آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۲۲:۵۷۱۸
تیر

شاید خیلی از شما فکر می کنید که کشتار مردم مشهد در مسجد گوهرشاد به دلیل اعتراض آنها به کشف حجاب بوده است. من هم تا همین دیروز، همین تصور رایج را بدیهی می پنداشتم و حتی به کتاب های دم دستی تاریخ هم رجوع نکرده بودم تا این تصور غلط را اصلاح کنم. حتی در نوشته ای که در آخرین شماره های روزنامه اعتماد ملی نوشته بودم، ضمن اشاره به همین تصور به بررسی تفاوت های موجود در موضع گیری حوزه قم و مشهد علیه مدرنیزاسیون رضا شاه پرداخته بودم.

دیروز که برای حل بعضی ابهام ها درباره قضیه گوهرشاد، مشغول جستجو در سایت ها بودم به مقاله ویکی پدیا درباره واقعه مسجد گوهرشاد مشهد برخوردم که دلیل دیگری را برای اعتراض مردم مشهد ذکر کرده بود. به منابع تاریخی هم که رجوع کردم، ادعای مقاله ویکی پدیا را تأیید می کردند که کشف حجاب شش ماه پس از واقعه گوهرشاد واقع شده است. واقعیت آن است که ۲۸ خرداد ۱۳۱۴ دولت محمد علی فروغی در یک بخشنامه مضحک و آمرانه که از تبعات سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ بود، مردم ایران را ملزم کرد که از کلاه پهلوی (یک لبه) دست برداشته و کلاه بین المللی تمام لبه ای به اسم شاپو استفاده کنند. طبق این بخشنامه اگر یک کارمند دولتی از این دستور اطاعت نمی کرد باید قید شغلش را می زد! دو روز بعد نیز دولت بخشنامه دیگری ابلاغ کرد که طبق آن، مجالس ختم اموات فقط در مساجد معدودی که بلدیه (شهرداری) اجازه می داد باید برگزار می شد و استعمال چای، قهوه، قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع اعلام شد. (۱)

دستورات آمرانه دولت فروغی که به پشتوانه فکری و اجرایی شخص رضاشاه اعلام می شد طبیعی بود که بر مردم گران آید و در این میان، مشهدی ها پیشتاز اعتراض شدند. روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ عده زیادی از مردم مشهد تظاهرات پر جمعیتی علیه اجباری شدن کلاه شاپو و یکسان سازی لباس برگزار کردند و به مسجد گوهرشاد آمدند. در اجتماع مردم مشهد در گوهرشاد، مرحوم شیخ محمد تقی بهلول سخنان تندی علیه دولت ایراد کرد و خواهان مقاومت مردم شد. پاسخ حکومت به این اعتراض آرام و مدنی مردم مشهد، کشتار وحشیانه معترضین بود و طبق گفته منابع تاریخی، حدود دو هزار نفر در این فاجعه ملی کشته و زخمی شدند. (۲) همین که بدانیم این کشتار در اعتراض به قانون مضحک یکسان‌سازی لباس و کلاه بوده، می‌تواند نشانه قوی‌تری بر استبداد و خون‌ریز بودن حکومت پهلوی اول قلمداد شود.

مرحوم آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی (فرزند آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم) در گفتگویی که با پژوهشگران دانشگاه هاروارد در قالب «طرح تاریخ شفاهی ایران» داشته است در این باره می گوید:

«عده زیادی را زنده به گور کردند. به نظر من این یکی از گناهان نابخشودنی و تاریخی رضا شاه بود … من خودم از یکی ازمشهدی ها شنیدم که می گفت … رفتم به عنوان حمال، مرا استخدام کردند...از زیر منبر افرادی که هنوز داشتند نفس می کشیدند آوردم بیرون که ببرند برای دفن.» (۳)

پاسخ کوبنده و غیر انسانی دولت به هم صدایی مدنی مردم مشهد علیه زورگویی مضحک حکومتی به همین جا ختم نشد. فردای آن روز عده ای از علما و روحانیون سرشناس مردم مشهد از جمله آیت الله العظمی سید یونس اردبیلی، آیت الله آقا زاده (فرزند آخوند خراسانی)، آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی، آیت الله آقا بزرگ شاهرودی، آیت الله شیخ هاشم قزوینی و تعدادی از واعظان برجسته شهر بازداشت و تبعید شدند. ۲۵ تیر ماه نیز سرهنگ بیات رییس نظمیه مشهد برکنار شد و رضا شاه گروهی را مأمور بررسی درباره دلایل این واقعه کرد. تحقیقات این گروه پرده از روحیه انتقادی نخست وزیر و سرپرست حرم امام رضا (ع) و همراهی آنها با منتقدین برداشت.

فرزند مؤسس حوزه علمیه قم درباره مخالفت محمد علی فروغی نخست وزیر قدرتمند رضا شاه با اقدامات زورگویانه او گفته است:

« پدرم تلگراف خیلی تندی به رضاشاه کرد از قم که این مسائلی که دارد واقع می شود بر خلاف مذهب است و خلاف مصالح خود ایران است … و من دیگر سکوت را جایز نمی دانم … یادم هست که آن را رضاشاه خودش جواب نداد. فروغی جواب داد به جای رضاشاه … چهار پنج صفحه بود جواب فروغی … یک مسائل عجیبی در آنجا تذکر داده بود … مرحوم فروغی گفته بود … این یک سلسله جریاناتی است که پس از بازگشت شاه از ترکیه، اراده سنیه ملوکانه تعلق گرفته که این کارها بشود. هرچه هم ما می گوییم و هر قدر هم بر خلاف مذهب یا خلاف مصلحت کشور باشد، بالاخره چون اراده سنیه تعلق گرفته، باید بشود …. آن وقت همه تعجب کردند که چطور فروغی با این آزادی، انتقاد کرده اراده سنیه را … یک یا دو هفته بعد از این تلگراف، فروغی از کار افتاد.» (۴)

از سوی دیگر هنگام بازرسی از خانه محمد ولی اسدی که نایب التولیه (سرپرست) حرم امام رضا (ع) و پدر دامادهای فروغی بود، کاغذی در میان نامه‌های اسدی به دست آمده بود که فروغی به طور دوستانه و خصوصی، در پاسخ نامهٔ اسدی ضمن شرح مطالبی دربارهٔ رضا شاه، این بیت مولوی را نقل کرده بود که:

           در کف شیر نر خونخواره‌ای              غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟

این نامه را سرلشگر آیرم رییس کل شهربانی برای شاه تلگراف کرد. رضا شاه آن‌چنان از دست فروغی خشمگین شده بود که با فریاد از وی با عنوان «زن ریش‌دار» یاد کرد. (۵)

رضاشاه که از روحیه انتقادی فروغی (ذکاء الملک) برآشفته بود را حدود یک ماه قبل از اعلام کشف حجاب (۱۷ دی ۱۳۱۴) هم محمد علی اسدی را بازداشت و به دلیل حمایت تلویحی و تحریک مردم مشهد به اعتراض، در روز ۲۹ آذر اعدام کرد و هم فروغی را روز ۱۰ آذر ۱۳۱۴ برکنار و ۶ سال خانه نشین کرد. فروغی که اولین و آخرین نخست وزیر رضاشاه و اولین نخست وزیر محمدرضاشاه بود در میانه سلطنت رضاشاه نیز دو سال و اندی به نخست وزیری رسید و از چهره های درخشان فرهنگ، ادبیات و فلسفه ایران شمرده می شود.

واقعه گوهرشاد رضاشاه را هم سال ها از متحد قدرتمند و مشاور زیرکی چون محمد علی فروغی محروم کرد و هم سبب تیرگی روابط حسنه او با مرجعیت قم شد. شاه نه تنها زعیم حوزه علمیه قم را تحت کنترل قرار داد، بلکه با تبعید آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی به عراق و تبعید و بازداشت شمار دیگری از علمای بزرگ، پایان تلخی را برای روابط خود با قطب دینی ایران رقم زد.

پاورقی ها:
۱- روزشمار تاریخ ایران، نوشته دکتر باقر عاقلی، ج ۱، ص ۲۸۶
۲- همان، ص ۲۸۷
۳- خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ص ۷۱
۴- همان، ص ۷۲
۵- منابع در مقاله ویکی پدیا درباره واقعه گوهرشاد مشهد 
منبع:تورجان /نوشته‌های وبلاگی و مطبوعاتی دو طلبه قمی تورجان

محمدحسن محب
۱۱:۲۹۱۲
تیر

تافلر در مشهورترین اثر خود به نام «موج سوم» از سه حرکت عمده در تاریخ تحول بشر نام برد که هرکدام، به مثابه یک موج نیرومند، مرحله قبلی را از سر راه برداشته و مرحله جدید را برقرار کرد.

موج اوّل انقلاب کشاورزی بود که به مرحله شکارگری پایان داد، موج دوم همانی است که کارشناسان تاریخ اقتصادی و اجتماعی از آن با عنوان انقلاب صنعتی نام می‌برند و بالاخره، موج سوم، که به اعتقاد الوین تافلر از دهه ١٩٥٠ آغاز شد، به ورود جامعه صنعتی به عصر فراصنعتی منجر گردید.

محمدحسن محب
۱۶:۰۷۰۸
تیر

سه مفهوم سیاسی هستند که ما خیلی راحت با هم اشتباه می‌گیریمشان. اگر بخواهید هر کدام را دقیق بشناسید دست کم باید به دایرة‌المعارف‌های علوم سیاسی مراجعه کنید. اما در حد عوامانه‌ای که لازم است من بلد باشم که قاطیشان نکنم این می‌شود که می‌گویم.

توتالیتریزم یا توتالیتریانیزم یا تمامیت‌خواهی نوعی از حکومت است که فرد را در برابر حکومت به رسمیت نمی‌شناسد و به حکومت اجازه می‌دهد تا هر جا که صلاح دانست در امور فردی انسان‌ها دخالت و تعیین تکلیف کند.

دیکتاتوری حکومتی است که به رای مردم اهمیت نمی‌دهد رای از یک نقطه مثل شخص پادشاه، شخص دیکتاتور یا مثلا دفتر مرکزی حزب صادر می‌شود و همه باید تبعیت کنند.


فاشیزم حکومتی است که بر هیجانات توده‌ای استوار می‌شود. فاشیزم در ساز و کار برآمدنش تفاوتی با دموکراسی مطلق و بلاشرط ندارد. به همین دلیل است که پس از تجربه‌ی رایش سوم دموکراسی‌های محدود یا مشروط جای دموکراسی مطلق را گرفتند؛ لیبرال دموکراسی، سوسیال دموکراسی و همین که به‌ش می‌گوییم مردم‌سالاری دینی در وجه مشروط بودن دموکراسی با هم مشترک هستند.


منبع:پیج فیس بوک کورش علیانی

محمدحسن محب
۰۲:۱۲۰۷
تیر

در دوره دوم نخست وزیر دکتر مصدق به علّت قطع صادرات نفت و تحریم های اقتصادی و فشارهای دولت انگلستان، درآمد دولت به سرعت کاهش یافت و کشور دچار مشکلات شدید اقتصادی شد. در نتیجه دولت علاوه بر فروش اوراق قرضۀ ملّی ؛ ناچار برای جبران بخشی از کسری بودجه؛ اقدام به  فروش صدتومانی خدمت سربازی کرد.که پیش مردم به معافیت های "صدتومانی " مشهور شد.

محمدحسن محب
۰۲:۲۱۰۶
تیر

تشیع علوی تشیع شناخت است و معرفت
تشیع صفوی تشیع جهل است و معرفت

تشیع علوی تشیع سنت است
تشیع صفوی تشیع بدعت

تشیع علوی تشیع وحدت است
تشیع صفوی تشیع تفرقه

تشیع علوی تشیع عدل است (عدل در جهان،در جامعه، در زندگی)
تشیع صفوی تشیع عدل است (عدل فلسفی، عدل در روز قیامت مربوط به بعد از مرگ)

تشیع علوی تشیع رسم است
تشیع صفوی تشیع اسم است

تشیع علوی تشیع پیروی است
تشیع صفوی تشیع ستایش


سه عنصری که صفویه ترکیبی از آن هاست: سلطنت، تصوف و قومیت، و با پوششی از اسلام و مجموعاً "تشیع صفوی"! که در آن، مردم هم خود خدا را می پرستند و هم سایه خدا را و هم آیه خدا را.
....
در این جا تا آن جا که مجال هست، اصول اعتقادی دو فرقه را که ظاهراً به هم بسیار شبیه اند و باطناً در ضد هم اند، فهرست میکنم و هر اصلی را در هر دو مذهب معنی می کنم:

وصایت (در تشیع علوی): یعنی تویه پیغمبر، به فرمان خدا برای نشان دادن لایق ترین،‌ ذیحق ترین، بر مبنای علم و تقوی که در خاندان اویند.

وصایت (در تشیع صفوی): یعنی اصل حکومت انتصابی و موروثی و سلسله ارثی تنها بر مبنای نژاد و قرابت خانوادگی.

امامت (در تشیع علوی): یعنی رهبری پاک انقلابی برای هدایت مردم و بنای درست

امامت (در تشیع صفوی): یعنی اعتقاد به دوازده اسم معصوم مقدس ماوراء الطبیعه

عصمت (در تشیع علوی): یعنی اعتقاد به پاکی و تقوای رهبران فکری و اجتماعی، پیشوایان مسئول ایمان، علم و حکومت مردک، یعنی نفی حکومت خائن، نفی پیروی از عالم نا پاک، روحانی نادرست و وابسته به دستگاه های خلافت.

عصمت (در تشیع صفوی): یعنی ذات مخصوص و صفت استثنایی خاص موجودات غیبی که از نوع انسان خاکی نیستند و لغزش و خطا نمی توانند کرد و اعتقاد به این که آن چهار ده تن چنین ذات هایی بودند.

ولایت (در تشیع علوی): یعنتی تنها دوستی و رهبری و حکومت علی و علی وار پذیرفتن و لا غیر. دوستی علی، زیرا او نمونه عالی بندگی خداست، رهبری اش چون چراغ روشن هدایت است و رائد راستین قبیله بشریت، و حکومتش چون تاریخ انسان آرزوی عدل و آزادی و برابری اورا در پنج سال حکومتش دارد و ملت ها همه به آن نیازمندند.

ولایت (در تشیع صفوی): یعنی تنها حب علی را داشتن و از هر مسئولیتی مبری بودن و بهشت را به خاطر ولایت تضمین کردن و آتش دوزخ کارگر نیفتادن و اعتقاد به این که ولایت به درد خلق و اداره جامعه نمی‌خورد، بلکه به خدا کمک می‌کند و در اداره جهان طبیعت دست اندر کار است

شفاعت (در تشیع علوی): عامل کسب "شایستگی نجات"

شفاعت (در تشیع صفوی): وسیله "نجات ناشایسته"!


اجتهاد (در تشیع علوی): عامل حرکت مذهب در زمان و پا بپای تاریخ و انقلاب دائمی و تکاملی در بینش مذهبی و تکامل و تناسب حقوقی در تغییر و تحول نظام.

اجتهاد (در تشیع صفوی: عامل ثبوت و جمود و مانع پیشرفت و تغییر و تحول و نوآوری و وسیله تکفیر و تفسیق و محکومیت مطلق هر کار تازه، حرف تازه، راه تازه ای در دین، در نظام زندگی، در فکر، در علم، در جامعه، در همه چیز!

تقلید (در تشیع علوی): رابطه منطقی و علمی و طبیعی و لازم میان عامی یا غیر متخصص با عالم متخصص علوم مذهبی، در مسائل عملی و حقوقی که جنبه فنی و تخصصشی دارد

تقلید (در تشیع صفوی): اطاعت کور کورانه از روحانی و تابعیت مطلق و بی چون و چرا از عقل و عقیده و حکم روحانی، و به تعبیر قرآن، پرستش روحانی مذهبی!

عدل (در تشیع علوی): عقیده ای است درباره صفت خدا که عادل است و جهان بر عدل است و نظام و اجتماع و زندگی نیز باید بر عدل باشد و ظلم و نا برابری نظامی غیر طبیعی و ضد ا لهی است و عدل یکی از دو پایه اساس مذهب است، که عدل هدف رسالت است، شعار بزرگ اسلام است

عدل(در تشیع صفوی): بحثی است در صفات الهی مربوط به بعد از مرگ و پیش بینی یا تعیین تکلیف برای خدا که در قیامت چگونه قضاوت می کند؟ به این طرف پیش از مرگ مربوط نیست چون پیش از مرگ، بحث عدل مربوط به شاه عباس است، کار قیصر را به قیصر واگذار، کار خدا را به خدا. دنیا قلمرو سلطنت شاه عباس است آخرت قلمرو سلطنت خدا

دعا (در تشیع علوی): متنی است که می آموزد، آگاه می کند، نیکی و زیبایی را تلقین می کندف و عملی است که روح را به معراج روحانی می برد، از روز مرگی به در می کشد، به خدا نزدیک می کند، تعلیم و تربیت می دهد

دعا (در تشیع صفوی): وردی است که خاطر جمعی می آورد، تخدیر می کند، امید واهی می دهد، ثواب های بی ربط به قضیه به بار می آورد و جانشین مسئولیت های سنگین که خرج دارد و زحمت و ضرر و خطر، می شود.

انتظار (در تشیع علوی): آمادگی روحی و عملی و اعتقدی برای اصلاح انقلاب، تغییر وضع جهان و ایمان قاطع به زوال ظلم و پیروزی عدل و روی کار آمدن طبقه محروم و اسیر و وراثت زمین به توده غارت شده و انسان های صالح و خود سازی برای انقلاب جهانی.

انتظار (در تشیع صفوی): وادادگی روحی و عملی و اعتقادی برای تسلیم به وضع موجود، توجیه فسار و جبری دیدن هرچه آید سال نو گویم دریغ از پارسال و نفی مسئولیت، یأس از اصلاح و محکومیت قبلی هر قدمی

غیبت(در تشیع علوی): مسئولیت مردم در تعین سرنوشت، ایمان، رهبری و زندگی معنوی و اجتماعی خود. برای تعیین رهبری از مردم آگاه و مسئو و پاک که بتواند جانشین رهبری امام باشد.

غیبت( در تشیع صفوی): سلب مسئولیت از همه کس. تعطیل همه احکام اسلام، بیهوده بودن هر کاری، غیر مشروع بودن قبول هر مسئولیت اجتماعی ای به عذر این که فقط امام می تواند رهبری کند و فقط از امام می توان تبعیت کرد و در برابر امام می توان مسئول بود و او هم غایب است پس هیچی به هیچی!!!


محمدحسن محب
۱۶:۱۷۰۴
تیر

نظر:اکثرعلمای شیعه می گویندهمانطور که گله چوپان می خواهدمملکت و مردم هم شاه(یک نفر که حرف آخر رابزند)می خواهندوبه رأی مردم اعتقاد ندارند ولی الآن بخاطر وضعیت جامعه و جهان رأی گیری را می پذیرند.

نقد: نقش مردم در پذیرش و مشروعیت حاکمیت  در تشیع را در رفتار امام علی(ع) در مقابل خلفا باید ارزیابی کنید ایشان فقط وقتی قبول حاکمیت نمودند که رأی عامه یا در فرهنگ آنروز سران قبایل به درب خانه ایشان هجوم آوردند و با  امتناع امام و اصرار مردم و منوط به شروطی امام پذیرفتند . چنین رفتاری یعنی ارزش نقش مردم در مشروعیت را در رفتار امام حسن (ع) در مقابل معاویه و رفتار امام حسین (ع) بعد از درخواست مردم کوفه و یا منع امام صادق (ع) از حرکتهای انقلابی و شورشی در برابر خلفا بدلیل عدم پشتوانه مردمی  باید جستجو کنید . این نمونه ها  و نمونه های متعدد دیگر گواه  نقش مردم و پذیرش مردمی در مشروعیت حکومت در فلسفه سیاسی تشیع است .


محمدحسن محب
۰۳:۳۲۰۳
تیر

ویژگی اولشان این است که‌ گفتمانشان، یک گفتمان مدرن است. به‌ این معنا که‌ یک شیوه‌ی خاصی از سخن گفتن را مورد استفاده‌ قرار می‌دهند که‌ این شیوه‌ی خاصّ، از یک شبکه‌ای از واژه‌ها و اطلاعات استفاده‌ می‌کند که‌ این شبکه‌ از یکسو بر یک نظام معیشتی جدید و از سوی دیگر بر نظام اندیشگی جدید (نظامی که پس از پیدایش تجدّد در جهان شکل گرفته است)، مبتنی است. اصطلاحات و شیوه‌ی سخن گفتن آنان به نوعی به نحوه‌ی معیشت مدرن و نظام‌های اندیشگی مدرن برمی‌گردد و همه گفتمان مدرن دارند.

🔹ویژگی دوم؛ این است که برخوردشان با واقعیت موجود (رفتار‌ها، روابط میان افراد باور‌ها و دیدگاه‌ها، ساختارهای اجتماعی)، یک برخورد انتقادی است. یعنی آنان تمامی این موارد را با معیارهایی زیر سؤال می‌برند، نقد می‌کنند و گاهی وضعیت موجود را به نفع وضعیتی که در ذهن خود مطلوب می‌دانند، نقّادی می‌کنند.

🔹ویژگی سوم این است که از «موضع انسان» به مسایل نگاه می‌کنند. یعنی نگاه‌شان معطوف به انسان و مسایل مبتلا به انسان است. حتّی زمانیکه درباره‌ی دین بحث می‌کنند، از این زاویه بررسی می‌کنند که انسان چه نیازی به دین دارد یا دین آمده تا کدام مشکل انسان را برطرف کند؛ یعنی همه‌ی مسائل، درباره‌ و حول محور انسان است و از این زاویه است که حتی مسایل الهی و دینی را هم بررسی می‌کنند. به نوعی انسان و مسایل مبتلا به او، جایگاهی محوری در مباحثشان دارد.

🔹ویژگی چهارم احساس یک «تعهّد اجتماعی» است. آنان احساس می‌کنند در جامعه‌ای که در آن، زندگی می‌کنند نمی‌توانند نسبت به مسایل و مشکلات‌اش، بی‌تفاوت باشند، به‌ عبارتی دیگر، نوعی رسالت در خود می‌بینند که باید کاری برای جامعه بکنند و از وضع موجودِ نامطلوب به سوی وضعیتِ ناموجودِ مطلوب پیش ببرند، برخلاف عالمانی که کارشان صرفاً کار علمی است و تعهّدشان تنها به معیارهای علمی است و تعهّدی اجتماعی احساس نمی‌کنند. آکادمیسین‌ها بسیار کمتر احساس نوعی رسالت اجتماعی می‌کنند🔺

*علیرضا علوی تبار

محمدحسن محب
۱۵:۵۶۰۲
تیر

🔹در تشیع به دلیل اختلاف در منظر دینی – سیاسی با اسلام رسمی و دولتی دوران خلفای اموی و عباسی، تسامح و رواداری در برابر اندیشه‌های بیگانه و دگراندیشان و غیرمسلمانان ریشه دارتر بوده است.
🔹در تشیع جهاد تنها در شکل دفاع در برابر تجاوز دشمن توجیه بردار است و «کفر کافران» توجیه کننده جهاد بر ضد آنان نیست.
🔹خرد گرایی و عنصر اجتهاد که در نظام حقوقی و الهیات شیعی به رسمیت شناخته شده، نوسازی و نواندیشی را در فقه و کلام هموارتر کرده است.
🔹در تشیع امامی گرچه در موضوع «امامت دینی» که مقوله‌ای کاملا دینی است، شورا معتبر نیست ولی بیشتر فقهای شیعه در مسئله حکومت به رای مردم در تعیین سرنوشت، به نحوی از انحاء دست کم در دوره غیبت امام زمان تاکید می کنند.
🔹دگراندیشی در تشیع زمینه طبیعی تری داشته است و برخلاف اسلام سنی، برخورد با دگراندیشی همواره در چارچوبهای تنگ حقوقی و بر اساس آموزه سنت/بدعت محدود نمی شده است.

حسن انصاری، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات عالی دانشگاه امریکایی پرینستون در یادداشتی به تبیین سؤال فوق پرداخت.

محمدحسن محب
۰۳:۲۹۰۱
تیر

 واقعه مسجد گوهرشاد به تجمع مردم مشهد در مسجد گوهرشاد در اعتراض به تغییر لباس و سرکوب این تجمع توسط حکومت رضاخان اشاره دارد. مردم مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ در اعتراض به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و بدنبال حصر آیت الله سید حسین قمی، در مسجد گوهرشاد تحصن کردند و شیخ محمدتقلی بهلول برای مردم سخنرانی نمود. این تحصن به شدت سرکوب و عده‌ای کشته و زخمی شدند.


کشف حجاب به وقایعی اشاره دارد که به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ به تاریخ ایران رخ داد که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند.

یعنی قیام مسجد گوهرشاد در تیرماه 1314  و کشف حجاب در دی ماه همان سال اتفاق افتاده است و در پاسخ به کشف حجاب نبوده است.

محمدحسن محب
۰۲:۳۹۳۱
خرداد

کامران نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم،مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند. شب دیگردیدند همان مرد باز گریه می‌کند، گفتند آقا کامران دیگر چه شده؟حالا که شغل پیدا کردی، گفت: شما همه منزل و مأوا و مسکن دارید و می‌توانید خودتان را از سرماو گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه می‌کنم.بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانه‌ای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند.ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند. وقتی علت را پرسیدندگفت:
هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم می‌خوابم.مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.ولی باز شب هنگام آقاکامران داشت گریه می‌کرد.
گفتند باز چی شده،گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند.گفت:
بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد!

محمدحسن محب