آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۳۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۶:۵۶۱۲
مرداد

در قانون تقسیم اراضی سه نکته مهم مغفول ماند: اول، غلبه خرده‌مالکی در ایران (یعنی بخش عمده مالکین اراضی روستایی خرده‌مالک بودند و بزرگ‌مالکان در اقلیت بودند). دوم، قانون تقسیم ارث اسلامی که فی‌نفسه به خُرد شدن اراضی بزرگ منجر می‌شد. سوم: اهمیت مدیریت آب در روستا.

در دوران ماقبل قانون تقسیم اراضی، زمین کشاورزی محل نگهداری و انباشت پس‌انداز تجار شهری بود که پس از ناامن شدن مالکیت زمین کشاورزی به خرید زمین‌های شهری پرداختند و این امر به پیدایش و رشد بورس‌بازی زمین شهری، یعنی زمین غیرمولد، انجامید.

بحران ناشی از تفویض اراضی خرده‌مالکان محلی (حدود ۲ میلیون خانوار) به رعایای همان روستاها (حدود ۲ میلیون خانوار) هنوز نیز در پایه درگیری‌های قضایی و محلی فراوان است.

با گذشت دو سه نسل، قطعات اراضی واگذار شده به رعایای صاحب نسق به قطعات بسیار کوچک تبدیل شده و سودآوری خود را از دست داده و منجر به تخلیه کامل بسیاری روستاها شده است.

به دلیل از میان رفتن مدیریت متمرکز آب، شبکه گسترده قنات‌های ایران از بین رفت و بجای آن حفاری چاه رایج شد که در ابتدا خیلی خوب جلوه می‌کرد ولی الان پیامدهای بسیار مهیب و غیرقابل جبران تخلیه سفره‌های زیرزمینی آب برای محیط زیست نمایان شده مانند خشک شدن دریاچه‌های پریشان در فارس و ارومیه و موارد دیگر.

کسانی که «نظام ارباب- رعیتی» را برای زمان خود نادرست می‌دانند، باید توضیح دهند که برای عصر ماقبل ماشین‌آلات کشاورزی، بویژه تراکتور و کمباین، چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنند؟ زراعت مبتنی بر نیروی کار انسان و استفاده از گاو برای شخم زدن زمین تنها راهکار بود و راه دیگری وجود نداشت.

در مقابل این سیستم، که در متون فقهی اسلامی از دیرباز بسیار قانونمند و تعریف شده بوده است، نظام سرواژ در روسیه یا فئودالیته در غرب را شاهدیم که درواقع نوعی نظام برده‌داری بشمار می‌رفت.

فساد این یا آن مالک نمی‌تواند موجه کند تصاحب پس‌انداز بیش از دو میلیون خانوار مالک و خرده‌مالک و اعطای آن به زارعین صاحب نسق را. توجه کنیم که در آن زمان اراضی بکر دارای قابلیت تبدیل به مزارع کشاورزی بسیار زیاد بود و هیچ نیازی به تقسیم اراضی زراعی موجود نبود. به همین دلیل است که پس از انقلاب از طریق کشت اراضی بایر و مراتع سطح زیر کشت اراضی زراعی چند برابر شد. البته، این گسترش اراضی زراعی پس از انقلاب پیامدهای مخرب اقتصادی و محیط زیستی خود را داشت به دلیل کاهش شدید مراتع و به تبع آن کاهش شدید دامداری متحرک (عشایری) و تولید گوشت قرمز.

در همان زمان،‌ متخصصانی بودند که درباره پیامدهای قانون تقسیم اراضی زراعی هشدار دادند ولی چون هدف حکومت پهلوی کاملاً سیاسی بود اعتنایی به این استدلال‌ها نشد.



کانال تلگرام شهبازی



محمدحسن محب
۱۴:۳۳۱۱
مرداد
سند فروش کنیزى به نام آمنه در سعودی به مبلغ 600 ریال
7شعبان1352 برابر با25نوامبر1933/ 4آذر1312
محمدحسن محب
۱۴:۲۶۱۱
مرداد

بست نشینی در حرم حضرت عبدالعظیم (ع)" مهاجرت صغری"


 16 شهر شوال المکرم 1323 ق./  13 دسامبر 1905م.


پس از واقعه به چوب بستن تجار قند، مردم و تجار در مسجد شاه به همراه برخی از علما اجتماع کرده و نتیجه گردهمایی به نقل از ناظم الاسلام کرمانی به این شرح است:


" نتیجه مجلس آن شد که جبران این توهینی را که به تجار شده است به استدعا عزل علاءالدوله از حکومت طهران از پیشگاه اعلیحضرت شاهنشاه نمایند و نیز از شاه استدعا نمایند که مجلسی منعقد نمایند که این مجلس به عرایض متظلمین برسد و هر دو استدعای مزبور مخالف بود با استبداد عین الدوله... این اجتماع اگرچه برضد علاءالدوله بود ظاهرا لک در واقع نفس الامر بر مخالفت عین الدوله و ضدیت با او بود..."

 

اجتماع مسجد شاه و سخنرای آقا سید جمال الدین واعظ اصفهانی،منجر به درگیری و ضد و خورد و خروج آیت الله بهبهانی و طباطبایی از مسجد گردید.

"پس از آن در شبی که اکثر از علما در خانه آقای طباطبایی انجمن کرده بودند از آن جمله جنابان آقا سید جمال الدین افجه و حاج شیخ مرتضی آشتیانی برای کسب تکلیف حاضر بودند پس از مذاکرات بسیار آقای طباطبایی فرمود حال که کار به اینجا رسید کار را یکسره و تمام کنیم. آن خیالی را که سه ماه دیگر عازم انجامش بودیم جلو می اندازیم. دیگر آن که اگر ما فردا در این شهر بمانیم عین الدوله محرک امام جمعه و مردم می شود شاید مقصود منقلب شود...صلاح در این است که چند روزی در این شهر نباشیم و در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام متوقف و مجاور باشیم. آقایان رای آقای طباطبایی را صلاح دیده برای آقای بهبهانی هم پیغام دادند که فردا روانه زاویه مقدسه شود. سایرین را هم به همین مقصود پیغام داده آراء همگی بر این قرار گرفت.

 

روز چهارشنبه 16 شهر شوال المکرم 1323ق.  مطابق 13 دسامبر 1905 م. علما اعلام طهران به زاویه حضرت عبدالعظیم علیه السلام مهاجرت کردند.


اسامی روسای مهاجرین از این قرار است: آقای بهبهانی با فامیل خود، آقای طباطبایی با فامیل خود، آقای حاج شیخ مرتضی، آقای صدرالعلما، آقا سید جمال الدین افجه، آقا میرزا مصطفی، آقا شیخ محمدصادق کاشانی، آقای شیخ محمدرضای قمی.."



📚تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، جلد 2، صص275-283

محمدحسن محب
۱۴:۰۹۱۱
مرداد

اگربرای درک برخی اصطلاحات سیاسی- اجتماعی دچاراشکال می شوید. این مطلب طنز می تواند کمک کند به فهم بهتر این اصطلاحات:

1.سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه می دارید. دیگری را به همسایه خود می دهید.

2.کمونیسم(تکامل سوسیالیسم): دو گاو دارید. دولت هردوی آن ها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند.

3.فاشیسم: دو گاو دارید. شیر را به دولت می دهید. دولت آن را به شما می فروشد.

4.کاپیتالیسم: دو گاو دارید. هر دوی آن ها را می دوشید. شیرها را به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.

5.نازیسم: دو گاو دارید. دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد.

6.آنارشیسم: دو گاو دارید. گاوها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.

7.سادیسم: دو گاو دارید. به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیرها می اندازید.

8.آپارتاید: دو گاو دارید. شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.

9.دولت مرفه: دو گاو دارید. آن ها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید.

10بوروکراسی: دو گاو دارید. برای تهیه شناسنامه آن ها 17 فرم را در 3 نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

11.سازمان ملل: دو گاو دارید. فرانسه شما را از دوشیدن آن ها و آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رأی ممتنع می دهد.

12.ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آن ها را می دوشد.

13.رئالیسم: دو گاو دارید. ازدواج می کنید. اما هنوز خودتان آن ها را می دوشید.

14.دگماتیسم(تحجر): دو گاو دارید. زشت است گاو را بدوشید.

 15.فمینیسم: دو گاو دارید. حق ندارید گاو ماده را بدوشید.

 16.پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید هر کدام را بدوشید فرقی نمی کند!

17.لیبرالیسم: دو گاو دارید. آن ها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.

18.دموکراسی مطلق: دو گاو دارید. از همسایه ها رأی می گیرید که آنها را بدوشید یا نه.

محمدحسن محب
۱۴:۱۲۱۰
مرداد

14شوال 1323 ق/20آذر1283/ 11 دسامبر 1905م

چوب زدن علاء الدوله به پای بازرگانان قند


یکی از مهمترین وقایع پیش از شکل گیری مشروطه، مساله گرانی قند و عملکرد علاءالدوله حاکم تهران در ارتباط با این موضوع است که به کرات در کتاب های تاریخی به آن اشاره شده است. به حسب نزدیکی به سالگرد مشروطیت و ذکر روزشمار مشروطه، علیرغم گستردگی وقایع در این برهه زمانی، تلاش می شود اشاره وار و موجز به برخی از رخدادهای مهم پیش از مشروطه با توجه به منابع معتبر توجه شود. بدین سبب از واقعه چوب زدن علاء الدوله به پای بازرگانان با نگاهی به کتاب تاریخ مشروطه کسروی ذکری به میان می آوریم.


در برهه زمانی مورد اشاره "در تهران و شهرهای دیگر قند گران شد و بهای آن از پنج قران به هفت قران بالا رفته و انگیزه آن پیش آمد جنگ میان روس و ژاپن و پیدایش آشوب و ناامنی در روسستان گفته می شد. چه قند از برای ایران از روسستان فرستاده شدی. علاءالدوله حکمران تهران که مرد گردنکش و سختگیری می بود، خواست بازرگانان قند فروش را به کاستن از بهای آن وادارد ک این کار را با زور و دژرفتاری پیش برد...روز دوشنبه بیستم آذرماه هفده تن از بازرگانان به اداره حکمرانی خوانده شدند.


چند تنی که رفتند با آن که بازرگان قند نمی بودند و این را در پاسخ علاءالدوله باز نمودند، علاءالدوله گوش نداد که دستور داد چند تن را به فلک بستند و چوب به پای آنها زدند. در این میان حاجی سید هاشم قندی را...نیز به فلک بستند و به زدن پرداختند و چون پسران حاجی سید هاشم بی تابی می نمودند و خود را بر روی پاهای پدرش می انداخت، علاءالدوله دستور داد پاهای آن دو تن را باز کردند و این را به فلک بستند. چون در این هنگام سفره گسترده شد علاءالدوله بر سر سفره رفت و چوب خوردگان را نیز با خود بر سر سفره نشاند و پس از ناهار آنان را نگهداشت و خواستش این بود که با زور نوشته ای درباره کم کردن بهای قند بگیرد. لیکن در این میان در بیرون شهر بهم خورده و مردم به پشتیبانی از بازرگانان بازارها را می بستند"


📚تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، 1383،امیرکبیر، ص 59

محمدحسن محب
۰۲:۰۴۰۹
مرداد

📌یکی ازاصطلاحاتی که دردوره قاجار رایج شد،جمله شاه می آید شهر، کارها خوب می شود بود. این جمله دلالت بروعده اجرای عمل درآینده ای نامعلوم است.ریشه این اصطلاح را به دوره ناصری باز می گردانند.

روایت کرده اند که پس از کشته شدن ناصرالدین شاه،کار نان و گوشت و سایر خوردنی ها در شهر نسبت به سابق بد بود و ورود مظفرالدین شاه نیز به تهران طولانی شد. مردمان شهر در برابر شکایت از تنگنایی و گرانی چیزها، یکدیگر را به نوید با جمله " شاه می آید شهر، کارها خوب می شود" دل خوش می داشتند. پس از این که شاه به پایتخت رسید و کار گرانی و بدی ارزاق بر همان حال بماند، این بار جمله مزبور را چون مثلی در جواب هر شکایتی به استهزا ادا می کردند و امروز نیز می کنند.

📚 داستان های امثال، حسن ذوالفقاری ، ص 605

محمدحسن محب
۰۱:۵۹۰۹
مرداد

📌از ضرورت گدایی این بود که هر چه کثیف تر و ژنده تر و معیوب تر و علیل تر و ناتوان تر باشد و از این رو سر و رویشان چنان بود که به قول خودشان آمدیم ماما شست و می رویم مرده شو می شوید، از اول عمر و لااقل از ورود به کار گدایی شسته نشده بود و به همین قرار موی سر و ریششان گوریده و نمدی که روی اصلاح و شانه ندیده بود و پوششان در آن حد وصله های بر روی هم که پارچه های اصلیشان به زحمت می توانستند معلوم بشوند و بوی عفونتشان که از چند قدمی آزار می رساند.
پس از آن، علت ها و جراحات دم چشم: مانند کوری و شلی و بی پا و دستی یا چلاقی و فلج و زخمایی مثل کچلی و خوره بردگی و از سوختگی و هرچه مثل آن و هر چه که زیادتر بتواند تولید رقت و ترحم در بیننده بکند و به این صورت اگر معایبشان طبیعی بود که چه بهتر و اگر نبود، به وسیله متخصصین آن به وجود می آوردند.

کوریشان به دو گونه بود: یکی کوری به تمام که واقعا کور بشوند و یکی کوری تصنعی که با دستور و تمرین سفیدی چشمشان به جای سیاهی برود و باز کور شدن واقعیشان این که یا فقط کور بشوند و یا میل کشیدن و ته سنجاق سرخ که به مردمک چشمشان فرو ببرند کورشان کنند و یا کور بدنما به خاطر جلب توجه نمایند...به همین گونه است فلج دست و پا که چه ساختگی و چه به وجهی واقعی برایشان بهتر از طبیعی درآوردند...
تا روی کار آمدن سید ضیاء الدین طباطبایی که مردم توانستند در صدرات صد روزه اش که دستور جمع آوریشان را داد، نفسی کشیده تا حدی از دستشان خلاص شوند و دولت های بعد از او تا سرمنشأ اصطلاح گدا جمع کنی معلوم بشود اما نه ...گدا جمع کنی، بلکه نان به سفره مأمور انداختن و گدا لخت کنی که جیب و بغلشان کاویده مرخصشان می کردند و اگر بیش از آن در نزدشان سراغ می کردند، یکی دو روزی نگهشان داشته با کنار آمدن روانه اشان می ساختند. اصلاحاتی بخاطر سرعت اثر!


📚جعفر شهری، طهران قدیم، انتشارات معین، 1371، جلد چهارم، صص 287-292

محمدحسن محب
۰۱:۵۸۰۸
مرداد

📌یکی از روایاتی که در فرهنگ عامه ایرانی بسیار مشهور است و مع‌الاسف، آن را در منابع نیافتم، حکایت (ماست مختارالسلطنه) است.

کیسه کردن ماست به گوش همه آشناست. حکایتی که یادآور دلواپسی مأموران حکومتی است، حکایت تلخ رنجوری مردم. از کیسه کردن ماست های مختارالسلطنه تا به فلک بستن سید هاشم قندی

 قضیه اینجاست که کریم خان مختارالسلطنه که از رجال دوران ناصری و مظفری بود، در دوره مظفری به سمت رئیس نظمیه و احتسابیه تهران منصوب و مأمور رسیدگی به اوضاع خواروبار تهران شد.

 روزی به او اطلاع دادند که مغازه‌داران، ماست را گران می‌‌فروشند. با چهره ناشناس به مغازه‌ای رفت  و ماست خواست.  ماست‌فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و تنها نامش را شنیده بود پرسید: «چه جور ماستی می‌‌خواهی؟» مختارالسلطنه گفت: «مگر چند جور ماست داریم؟»  ماست فروش پاسخ داد: «پیداست تازه به تهران آمده‌ای و نمی‌دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه».

مختارالسلطنه با شگفتی از این دو گونه ماست پرسید. ماست‌فروش گفت: «ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می‌‌گیرند و پیش از حکومت مختارالسلطنه با هر نرخی که صرفه داشت، به مشتری می‌‌فروختیم.

اکنون هم در پستوی دکان از آن ماست دارم که اگر بخواهید به قیمتی که  برایم صرف می‌‌کند می‌‌فروشم؛ اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و از یک سوم  ماست و دو سوم آب درست شده است. از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می‌‌فروشیم، به ماست مختارالسلطنه مشهور است.

مختارالسلطنه دستور داد، ماست‌فروش را مقابل دکانش وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند. سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند، تا همه آب‌هایی که داخل ماست کرده بود، خارج شود. باقی نیز از ترس خشم مختارالسلطنه، ماست‌ها را کیسه کردند.

"شرح حال رجال ایران"، مهدی بامداد، جلد 5، تهران: انتشارات زوّار، ص261

محمدحسن محب
۰۱:۵۷۰۷
مرداد

📌یکی از گروه های شهری که از قدیم الایام در ایران وجود داشتند خدمه ها بودند. تجار،اعیان و متمولان شهری اغلب تعداد زیادی خدمتکار برای امور خانگی و امور بیرون از خانه و محل کار داشتند. وجاهت هر تاجر یا ثروتمندی را از روی تعداد خدمه ای که پشت سرش حرکت می کردند مشخص می نموند. این گروه کسانی بودند که در منزل اربابی زندگی می کردند و بسته به شغلی که داشتند به ازای دریافت حقوق یا به ازای دریافت جای خواب، پوشاک و خوراک برای ارباب خود کار می کردند.


بخش زیادی از امور این گروه از حق حساب ها یا انعامی که از رفت و آمد کنندگان به منزل اربابی دریافت می داشتند می گذشت. این عایدی ها آن قدر بود که بتواند برخی را از نوکری و قلیان برداری یک ارباب به مقامی بالاتر برساند.

خدامی که در منازل زندگی می کردند اغلب دارای مسئولیت کاملا مشخصی بودند. شغل خدمتکاری فقط مختص به مردان نبود و زنان حرمسرا و نیز اندرونی های خانه های بزرگ تجار مملو از خدمه زن، دایه ها و کسانی است که به زنان خانه در امور منزل و تربیت فرزندان کمک می کنند. پایگاه این خدمه اعلی طبقات فقیر شهری است. آشنایی با آداب و رسوم زندگی در شهر از جمله اولویت هایی است که خدام باید از آن بهره مند باشند.


📚حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه، سمیه توحیدلو، نشر هرمس، صص289-291

محمدحسن محب
۲۳:۴۳۰۶
مرداد
محمدحسن محب