40 هزار لیره به امین السلطان و شاه رشوه داده بود

14_آیت الله بهبهانی در تحریم شرکت نکرد و اعلام کرد که من خود مجتهدم و نیاز به فتوا مجتهد دیگری ندارم و...

14 _در قیام تنباکو 7 نفر کشته شدند.

 منبع :تاریخ بیداری ایرانیان و تاریخ مشروطه کسروی

محمدحسن محب
۲۰:۱۸۲۹
مهر

چرا برخی در ایران سعی دارند تاریخ گذشته و شخصیتهای تاریخی ایران ، از جمله «کوروش» را تخریب کنند؟ مصاحبه ی زیر می تواند بخشی از پاسخ این پرسش باشد.
گفت‌و‌گوی پرویز یزدان‌پناه با دکتر عطاالله عبدی مدیرگروه ژئوپولیتیک دانشگاه خوارزمی تهران:
•  تفاو تهای فرهنگی در ایران  صرفا «روبنایی » است که دارای ریشه یکسانی هم هست و همه اقوام ایرانی دارای یک بستر فرهنگی یکسان هستند، شما اگر در آذربایجان مؤلفه زبان را فاکتور بگیرید،همه ی مؤلفه و وجوه فرهنگ آن را ایرانی می‌یابید.
•  این امر که زبان فارسی تحمیل شده یک دروغ بزرگ و جعل جدید است و هیچ سند تاریخی درمورد اینکه دولت مدرن و رضا شاه با همه مشکلاتی که داشت، زبان های محلی را نابود کرده باشد وجود ندارد،این سخنان حاصل ناآگاهی تاریخی است.این سخنان هیچ مبنای آکادمیک و اسنادی ندارد و حاصل «بیشعوری و بی‌سوادی »گوینده‌گان طرفدار جمهوری آذربایجان و ترکیه است.
•  در کشورهایی که دولتهای متعهد و مقتدری دارند، واگرایی به خوبی به نفع مصالح ملی مدیریت می شود.
•  ما شاهد این هستیم که یک دولت در شمال ارس شکل گرفته که با دروغ و جعل اسم خود را که«آران وشروان»بود ، «جمهوری آذربایجان »گذاشت.
•  وقتی کسی در یک نهادی مانند مجلس می‌گوید «ملت آذربایجان » ، روشن است که از نظر حقوقی معنا ومفهوم این واژه تجزیه طلبی است، چون تنها ملت است که واجد صلاحیت برای تاسیس دولت است و ما فقط یک ملت داریم و آ نهم ایران است و لاغیر.
•  یعنی یک انفعال در برابر تحرکات قومی دیده می شود که برای من قابل هضم نیست و به عنوان یک ژئوپولیتیسین نمی توانم این را بفهمم که چرا این اتفاق دارد می افتد؟!
•  عده ای برای دستیابی به قدرت ناآگاهانه کاری می‌کنند که کشور قاجاریزه شود.
•  بنده و خیلی از اساتید دانشگاه معتقدیم که نباید شکاف ایجاد کرد و یا گسل ها را به زلزله تبدیل کرد.
•  علت وجودی مجلس تامین منافع و مصالح ملی و تدبیر امور یک کشور است ولی برخی در درون مجلس عکس این روند را انجام می‌دهند.
•  وظیفه شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی است که به این قضیه ورود کنند و نخست استفاده ابزاری از مسئله اقوام در انتخابات را ممنوع  و دیگر اینکه به فکر جرم انگاری در زمینه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورباشند.
•  ملی‌گرایی ایرانی که برخی از اندیشمندان از آن به عنوان«مکتب تبریز»یاد کرده اند، در آذربایجان شکل گرفت.
•  بزرگترین مدفن شاعران فارسی گوی در شهر من تبریز است و زبان فارسی زبان ملی ما ایرانیان و آذربایجانی هاست.
•  در عصر جدید چیزی به نام قبایل و طوایف و اقوام مطرح نیست اصل حقوق و وظایف مفهومی به نام شهروند است
•  تجزیه طلبی و قوم گرایی در ایران کنونی حاصل عدم تزریق هویت ملی و میهن دوستی در قالب آموزش و پرورش به ذهن کودکان دیروز و جوانان امروز است.
•  مهمترین مشکل ما در شرایط امروز گره خوردن رقابت های سیاسی به بحث های قومیتی است، عده ای از سر نادانی و عدم دارابودن تخصص و عده دیگر از سر ماموریت‌هایی که برای کشورهای خارجی دارند،به این مسائل دامن می‌زنند. چرا کسی جلوی این نادانان را نمی‌گیرد؟!
•  اخیرا کسی آمده و در روزنامه دولت «روزنامه ایران»از اعمال تجزیه طلبانه!، انگلیسی مآبانه! و خائنانه! شیخ خزعل حمایت کرد!
•  قصد دارند کتاب‌های ترکمنستان،ازبکستان و مغولستان را در دانشگاه‌ها با نام ادبیات ترکی آذربایجانی تدریس کرده و برای خارجیان پیاده نظام بسازند!
•  می‌خواهند از طریق بودجه دولتی مقدماتی برای تعمیق شکاف‌های قومی و درنتیجه تجزیه ایران فراهم شود.
•  من هشدار می‌دهم که تمام دستاوردهای دولت مدرن در حال فروپاشی است و ورود قوه مجریه به این عرصه بقای کشور را تهدید می‌کند
•  درکجای جهان سیاستمداران برای اینکه رأی بیاورند به شکاف‌های قومی دامن می‌زنند؟!
•  باید تحرکات ضد بقای کشور جرم تلقی شود
•  شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی به این قضایا ورود کنند!
•  وقتی کسی از یک فرهنگستان غیراز زبان ملی سخن می‌گوید،ناآگاهانه در پی آن است که یک زبانی را استاندارد کند و در حد یک زبان ملی ارتقاء دهد که مستلزم فروپاشی ملت ایران است!

محمدحسن محب
۲۰:۴۰۲۸
مهر

🖋زمانی که فاشیست ها در آلمان و اتریش روی کار آمدند، یونگ به قدرت رسیدن آن ها را یک پدیده مذهبی دانست و اسم این پدیده را مذهب اوباش نهاد!
🖋فاشیست ها بر شانه های اوباش سوار می شوند. تکنیک موفقیت آن ها این است که یک مذهب جدید خلق می کنند. در مذهب خلق شده توسط فاشیست ها، برخلاف اغلب مذاهب رایج عالم، نیازی به پرهیزکاری، پارسایی، درون نگری و ارتباط شخصی با الوهیت وجود ندارد. همه آئین مذهبی در مناسک جمعی و با شور و غلیان هیجانات صورت می گیرد.
🖋اوباش کسانی هستند که فاقد یک هویت فردی و یک نظام ارزشی درونی هستند. آن ها نه تمایل به پارسایی و انضباط دارند و نه توان درون نگری و گوشه گیری و اعتکاف.
🖋پس برای چنین کسانی که همیشه دچار احساس گناه و احساس حقارت عمیق بوده اند مذهب فاشیست ها نور امید رستگاری است.
🖋فاشیست ها به اوباش اعتماد به نفس می دهند، به آن ها وعده تعمید و رستگاری می دهند و این همان چیزی است که اوباش به آن نیاز دارند.
🖋هیتلر راجع به نژاد بسیار حساس است اما آموزه ی نژادی او پر از تناقض و به لحاظ علمی بی اساس است. مفهوم نژاد هرگز تعریف نمی شود. مردم، نژاد، قبیله، گونه و ملت تقریبأ به یک معنا به کار می روند!
🖋گرچه او مساله نژادی را "کلید تاریخ جهان" می داند واقعیات زیست شناسی و ژنتیک ربطی به او ندارند. نظریه او منحصرأ در خدمت تبیین و توجیه نفرت و تعصب پیروانش نسبت به "دیگران" قرار دارد.
🖋همچنین است یهودی ستیزی هیتلر؛ هیتلر همه دشمنانش را بدون استثناء یهودی می داند. دموکراسی و جامعه ملل، صلح طلبی، مارکسیسم و هنر مدرن همه از ابداعات یهودیت بین المللی هستند!
🖋به همین دلیل بین اوباش و پیشوا یک تفاهم عمیق ایجاد می شود. هیتلر علیه همه نهادهای مدرن اعلام جنگ می کند، نهادهایی که برای اوباش غیر قابل درک و ثقیلند، پس هیتلر به اوباش این پیام را می دهد :
💥آن چه برای شما غیر قابل فهم است بد است، نابودش کنید!
🖋حزب نازی در انتخابات ۱۹۳۲ پیروز شد، در ۱۰ می ۱۹۳۳ مراسم کتاب سوزان در برلین برگزار شد و در ۱۱ آوریل ۱۹۳۳ "پاکسازی" موزه ها و گالری ها آغاز شد!
🖋هیتلر در ۱۹۳۹ کشور آلمان را وارد جنگی بد سرانجام کرد. جنگی که پس از ۶ سال تخریب و کشتار با نابودی کشور و پیشینیان پایان یافت...

نوشتۀدکتر سر گلزایی

محمدحسن محب
۱۸:۳۱۲۸
مهر

✍خاطرات سفیر آلمان در دوره ناصرالدین شاه از مراسم تعزیه‌خوانی محرم
🔹غالباً کسانی که در نقش شمر، یزید و سایر کفار ظاهر می‌شوند زود از صحنه خارج می‌شوند که مبادا مورد حمله قرار گیرند. در ماه محرم بسیار اتفاق می‌افتد که بر اثر تهییج احساسات مردم، تعزیه‌خوان‌ها مورد حمله قرار می‌گیرند و آن قدر کتک می‌خورند که تلف می‌شوند. در تعزیه‌هایی که در دماوند خوانده می‌شد، سالی نیست که یک یا دو نزاع از این قبیل واقع نشود و تلفاتی به بار نیاید.
🔹تماشاچیانی که در پایین قصر ایستاده بودند از روی خشم و غضب به سوی شمر و قوای یزید سنگ پرتاب کردند. بالاخره فراش‌های حکومتی خود را به میدان رساندند و مانع از عکس‌العمل تماشاچیان شدند. این عکس‌العمل‌ها تقریباً در بیشتر تعزیه‌ها دیده می‌شود و به همین جهت افراد اندکی حاضر به ایفای نقش قوای کفار و یزید هستند. یک سال در زمان فتحعلی‌شاه که کسی حاضر نبود چنین نقشی را به عهده بگیرد با آوردن عده‌ای از اسرای روس آن‌ها را وادار به این کار کردند که در پایان کار البته با سنگباران مردم مواجه شدند و همه پا به فرار گذاشتند.

منبع:http://tarikhirani.ir/fa/news/32/bodyView/5618


محمدحسن محب
۰۱:۰۴۲۵
مهر


عکس منتسب به پدررضا شاه پهلوی بنام امنیه که جزو لشگر قزاق بود در کنار میرزا رضای کرمانی و عباسعلی داداش بیک قزاق هم نبوده. یاور فوج سوادکوه بوده.اصولاً تصویری از پدر رضا شاه پهلوی باقی نمانده تاکنون. اطلاعات درستی در مورد پیشینه خانوادگی اش را نداریم.

رضا خان متولد 24 اسفند 1256 خورشیدی مطابق 11 ربیع الاول 1295 قمری است.
بنا بر نقل معروف پدر وی در چهل روزگی او در گذشته است.
این در حالی است که تصویر فوق مربوط به سال 1313 قمری یعنی 18 سال بعد از درگذشت پدر اوست. از این رو صحت ندارد و گفته فرح پهلوی در کتاب دختر یتیم غیر قابل استناد می باشد.
بدینوسیله با توجه به فقدان ریشه خانوادگی و حمایت قبیله ای رضا خان که از ملزومات پادشاهی کهن ایران است ، رسیدن اش به مقام پادشاهی ایران بدون قوای نظامی خشن قزاقان به همراهی  حمایت ضمنی انگلیسیها محال بود و در حد صفر.
رضا خان میر پنج (معادل سرهنگ امروزی)بدون داشتن قدرت افسران خشن قزاق آن روزگار که بی شباهت (بلانسبت)به فرماندهان سپاه امروزی نیستند و به همراهی حمایت ضمنی انگلیسیها قادر به طی تمام مراتب به سوی مقام پادشاهی ایران نبود. همراهی یک عده ای از بزرگان و رجال قاجار و حمایت تبلیغاتی نشریات برلینی ها همچون کاوه و ایرانشهر راه را برایش هموار ساخت.
به هرحال خیلی از همان رجال ممکن است از زاویه وطن پرستی چنین کرده باشند،چون ضعف و بی توجهی شاه جوان و بیمار را برنمیتابیدند.و البته عموم رجال آگاهی از دیدگاههای واقعی رضاخان نداشتند و وقایع بعدی در نهادینه کردن دیکتاتوری و پشت کردن به قانون اساسی و سلطنت مشروطه قابل پیش بینی نبود
اتفاقاً خودشان به خصوص برلینی ها اصطلاح " دیکتاتور منور و مصلح " را مطرح کرده اند و آن را در سیمای رضا خان سردار سپه یافته اند به عنوان ناجی ایران. برای این منظور ، حاضر به پذیرش او شدند حتی دیکتاتور هم باشد. اما آنان به خصوص متحدان سابق رضا شاه پهلوی از جمله عبدالحسین تیمورتاش ، علی اکبر داور ، محمد علی فروغی و ... اصولاً فکرش را نمی کرده اند که دیکتاتوری رضا خانی آنقدر سنگین است نه تنها جوانه مشروطیت را نابود می سازد و بلکه به حیات سیاسی شان نیز پایان می بخشد و جان وجودی شان را هم می گیرد.
عبدالحسین تیمورتاش به عنوان متحد اصلی و دست راستی رضا شاه پهلوی در مهر 1312 درزندان قصر تهران به قتل رسید و علی اکبر داور از شدت غصه و پشیمانی باخوردن تریاک خودکشی کرد وفیروز میرزا نصرت الدوله باشد  که  در سال 1316  در خانه ای که  در سمنان تحت نظر بود به قتل رسید محمد علی فروغی زبان خودش را بریده و با خفت و خواری زیاد خانه نشین شد تا زمان استعفا وتبعیدرضا شاه به  آفریقا و دهها نمونه دیگر.

محمدحسن محب
۰۲:۲۱۲۰
مهر


درباره عکسی که در فضای مجازی به عنوان قدیمی‌ترین عکس حرم امام حسین (ع) معرفی شده

چندی است در سایت‌های خبری و غیر خبری و به تبع آن در شبکه‌های اجتماعی، عکسی قدیمی از یک زیارتگاه به اشتراک گذاشته و به عنوان قدیمی‌ترین عکس از حرم امام حسین (ع) در کربلا معرفی می‌شود. نگارنده این سطور از اینکه قدیمی‌ترین عکس موجود از حرم امام حسین (ع) چیست، بی‌اطلاع است؛ و طبیعتاً پاسخ به این سؤال، مستلزم شناسایی و جمع‌آوری عکس‌های قدیمی این بارگاه مقدس از آرشیوهای مختلف است.

اما بی‌تردید، این ادعا که عکس مورد نظر، قدیمی‌ترین عکس از حرم امام حسین (ع) است، هیچ پایه و اساسی ندارد؛ و این عکس در واقع متعلق به بارگاه حرّ بن یزید ریاحی در بیرون شهر کربلا است که این زیارتگاه را پس از بازسازی آن در سال 1330ق نشان می‌دهد. با استناد به این عکس، ظاهراً در جریان این بازسازی، گنبد زیارتگاه به صورت شلجمی بازسازی شده و با پوشش کاشی‌کاری مزیّن گشته است. حال آنکه عکس قدیمی‌تری از بارگاه حرّ، نشان می‌دهد که این زیارتگاه دارای گنبد مضرّس کوچک و کم‌ارتفاعی بوده است.

منابع:http://islamicshrines.net/?p=841
http://ganjineh.kateban.com/post/2955

محمدحسن محب
۱۹:۳۱۰۵
مهر

حیدر عمو اوغلی ملقب به «حیدر بمبی» پدر تروریسم در عصر مشروطه ، صحنه گردان اصلی غائله جنگل و از لومپن- میلیشیای قفقازی بود که نقش سخت ویرانگر و مخربی در عدم کامیابی نهضت مشروطه داشت ،  موسس حزب کمونیست ایران که حتی فارسی را نمی توانست به خوبی صحبت کند ، از اعضای حزب مساوات قفقاز (سوسیال دمکراتهای قفقاز) بود ، که شاخه اش در ایران با نام اجتماعیون عامیون شناخته می شدند ، سوسیالیست های قفقازی در صدر مشروطه و  در مجلس مهم ترین کارشان تفرقه پراکنی در صفوف نمایندگان ، تلاش برای نفوذ ایدئولوژیک سوسیالیستهای قفقازی در مجلس و جامعه ایران ، ناکام گذاشتن تلاشهای میانه رو های دمکرات و ایران دوستی که بدنبال ثبات پایه های مشروطه در ایران بودند، ترور فیزیکی مخالفان و توهین وهتاکی به مخالفان در روزنامه هایشان تا جایی که کار به توهین شخصی به مادر محمد علی شاه قاجار  کشاندند و پادشاه میانه رو و معقول مشروطه را از مجلس و مشروطیت راندند و کار بجایی رسید که حیدر عمو اوغلی برای رسیدن به مقاصد خود نقشه ترور شاه را اجرا کرد البته ترور امین السلطان ، اصغر خان اتابک و بمب انداختن در خانه علا الدوله را قبل از این ماجرا به فهرست افتخارات وی اضافه کنید ، ماجرای ترور محمدعلی شاه  عملا شاه را به دامن مشروطه ستیزان انداخت و ماجرای به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر بیشتر از ترس و وحشت شاه از اجتماعیون عامیون سرجشمه می گرفت تا خوی استبدایی و مخالفت وی با بنیانهای مشروطه ، بهر حال حیدر عمو اوغلی در حول و حوش سال 1300 بعد از آتش افروزیهای بسیار و ایران سوز در درگیری با قوای دولتی یا جناحی دیگر از جنگلی ها کشته شد و باقی مانده ی اجتماعیون عامیون به به قدرت رسیدن پهلوی اول به سوی باکو مهاجرت کردند اما ضربات سهمگینشان  به مشروطیت در بدبین کردن توده های عامی و مذهبی مردم نسبت به مشروطه ، متحد کردن تمام مخالفان مشروطه با هم ، استفاده از ترور به عنوان ابزار پیشبرد مقاصد ، سوء استفاده از دمکراسی و انتخابات فقط بعنوان ابزار رسیدن به قدرت  و بی توجهی به منافع ملی و..... تنها بخشی کوچک از خسران های اولین حضور سوسیالیسم در سپهر عمومی جامعه ایران بود هرچند که آخرینشان نبود و این ماجراها بعدها نیز تکرار شد. 

منبع:     @aliaj1394

محمدحسن محب
۰۲:۱۶۲۹
شهریور

به نظر جامعه‌شناس معاصر آلمانی نوربرت الیاس، سبب این‌که «روند تمدن» در مغرب‌زمین یگانهومنحصر به فرد است، جز این نیست که، در آن تقسیم وظایف و عملکردها چنان پیشرفته، استقرار انحصار و برقراری نظم و مالیه چنان استوار و تعمیم وابستگی متقابل و رقابت در فضاهای چنان گسترده‌ای صورت گرفته است که در تاریخ بشریت نمونه‌ی دیگری برای آن نمی‌توان پیدا کرد.

با توجه به این توضیحات الیاس می‌توان به اهمیت تأکیدی که در همه‌ی سفرنامه‌های اروپاییان بر فقدان اشرافیت در ایران آمده پی برد. بدیهی است که در نوشته‌های فارسی، واژه‌ی «اشراف» درباره‌ی بزرگان و اعیان دوره‌ی گذار به کار رفته است، اما واژه‌ی «اشرافیت» در زبان فارسی کنونی را نباید با معادل آن در زبان‌های اروپایی به عنوان مثال aristocracy و nobility در زبان انگلیسی اشتباه کرد.

رافایل دُو مان، راهب یسوعی فرانسوی، با آشنایی دقیقی که با نظام اجتماعی فرانسه و نیز ایران داشت، به نکته‌ای روشنگر برای تاریخ ایران اشاره می‌کند. او می‌نویسد:

«در نزد ایرانیان اشرافیت نسبی وجود ندارد. اینجا اشرافیت به مال و منال و منصب است و ایرانیان توجهی به قدمت خانوادگی و اشرافیت خاندان (noblesse due sang) ندارند. وقتی فقر و درماندگی آنان را ببینند، آنان را در زمره طبقات پایین قرار می‌دهند.

اینجا نام ویژه‌ای برای «پرنس»، «دوک»، «مارکی»، «بارون» و ... وجود ندارد و این واژه‌ها را نمی‌توان به فارسی برگرداند و بیشتر از آن فهماند.»

دُو مان یسوعی، مانند نوربرت الیاسِ جامعه‌شناس دربار، از این اشاره‌ی مقدماتی نتیجه می‌گیرد که در فقدان اشرافیتی که بتواند تعادلی در قدرت سیاسی ایجاد کند، اقتدار پادشاه به قدرت مطلق میل می‌کند و این قدرت سیاسی مطلق و خودکامه موجب می‌شود که خاندان‌های اعیان یا بزرگان ایرانی تداوم پیدا نکنند و به اشرافیت به معنای دقیق کلمه تبدیل نشوند.

دُو مان، در فقره‌ای که از نظر تاریخِ اندیشه و نیز جامعه‌شناسی تاریخی ایران دارای اهمیت است، می‌نویسد:

«حکومت کشور، که فرمان پادشاه به‌طور مطلق بر همه‌ی قلمرو آن، بر رعیت و جان و مال آنان رواست، بی‌آنکه واهمه‌ای از شورش و خروج داشته‌باشد، خودکامه یا سلطنتی است. این را سبب آن است که همه‌ی این بزرگان را که نخستین و بر حسب معمول واپسین فرد خاندان خود هستند، شاه به همان آسانی بر می‌کشد و باز بر زمین می‌زند.»

سبب این‌که «اعیان»، در دوره‌ی گذار تاریخ ایران، «اشراف» نیستند، این است که اغلب، بزرگانْ نخستین ودر عین حال واپسین فرد خاندان خود هستند و در واقع در ایران خندان‌های اعیان، وجودی مستقل از اقتدار سیاسی مطلقه‌ی پادشاه که به دلخواه خود آن‌ها را برمی‌کشد و به هر بهانه‌ای نیز خاندانی را نابود می‌کند، ندارند...

قدرت مطلق پادشاه تنها وجهی از نظام فرمانروایی ایران بود، اما بیشتر شاهان ایران، اگرچه در عالم نظر سلطنت مطلقه داشتند، ولی به هر حال در عمل چنین نبود.

تأکید سفرنامه‌نویسان بر ایرادهای آموزش و پرورش شاهزادگان و این واقعیت که دربار ایران آنان را برای فرمانروایی آماده نمی‌کند، مبیّن این نکته است که روی دیگر سکه‌ی فرمانروایی خودکامه، ضعف نهاد سلطنت و سستْ‌عنصری پادشاه بود.

با فروپاشی نظام پادشاهی دوره‌ی باستان و از میان رفتن خاندان‌های بزرگ ایرانی و نیز دهقانان، در دوره‌ی اسلامی ایران، سلطنت به انحصار سران قبیله‌ها واقوامی در آمد که در دوره‌هایی به ایران مهاجرت کرده بودند و از آنجا که خاستگاه فرمانروایی جز زور نبود و فرمانروایان «خربنده»هایی بودند که امارت یافته بودند و یا چنان‌که از باب ذمِّ شبیه به مدح درباره‌ی نادرشاه گفته‌اند «فرزند شمشیر» بودند، تنها بنیادگذاران و یا جانشینان بلافصل آنان می‌توانستند انسجامی ن ‌سبی و تعادلی ناپایدار میان گروه‌های مختلف و نیروهای گریز از مرکز ایجاد کنند...


تأملی‌درباره‌ی‌ایران/جلد نخست، صفحات۲۵۸تا۲۶۲/دکتر جواد طباطبایی

محمدحسن محب
۲۱:۴۱۲۴
شهریور

 
منبع:داستان هایی از پنجاه سال/خاطرات سیدمعزالدین مهدوی/چاپ1348
محمدحسن محب