مفهوم توده و میزان مشارکت آنان در جنبش مشروطه
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ق.ظ
📌احمد کسروی "توده" را آن بخش ملت می داند که از رده نخبگان سیاسی، اقتصادی و فکری - مانند حکومتگران، زمینداران، بازرگانان، علما، روشنفکران- جدا هستند. او می داند که توده مردم به طبقات و قشرهای متعدد تقسیم می شوند.چنانکه خود از روستاییان، توده عشایری و توده شهرنشین نام می برد و در بین شهرنشینان نیز به پیشه وران و بی چیزان اشاره می کند. ولی او نمی کوشد تا آن تفکیک طبقاتی را مشخص سازد، بلکه به طور معمول - از روی عمد یا سهو- اصطلاح "توده مردم" را به صورت کلی - و تقریبا مبهم- به کار می برد.
وی توده مردم را بنیان کشور می داند. آنها مولد قدرت و ثروت ملی اند. عنصر اصلی مبارزه سیاسی هستند و بدون دخالت آنها قدرت گیری سیاسی برای هیچ رهبر یا گروهی میسر نیست. بنا به همین دلایل او اندیشه اداره کشور به دست نخبگان را تصوری خام می دانست که پیامدی جز شکست ندارد.معنی این سخن چنین نیست که در عصر پیش از مشروطیت توده انبوه ایرانیان آگاهی اجتماعی داشتند یا آماده مبارزه سیاسی بودند.این مردم در آعاز جنبش مشروطیت - در روزهای مهاجرت صغری- هنوز معنی جانفشانی در راه کشور را نمی دانستند ولی به سرعت در پیکار سیاسی ورزیده شدند و نیرویی از خود پدید آوردند...
هنگامی که کسروی از شرکت توده مردم در مشروطیت صحبت می کند، به بخش فعال آن در مبارزه سیاسی نظر می اندازد. این نکته که آن بخش میانگین پایینی از کل جمعیت کشور بود، چندان به حساب نمی آید.
مردمی ترین طیف فعال، مجاهدان تبریزی شناخته می شوند. کسروی آنها را برآمده از میان توده مردم -یا فرزندان توده ها- می داند. "اینان کسانی بودند که نه پیشوایی می خواستند و نه نام آرزو می کردند و نه در پی پول اندوزی می بودند. تنها به نام مردانگی به کوشش برخاسته بودند." آنها با مباحث پیچیده عقیدتی آشنا نبودند ولی می دانستند که مشروطیت حکومت بدون زورگویی است، زندگی در لوای قانون است، راهی برای سربلندی و پیشرفت کشور است. این آگاهی عمیق نبود ولی برای پیش راندن این مردان کفایت می کرد.
در کنار مجاهدان، کسروی به طبقات فرودست شهری اشاره می کند و نمونه هایی از مشارکت این طبقات در مبارزه سیاسی می آورد: او روزهایی را تصویر می کند که تبریزی ها در تلگرافخانه و پیرامون آن جمع شده بودند و از تهران امضای متمم قانون اساسی را می طلبیدند:
" شگفت است که باربران و اینگونه بی چیزان از پیش آمد لذت می بردند و با آنکه در نتیجه نبودن بازار، بیکار و بی پول می ماندند، با سختی زندگانی ساخته، باز شدن بازارها را نمی خواستند. اینان معنی قانون اساسی را نمی دانستند و با این همه در طلبیدن آن پافشاری می کردند."
نوشته کسروی را تقریرات ثقه الاسلام تبریزی تایید می کند:" مردمان بیکار مثل گورکن و دوغ فروش و حمال و امثال آن" مخالف باز کردن بازار بودند....
در حقیقت پایین ترین قشرهای اجتماعی که بر تحول مشروطیت اثر بخشیدند، در بین مجاهدان تبریزی دیده می شدند. کسروی اکثر مجاهدان را از زمره پیشه وران، دکانداران، کاربران خرده پا یا شاگرد مغازه ها می داند. صاحبان این شغل ها زیر فشار اقتصادی و در خطر ورشکستگی یا بیکاری قرار داشتند. به خصوص پیشه وران بر اثر افزایش رقابت موقعیت خود را از دست می دادند و به انبوه تهیدستان شهری می پیوستند. تعدادی از آنها به سرزمین های دیگری -مانند روسیه- می رفتند و جذب بازار کار آنجا می گشتند.مجاهدان تبریزی از چنین عناصری متشکل بودند. کسروی وقتی که آنها را برآمده از بین توده مردم می داند، به خطا نمی رود ولی او نکته ای اساسی را مسکوت می گذارد و نمی گوید که مجاهدان چگونه می توانستند از خواسته های توده مردم حمایت کنند و منافع آنان را برآورند. این افراد سازمان نظامی را تشکیل می دادند که چندان هم متمرکز نبود و هرگز به نیروی سیاسی مستقلی تبدیل نگشتند. آنها نه برنامه ای برای سهیم شدن در قدرت داشتند نه دفاع از منافع قشرهای فرودست را هدف خود می دانستند. نتیجه آنکه در مشروطیت ایران، نیروی توده ای مردم نتوانست خواسته های را در سطح سیاسی مطرح سازد یا به نفع خود امتیازاتی را کسب کند.
تلخیص از:
📚سهراب یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، نی، 1394، صص 109-115.
۹۵/۰۵/۱۸