آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۲:۰۳۱۸
آذر

تا هنوز ریال آخرین نفسهایش را می‌کشد، یادآوری کنیم:
در سال 1357 (اندکی قبل از پیروزی انقلاب)، هر یک دلار آمریکا فقط 72 ریال! ارزش داشت. الان و در 19 آذر 1395 قیمت همان یک دلار آمریکا حدود 39000 ریال!! شده است. یعنی ارزش ریال یا همان واحد پول ملی ما در فاصله تقریباً 38 سال حدود 542 بار کاهش یافته است.
یادش به‌خیر! همین «تومان» که اینک سینه سپر کرده و می‌خواهد واحد جدید پول ملی ما بشود، در اوایل دوره صفویه حدود 10 پوند انگلیس ارزش داشت. یعنی اگر 1 تومان می‌دادید می‌توانستید 10 پوند انگلیس بگیرید! در اواخر صفویه یک تومان ایران حدود 4 پوند شده بود. تومان در دوره نادرشاه 2 تا 3 پوند شد. در آغاز سلطنت قاجاریه یک تومان ایران برابر 1 پوند بود. در اواخر دوره قاجار (یعنی در طول 150 سال) 1 پوند انگلیس 5/ 3 تا 4 تومان ایران شد. در اواخر دوره رضاشاه ؛ به دلیل کاهش شدید قیمت جهانی نقره ارزش پول ما کاهش یافت ولی در همان برهه پایه پول را طلا قرار دادند و این نسبت کمی تغییر یافت و  1 پوند انگلیس حدود 14 تومان ایران بود... الان 1 پوند انگلیس بین 5500 تا 6000 تومان ایران در نوسان است. به‌عبارتی در طول حدود 510 سال ارزش تومان حدود 60000 (شصت‌هزار) بار! در برابر پوند انگلیس کاهش یافته است! سوت کشیدن مخ که می‌گویند، دقیقاً یعنی همین.

منبع:Page Facebook Mozaffar Shahedi


محمدحسن محب
۱۲:۰۲۱۸
آذر

بمناسبت تعیین «تومان» بعنوان واحد پول ملی ایران

«ریال» (رویال: شاهی) نام سکه نقره اسپانیا و پرتقال است که در این دو کشور و مستعمرات آنان رواج داشت و ارزی جهانی بشمار می‌رفت. در اواخر سده هیجدهم میلادی، در ایران سکه «ریال» معادل یک هشتم تومان ارزش داشت.

در زمان شاه طهماسب صفوی (سده شانزدهم میلادی و مقارن با دوران الیزابت اول تودور در انگلستان)، واحد پول ایران «تومان» (سکه طلا) و واحد کوچک‌تر «شاهی» (سکه نقره) بود. در این زمان، واحد پول انگلستان پوند استرلینگ (برابر با ۲۰ شیلینگ) بود و یک تومان ایران معادل ده پوند انگلستان ارزش داشت.

در سال سی‌ام سلطنت فتحعلی شاه قاجار (۱۲۴۲ ق./ ۱۸۲۷ م.)، سکه نقره بنام «صاحبقران» ضرب و ارزش آن معادل یک دهم «تومان» تعیین شد. نام این سکه به اختصار به «قران»‌تبدیل شد. «شاهی» به کوچک‌ترین واحد پول ایران و معادل یک بیستم «قران» تبدیل شد یعنی ۲۰۰ «شاهی» برابر با یک «تومان» بود.

در نیمه اول سده نوزدهم، یک تومان ایران برابر با دو پوند استرلینگ و ۲۵ فرانک فرانسه ارزش داشت.

در زمان محمد شاه قاجار، یک تومان ایران (برابر با ۱۰ صاحبقران= قران) برابر با ۲٫۵ دلار آمریکا و ۵ روپیه هند بود.

در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، یک پوند استرلینگ معادل ۳۲٫۵ قران بود که اندکی قبل از قتل ناصرالدین شاه (۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳ ق./ اول مه ۱۸۹۶ م.) به ۴۸٫۹ قران افزایش یافت. گفتیم که ده قران معادل یک تومان بود.

در نخستین سال سلطنت مظفرالدین شاه (۱۸۹۷)، یک پوند انگلستان برابر با پنج تومان ایران بود که پس از حوادث مشروطه به ۶ تومان رسید.

اولین اسکناس ایران را کمپانی هنری شرودر برای بانک شاهنشاهی ایران (بانک شاهی) در قطعات ۱ و ۲ و ۳ و ۵ و ۱۰ و ۲۰ و ۱۰۰ و ۵۰۰ و ۱۰۰۰ تومانی چاپ کرد که از مارس ۱۸۹۰ م./ رجب ۱۳۰۷ ق. به جریان افتاد.

از آذر ۱۳۰۸ ش./ نوامبر ۱۹۲۹ م. تنزل بهای نقره در بازارهای جهانی شدت یافت و به تبع آن از ارزش سکه نقره قران ایران نیز بشدت کاسته شد و این طرح مطرح شد که پایه پول ایران بجای نقره بر طلا مبتنی شود. از اینرو، در ۲۷ اسفند ۱۳۰۸ کمیسیون نرخ اسعار «قانون تعیین واحد و مقیاس پول قانونی ایران» را تصویب کرد. بموجب این قانون، «ریال» بعنوان واحد پول ایران تعیین و یک «ریال» معادل ۰٫۳٬۶۶۱٬۱۹۱ گرم طلا شناخته شد. طبق قانون مذکور اجازه داده شد سکه نقره یک ریالی به وزن خالص ۴٫۵ گرم بنمایندگی ریال ایران در داخل کشور رایج شود. این قانون در وضع پول رایج ایران تغییری ایجاد نکرد تا ۲۲ اسفند ۱۳۱۰ که قانون «اصلاح قانون واحد و مقیاس پول» به تصویب رسید و به اساس سیستم پولی ایران بدل شد.

بدینسان، از اول فروردین ۱۳۱۱ ش./ ۲۱ مارس ۱۹۳۲م. «ریال»، معادل ۰٫۰۷۳۲۲۳۸۲ گرم طلا، بعنوان واحد رسمی پول ایران به جریان افتاد و پس از حدود یک سده «قران» جای خود را به «ریال»‌داد.

از ۱۳۱۱ ش. تا به امروز در ایران واحد پولی بنام «تومان» رسماً وجود نداشت ولی واژه «ریال» هیچگاه مقبولیت عامه نیافت و مردم همچنان «تومان» را به کار می‌بردند.

منبع:Page Facebook Abdollah Shahbazi

محمدحسن محب
۱۶:۰۳۱۴
آذر

سال 1337 م پادشاه انگلیس، ادوارد سوم، علیه پادشاه فرانسه، فیلیپ ششم، اعلام جنگ می کند. ادوارد معتقد بود که مالک حکومت فرانسه می باشد. محاصره های زیادی بوقوع پیوست و جنگهایی بزرگ رخ داد. البته در درگیریهای 116 ساله، دوران طولانی صلح وجود داشت. ابتدا، انگلیسی ها در جنگهای کرسی، پواتیه و آژنکور پیروز شدند. سرانجام فرانسویها که از سخنان ژاندارک به هیجان آمده بودند، مهاجمان انگلیسی را در سال 1453 م عقب راندند.
در سال 1337 م پادشاه انگلیس، ادوارد سوم، که به دلیل مصادره شدن زمینهایش در فرانسه توسط شاه فیلیپ ششم خشمگین شده بود، برای سرنگونی حکومت فرانسه بر علیه این کشور اعلام جنگ می کند.
ناوگان دریایی ادوارد سوم در یک جنگ دریایی ناوگان دریایی فرانسه در اسلویس را در نزدیکی سواحل شمال فرانسه شکست می دهد.
سپاهیان انگلیسی در جنگ کرسی، فرانسوی ها را شکست می دهد. هزاران جنگجوی زره پوش فرانسوی بوسیله تیرهای پرتاب شده از کمانهای بلند انگلیسی ها کشته شدند ولی تعداد تلفات انگلیسی ها 200 نفر بود.
بعد از یک محاصره طولانی، مردم گرسنه بندر کاله، در شمال فرانسه، تسلیم ادوارد سوم می شوند. (1347 م )
در جنگ پواتیه، در سال 1356 پسر بزرگ ادوارد سوم ملقب به شاهزاده سپاه، شکست سنگینی را به سپاه فرانسه وارد می کند. انگلیسی ها پول هنگفتی برای اسیر والامقام خود درخواست می کنند.
طبق معاهده «بریتانی» در 1360 زمینهای ادوارد سوم در فرانسه رسما به او واگذار می گردد و خونبهای ژان دوم تقلیل می یابد.
بعد از سالها جنگ در جنوب فرانسه، شاهزاده سیاه، در حالیکه بیمار بود در سال 1376به انگلیس بازگشت. او به دلیل تب سختی که در یک اردوگاه غیر بهداشتی گرفته بود، مرد.
در جنگ آژنکور در 1415در شمال فرانسه، سپاه نیرومند شش هزار نفری هنری پنجم، نیروی نظامی فرانسوی سی هزار نفره را شکست داده و شش هزارسربازفرانسوی را می کشد. تعداد تلفات انگلیس 200 نفر بود. این پیروزی در اثر تلاش کمانداران منضبط انگلیسی به دست آمد.
سال 1420 معاهده تروا ادعای هنری پنجم برای مالکیت حکومت فرانسه را به رسمیت می شناسد. او دختر پادشاه فرانسه، کاترین دووالوا، را به همسری بر می گزیند.
در 1422 هنری پنجم می میرد. هنگامی که پادشاه فرانسه، شارل ششم، چندی بعد در همان سال می میرد. اشراف فرانسه در مورد جانشینی نوزاد پسر هنری پنجم، هنری ششم، برای به دست گرفتن حکومت فرانسه با هم به مجادله پرداختند.
سال 1429 سپاهی از فرانسویان به تحریک و تشجیع ژاندارک، دختر یک دهقان فرانسوی، محاصره کنندگان انگلیسی شهر اورلئان را وادار کرد از حمله خود دست بردارند. چندی بعد در همان سال، بعد از پیروزیهای بیشتر فرانسوی ها، دوفین، وارث حکومت فرانسه، به عنوان شارل هفتم تاجگذاری می کند.
در 1430ژاندراک به پاریس حمله می کند. او توسط اهالی بورگاندی اسیر شده و در قبال ده هزار سکه طلا، به انگلیسی ها فروخته می شود.
در 1431 رووان، در شمال غربی فرانسه، ژاندارک به تیر چوبی بسته شده و سوزانده می شود.
در 1453انسوی ها در جنگ کاستیلون، آخرین جنگ از جنگهای صد ساله، انگلیسی ها را شکست می دهند.
جنگهای صد ساله، علی رغم اسمش، یک جنگ طولانی نبود، بلکه شامل یک رشته جنگهای کوتاه مدت بود که بوسیله آتش بس های طولانی متوقف می شدند. این جنگها که طی 116 سال، از 1337 تا 1453 م، هراز گاهی به وقوع می پیوست، ادامه داشت، برای تعیین حاکم سرزمین فرانسه صورت گرفت.

محمدحسن محب
۱۵:۵۹۱۳
آذر


در روز ششم آذر 1322 درست زمانی که قوای متفقین ایران را به اشغال خود درآورده بودند کنفرانسی در تهران با شرکت فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا، وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان و مارشال استالین از اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد که هدف آن برنامه ریزی برای بازکردن جبهه دوم در غرب اروپا و شکست آلمان بود.
در جریان جنگ جهانی دوم کشورهای بزرگ متفق که در جنگ علیه دول محور در کنار یکدیگر قرار داشتند، سه کنفرانس مهم در تهران، یالتا و پتسدام در راستای طراحی نقشه‌های جنگی و استراتژی نظامی و نیز اوضاع جهان بعد از پایان جنگ برگزار کردند.
کنفرانس تهران در ششم آذر 1322 به مدت سه روز برگزار و در آن پیرامون نقشه‌های جنگی متفقین تا شکست کامل آلمان تصمیم گیری شد. انتخاب تهران برای تشکیل اجلاس رهبران متفقین از مصوبات وزیران خارجه آمریکا، انگلیس و شوروی در مسکو بود.
از آنجا که وضعیت جبهه‌ی شرقی بحرانی بود استالین از پرواز هوایی به تهران می‌ترسید و تمام تلاش خود را کرد تا کنفرانس را در شرق خاک شوروی برگزار کند اما روزولت و چرچیل موافق نبودند؛ فرانکلین روزولت وضعیت جسمانی نامساعد خود را بهانه کرد و چرچیل نیز از خطرناک بودن برگزاری کنفرانس در خاک شوروی سخن گفت.
در نهایت کنفرانس در ساعت 16:00 روز 28 نوامبر 1943 در محل سفارت شوروی در ایران آغاز شد. از نکات قابل توجه میزبانی ایران در این کنفرانس آن بود که سران امریکا و انگلیس حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و این محمدرضا پهلوی بود که به دیدار آنها رفت. شاه در این ملاقات درخواست کرده بود که تبعیدگاه پدرش را به دلیل آب و هوای جزیره موریس تغییر دهند که این درخواست پذیرفته شد و رضاشاه به یوهانسبورگ آفریقای جنوبی انتقال یافت و در همانجا درگذشت.
در شب 29 نوامبر سران سه کشور یک شام دوستانه با هم ترتیب دادند؛ در این ضیافت چرچیل یک شمشیر تشریفاتی سلطنتی به استالین داد و آن را به مردم استالینگراد و سربازان روسی که برای دفاع از شهر استالینگراد جنگیدند هدیه کرد.
در روایت مورخان از آن شب نقل است که استالین با دو دست شمشیر را گرفت و آن را از غلاف بیرون کشید سپس بوسه ای به دسته ی آن زد و بعد شمشیر را به دست "مارشال کلیمنت وروشیلف" داد. او در ادامه در سخنانی از مجازات جنایتکاران جنگی پس از جنگ سخن گفت که در این لحظه روزولت به شوخی چرچیل را به جنایت جنگی علیه آلمان متهم کرد. سخن روزولت با واکنش نخست وزیر انگلیس روبر شد و چیزی نمانده بود کار بالا بگیرد که موضوع با وساطت استالین ختم شد.
گفتنی است این بزرگترین کنفرانسی بود که تا آن تاریخ در ایران تشکیل شده بود و به همین مناسبت شهرداری تهران سه خیابان را در پایتخت به نام رهبران سه کشور نامگذاری کرد.

محمدحسن محب
۱۵:۴۲۱۲
آذر

🔴نظر دوستان دانشمند گروه در مورد قتل عام تفلیس در زمان آقا محمدخان قاجار که برخی از کینه ورزان و مغرضان تمام نتایج ناشی از واقعه را منتسب به این شاه دانسته اند، چیست؟

🔵طبق چیزی که اساتید و حتی در اسناد گویا وجود دارد قتل عام تفلیس توسط آقا محمد خان قاجار یک جعل تاریخی است این گفته رو من از یکی از اساتیدم که تخصص قاجاریه دارند شنیدم اما متاسفانه خودم در این باب مطالعه نکردم

🔶جعل تاریخی که نیست... منابع قاجاریه هم گفتن...  بحث اغراق و غلو شاید قابل بحث باشه

🔷عرض کردم که توسط آقا محمد خان نبوده است گویا, تنها نقل قول کردم از یکی از اساتید که تخصص قاجاریه دارند

قتل و کشتار تفلیس واکنش محلی بوده است واکنش داود بیک ارمنی و جوادخان گنجه ای به کشتارهای قبلی گرجی ها از ارمنی ها و مسلمانان

منتهی آقا محمدخان نیز از این کشتار حمایت کرده.جوادخان و داود ارمنی در پناه تسخیر تفلیس به وسیله آقا محمدخان موفق  به کین خواهی از گرجیان گردیدند

🔰 لازم به ذکر است که در برخی منابع چون ملوک خمسه از رافی"هاکوپ ملیک هاکوپیان" و تاریخ قراباغ نامه میرزا جمال جوانشیر قراباغی و تاریخ صافی از میرزا یوسف قراباغی کشتار گرجی ها در تفلیس  به ملوک خمسه و بویژه ملیک مجنون چله بردی نسبت داده شده است. فی الواقع اینان به همراه  جوادخان از محرکان اصلی در لشکرکشی خان قاجار به تفلیس بودند و از دروازه هایی که ملوک خمسه و متحدان آنها وارد شهر تفلیس شدند  بیشترین کشتارها و قتل و غارت ها صورت گرفت که متاسفانه بعدها به دست مغرضان و کینه ورزان به نام شته قاجار ثبت گردید.


🔰 وقتی که شاه شهید آقا محمد خان به عزم تنبیه تفلیس می رفت والی گرجستان لشکر فرستاده بود. شاه شهید در آن دره بسقوو کمین کرده با گرجیان جنگ کرده، شکست داده و از آن جا بر تفلیس تاخته بود. از کوهی که در جنوبی تفلیس است بر شهر حمله آورده و قتل و غارت نموده بود. این واقعه در سنه یک هزار و دویست و ده هجری واقع شده.

به نظر من فتح شاه شهید تفلیس را و فتح نادر شاه افشار جهان آباد را، از کارهای بزرگ است که از این دو پادشاه قهار سر زده است. ولی این دو فتح باعث شد که دولت انگلیس به طمع هندوستان افتاده [آن جا] را تصاحب کرد و دولت روس به خیال گرجستان افتاده گرجستان را تصرف نمود. اگر سلاطین ایران به همان سکه و خطبه از ولات گرجستان قناعت می کردند احتمال داشت به این زودی ها پرده ولات گرجستان دریده نشود و خانواده چندین ساله ولات به باد نرود. الکساندر میرزا پسر اریکلیخان از ولات گرجستان بود که سال ها در تبریز خدمت مرحوم ولیعهد وظیفه داشت و کمال احترام را از او می فرمودند. این بنده سکه تفلیس به اسم کریمخان زند دیده است که «یا کریم» بالای ضرب تفلیس نقش بوده است. بدیهی است که کریمخان، به خوانین دنبلی که در آذربایجان حکومت داشته اند چندان تسلط نداشت، تا به گرجستان و تفلیس چه رسد. همان قدر که اظهار خدمت می کرده اند، سکه می زدند و خلعت می گرفته اند مدارا داشته(سفرنامه فرهاد میرزا)

نبرد آقا محمد خان و هراکلیوس(حاکم تحت الحمایه روسیه)

نبردی بود که میان سلسله قاجار و سپاهیان گرجی در کرتسانیسی و نزدیک تفلیس طی روزهای 8 تا 11 سپتامبر 1795 درگرفت. این نبرد پاسخی از سوی آقامحمدخان قاجار ، شاه ایران ، به اتحاد هراکلیوس دوم، پادشاه گرجستان با امپراتوری روسیه بود.گرجستان شرقی که از پادشاهی های کاختی و کارتلی تشکیل می شد از سال 1555 تحت کنترل نامنظم و گاه و بیگاه حاکمان ایران بود. با این حال ، مرگ نادرشاه در سال 1747 منجر به رهایی این دو پادشاهی از کنترل ایران و پیوستن آنان به یکدیگر تحت فرمان پادشاه هراکلیوس دوم ( ارکلی ) در سال 1762 شد.

 در سال 1783 ، هراکلیوس با امضای پیمان گئورگیوسک تحت الحمایگی گرجستان توسط امپراتوری روسیه را پذیرفت.هراکلیوس رویای ایجاد یک پادشاهی متحد و نیرومند تحت حفاظت روسیه را داشت تا بتواند پادشاهی ایمرتی در گرجستان غربی و ولایات گرجی تحت سلطه عثمانیان را به قلمرو خود بیفزاید.

نتیجه این وقایع چند سال بعد نمایان شد.سلسله نوظهور قاجار پس از مجموعه ای از کشمکش های داخلی قدرت خود را در ایران تثبیت کرد. آقا محمدخان ، بنیان گذار سلسله قاجاریه سعی داشت قفقاز را به حوزه نفوذ ایران بازگرداند. ایرانیان به هراکلیوس پیشنهاد دادند در ازای لغو پیمان اتحاد با روسیه به امنیت پادشاهی گرجستان و صلح پایبند بمانند.

هراکلیوس از کاترین دوم ، امپراتور روسیه ، درخواست کمک کرد اما با بی اعتنایی او مواجه شد. گرجیان ناچار شدند خود به تنهایی با تهدید ایران مواجه شوند .با این وجود ، هراکلیوس ضرب الاجل آقا محمد خان را رد کرد.

در آگوست 1795 ، آقا محمدخان با ارتش نیرومند 35 هزار نفری اش وارد قفقاز شد و خان نشین های گنجه و ایروان را وادار به اتحاد با خود کرد.خان قاجار با رها کردن محاصره شوشا در خان نشین قره باغ مستقیما رهسپار تفلیس شد و مواضع شدیدا استحکام بندی شده گرجی را در جنوب شرقی شهر مورد حمله قرار داد.

با وجود مقاومتی ناامیدانه ، گرجی ها در روزهای 9 و 10 سپتامبر موفق به عقب راندن مهاجمان قاجاری از برخی مواضعشان شدند آقا محمد خان در ابتدای روز 11 سپتامبر شخصا حمله همه جانبه و گسترده علیه گرجیان را آغاز کرد، در سایه آتشباری توپخانه و حمله شدید سواره نظام ، ایرانیان توانستند با عبور از رودخانه کورا ارتش فرسوده گرجستان را دور زده و از هر سو مورد حمله قرار دهند.

 با رسیدن شب نیروهای گرجی تقریبا به طور کامل متلاشی شده بودند بقایای توپخانه گرجستان توانست مدت کوتاهی پیشروی ایرانیان را متوقف کند تا هراکلیوس و 150 نفر همراهش بتوانند به کوه های اطراف بگریزند.

درگیری ها در خیابان های تفلیس ادامه پیدا کرد ظرف چند ساعت قوای آقا محمدخان به طور کامل بر تفلیس مسلط شد ساکنان شهر قتل عام شدند و شهر به کلی غارت شد. نیروهای ایرانی به همراه اموال غارت شده و 15 هزار اسیر عقب نشینی کردند.

در بازگشت از تفلیس ، آقامحمدخان در سال 1796 تاج پادشاهی ایران را بر سر نهاد  هراکلیوس برای بازسازی تفلیس به شهر بازگشت اما مشاهده ویرانی کامل شهر باعث ناامیدی و از میان رفتن نقشه های او شد.

روس‌ها از پیش در فکر تسخیر قفقاز بودند و از اینرو با حاکمان محلی پیوندها و پیمان‌های نهان و آشکار بسته، در برخی نقاط قوای نظامی مجهز مستقر کرده بودند. در نخستین حمله آقامحمدخان به تفلیس و قفقاز، حدود 6000 سرباز به فرماندهی سرهنگ گوداویچ در داغستان آماده بودند که هراکلیوس متواری از او کمک خواست.این فرمانده در برابر قدرت نمایی آقامحمدخان از دربار کاترین اجازه خواست که به هراکلیوس یاری رساند. کاترین بر پایه پیمان خود با فرمانروای گرجستان اجازه داد. نیز سرداری 22 ساله به نام زوبوف را با 35000 سپاهی روانه منطقه کرد.

هر دو سپاه به دنبال پیروزی هایی در ناحیه رود ترک به هم پیوستند و حاکمان محلی را رام کردند و دربند، باکو، بخشی از تالش و شَماخی و گنجه تسخیر شد. دستهای از سپاه روس پس از عبور از جلگه شیروان وارد دشت مغان گشت و از رود ارس گذشت و آذربایجان را تحت فشار گذاشت. سپاه دیگر پس از اشغال لنکران از راه دریا، بندر انزلی و رشت و بخشی از گیلان را به زیر سیطره خود درآورد.

در این وضع بسیار پیچیده، آقامحمدخان پس از احضار باباخان به تهران و دادن زمام امور شهر به میرزاشفیع مازندرانی و ابقای محمدخان قاجار دولو در مقام بیگلربیگی تهران و دادن مسئولیت حفاظت شهر به او، با لشکری مجهز عازم آذربایجان گشت.

 در این هنگام خبر درگذشت کاترین و جانشینی پسرش پل و فرمان عقبنشینی ارتش روس به آقامحمدخان رسید. وی پس از عبور ارس، قلعه شوشا را گشود و بر آن شد که نواحی اشغالی را تصرف کند.

 آقا محمدخان در سال 1797 و در حین سازماندهی یک حمله دیگر به گرجستان طی سوء قصدی کشته شد و هراکلیوس نیز در اوایل سال 1798 درگذشت. سه سالی که در پی آمد در گرجستان سال های هرج و مرج و سردرگمی بود.

 پادشاهی تضعیف شده و در هم شکسته گرجستان با پایتخت نیمه ویرانش به آسانی در سال 1801 تحت فرمان روسیه درآمد...


تاریخ ایران.سرجان ملکم، ج2، ص347
تاریخ ایران.پرسی سایکس، ج2، ص460
جنگ و فتح در جهان اسلام.Alexander Mikaberidze

محمدحسن محب
۱۵:۳۶۱۱
آذر

💠آبسولوتیسم : عقیده به حکومت مطلقه و ریاست یک دیکتاتور بر همه افراد یک جامعه
💠آتئیسم : عدم باور به وجود خدا
💠آریستو کراسی : عقیده به سپردن قدرت به چند نفر متمول یا قدرتمند
💠آمپریسم : عقیده به تجربه یا مشاهده و عمل در هر نوع ایمان و اعتقاد
💠آنارشیم : عقیده به عدم وجود زمامدار برای اداره امور
💠آنارکوسندیکالیسم : عقیده به مخالفت با دولت و تحصیل قدرت به وسائل دموکراتیک
💠آناپپ تیسم : عقیده به تلفیق مرام کمونیسم و سوسیالیسم
💠آنتی انتکتوالیسم : عقیده به اینکه عقل زاده علم است و علم منبع عقل
💠آنتی کواریانیسم : عقیده به عقاید و آداب قدیمی و کهن و اصالت هرچه کهنه است
💠آنتی سمی شیسم : عقیده به نابودی یهودیان برای بهبود وضع زندگی مردم (من جای دیگه ای آنتی سمی تیسم خوندم)
💠اپور تونیسم :عقیده به بوقلمون صفتی و مطابق شرایط زمانی و مکانی عقیده و مسلک عوض کردن (در واقع یه جور حزب باد بودن)
💠اپولوژیسم : عقیده به کناره گیری از کار دولت و گوشه گیری سیاسی
💠اپیس کوپالیسم : عقیده به طرفداری از حکومت دینی منتخب از مجموعه کلیسا های ملی
💠اپیگوریانیسم : عقیده به لغو یا تغییر قانون جامعه در صورتی که مفید به حال افراد جامعه نباشد
💠اتو کراسی : عقیده به سپردن همه امور به یک نفر
💠اتریتاریانیسم : عقیده به تحت الشعاع بودن فرد در مقابل جامعه
💠اسکی پیسم : عقیده به کناره گیری و انزوا از فعالیت سیاسی و اداری
 💠اسکولاریسم : عقیده به اصالت امور دنیوی و هرچه در دنیا موجود است
💠استائی کیسم = انتر ناسیئنالیسم : به معنای ضد وطن پرستی و برابری و مساوات همه مردم جهان
💠استو آپوئسیلیسم : استائی کیسم
💠استالینیسم : عقیده به تغییراتی که استالین در شوروی در عقاید مارکس و لنین داد
💠اسکپ تی کیسم : عقیده به فلسفه شک در باره هرچیز
💠آگنوس بی کیسم : عقیده به عدم قبول آنچه که فلاسفه می گویند
💠آگوئیسم : خود پرستی
💠امپریالیسم : عقیده به ایجاد امپراطوری اقتصادی از راه تصرف سایر ممالک بهر وسیله ای که هست
💠اندوستریالسم : عقیده به تاثیر ماشین و رواج صنعت در زندگی بشر
💠اندیویدوالیسم : اصالت فرد و داشتن آزادی و اختیار فردی
💠اورتارکیسم : عقیده به استقلال اقتصادی
💠اولیگارشی : عقیده به سپردن حکومت به دست عدهای معدود
💠اوبژکتیویسم : عقیده به تفوق فراوان برای حقایق بر اساس درک احساس
💠اوونیسم : عقیده به تلاش برای حفظ حقوق و مزایای کارگر و بهبود وضع آن
💠ایده آلیسم : عقیده به پیروی از افکار و آرزو ها و آمال
💠بالشویسم : عقیده به ایجاد قدرت سیاسی توسط کار گرانی که تابع انضباط شدیدی هستند
💠بر بریسم : توحش و بربریت و بدویت
💠پاتریونیسم : میهن پرستی وطن دوستی افراطی
💠پارتیکولاریسم : عقیده به حفظ آثار و رسوم و آداب و عادات یک شهر توسط مردم
💠پارلمانتاریسم : عقیده به ایجاد مسئولیت توسط قوه مجریه در برابر قوه مقننه و پارلمان
💠پاسی فیسم : صلح طلبی
💠پاروشیالیسم : عقیده به محدودیت فکر
💠پراگماتیسم : عقیده به فلسفه اصالت عمل
💠پروببلی تیسم : عقیده به فلسفه احتمال گرایی
💠پسی میسم : عقیده بد بینی نسبت به همه کی همه جا و همه وقت
 💠پلورالیسم : عقیده به عدم انحصار علاقه فردی به پیوستگی های سیاسی
 💠پلاتونیسم : عقیده به قدرت دولت که وابسته به میزان اطاعت اتباع کشور از مقررات است
 💠تروریسم : عقیده به لزوم آدم کشی و ایجاد ترس و وحشت برای ادره حکومت
 💠تروتسکی ایسم : عقیده به اعتدال بین لنینیسم و استالینیسم
 💠تزاریسم : دیکتاتوری
 💠دتر مینیسم : عقیده به جبر گرایی
 💠دسپوتیسم: استبداد عقیده به سپردن کار های یک کشور به دست یک نفر مستبد
 💠دموکراسی : حکومت مردم بر مردم
 💠دوگماتیسم : عقیده به اطاعت صرف و کور کورانه از هر اصل و آیین
 💠دیالکتیک : عقیده به تبعیت از روش فلسفی هگل مبنی بر تز آنتی تز و سنتز
 💠رادیکالیسم : عقیده به بهبودی ریشه ای و نفی ریشه ای



منبع..فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی (چاپ ۱۳۷۳)  دکتر داریوش آشوری

محمدحسن محب
۲۳:۳۴۱۰
آذر

 محمد فرخی یزدی (تاج الشعرا) (۱۲۶۸ یزد - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار و دموکرات صدر مشروطیت است. وی سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان بود.

از فرخی یزدی به عنوان یکی از غزل‌ سرایان بزرگ تاریخ معاصر ایران یاد می‌کنند. او در جریان جنبش مشروطیت از یزد به تهران آمد و با شعر و نثر و آثار ادبی خویش در مطبوعات، نهضت مشروطه را مورد حمایت قرار داد.

او قرارداد 1919 وثوق‌الدوله با انگلیس را در اشعارش به باد انتقاد گرفت. کمی بعد روزنامه تندرو «طوفان» را بنیان نهاد و در آن به انتقاد از دولت پرداخت. در مجلس هفتم (مهر 1307 تا آبان 1309) به نمایندگی مردم یزد وارد مجلس شد و در رأس اقلیت مخالفان رضاخان قرار گرفت. اودر اکثر جلسات مجلس سیاستهای مستبدانه رضاشاه و حکومتش را مورد اعتراض قرار می‌داد. اکثر نمایندگان این دوره از عوامل رضاشاه بودند که با تقلب و تزویر به مجلس راه یافته بودند. آنان سعی داشتند فرخی را به نحوی رنج دهند تا او خود داوطلبانه مجلس را ترک گوید. آنها آشکارا به فرخی دشنام می‌دادند و او را با کلماتی چون «دشمن وطن» و «ضد اصلاحات» صدا می‌‌کردند؛ اما فرخی به شیوه‌ی آزاد مردان اهانتها را تحمل می‌کرد و حاضر نبود سنگر مجلس را ترک گوید.

یک روز عده‌ای از نمایندگان اکثریت تصمیم گرفتند در داخل مجلس او را کتک بزنند. آنها ابتدا برای آنکه او را به خشم آورند به وی دشنام دادند؛ اما فرخی که به نقشه‌ی آنها پی برده بود در جواب آنها سخنی نگفت. ولی اکثریتیها دست بردار نبودند. آنان با جسارت جلو رفتند و شروع به کتک زدن او کردند. فرخی سعی کرد تا حدی که می‌تواند از ضربات آنها خود را در امان نگه ‌دارد؛ اما آنها بیرحمانه او را کتک زدند به طوری که خون از دهان و بینی او سرازیر شد.

پس از پایان ماجرا فرخی با دهان خون‌آلود رو به بقیه‌ی نمایندگان کرد و گفت: وقتی در پایتخت یک مملکت، آن هم در مجلس، نماینده‌ای را این طور کتک می‌زنند ببینید در بیرون مجلس چه خبر است و چه به روزگار مردم می‌آورند!»

فرخی یزدی در پایان مجلس هفتم پس از آنکه مصونیت پارلمانی‌اش خاتمه یافت، از بیم جان خود مدتی از نظرها ناپدید شد سپس بدون گذرنامه از مرزهای شمالی به اتحاد جماهیر شوروی گریخت و از آنجا به آلمان رفت ودر برلین اقامت نمود.

تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه زمانی در اروپا با وی ملاقات کرد و به او اطمینان داد که در صورت بازگشت به ایران مورد رأفت و مهر ملوکانه قرار خواهد گرفت. فرخی با این فریب به تهران بازگشت تا اینکه عده‌ای به اسم «طلبکار مالی» شکایتی علیه او طرح کردند و وی را با برنامه‌ریزی به زندان کشاندند.

فرخی در زندان یک بار اقدام به خودکشی کرد اما او را از مرگ رهانیدند تا اینکه در 25 مهر 1318 در زندان رضاخان با آمپول هوا که توسط «پزشک احمدی» به وی تزریق شد به قتل رسید. چهار سال بعد وقتی «پزشک احمدی» در دادگاه جنائی تهران به جرم «قتل‌های عمد در عصر رضاشاه» به اعدام محکوم شد، از جمله جرائم اعلام شده‌اش در دادگاه قتل فرخی یزدی بود.

پس از مرگ فرخی یزدی، غزل‌ها و اشعار پرباری که وی در زندان سروده بود و در آنها به انتقاد از استبداد رضاشاهی پرداخته بود، کشف گردید.


با استفاده از:
ـ هزار و یک حکایت تاریخی، محمود حکیمی،‌ج 3.
ـ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نشر گفتار.

محمدحسن محب
۲۳:۴۱۰۹
آذر

پیمان سعدآباد پیمانی بود که بر معاهدات و پیمان های قبلی ایران با کشورهای همجوار مهر تایید نهایی را می زد. در واقع اکثر توافقات در پیمان های قبلی در سال های 1310 تا 1316 انجام گرفته بود و پیمان سعدآباد آنها را نهایی می کرد و حق دست اندازی کشورها به مرزهای آبی و زمینی را از بین می برد.
براساس توصیة جامعة ملل مبنی بر مذاکرات مستقیم ایران و عراق جهت حل مسئله اروند‌رود، نوری سعید وزیر امور خارجه عراق در 13 مرداد 1314 در رأس هیئتی متشکل از وزیر دادگستری این کشور و رئیس بندر بصره، که یک نفر انگلیسی بود و چند نفر دیگر وارد تهران شد. هیئت مذکور به مدت بیست روز در تهران اقامت داشت و در این مدت مسافرتی نیز به مازندران کرد. در این مذاکرات ریاست هیئت ایرانی را باقر کاظمی، وزیر امور خارجة ایران، به عهده داشت. اساس مذاکرات تهران حول دو محور متمرکز بود:
نخست خط مرزی دو کشور در اروند رود و دیگری نحوة ادارة آن.
 در مورد اول دولت ایران معتقد بود که طبق مقررات حقوق بین‌الملل مرز دو کشور در اروندرود باید تالوگ باشد. در مورد دوم نیز دولت ایران معتقد بود که برای ادارة اروندرود کمیسیونی متشکل از نمایندگان دو کشور تشکیل شود. نوری سعید در مورد اول، یعنی تعیین مرز دو کشور بر اساس خط تالوگ، به شدت مخالفت کرد و بار دیگر حرفهای سابق خود را در جامعة ملل تکرار نمود. ظاهراً نوری سعید در مورد اروند رود، با تشکیل یک کمیسیون مشترک مخالفتی نداشت؛ اما مسئله اول، مذاکرات دو کشور را به بن‌بست کشاند و نزدیک بود که مذاکرات بدون نتیجه خاتمه یابد، تا اینکه نوری‌سعید در روز آخر اقامت خود در تهران، که به حضور رضاخان رسیده بود، اعلام کرد که عراق موافق است که فقط در محدودة آبادان خط مرزی دو کشور براساس تالوگ باشد. گرچه این راه حل منافع ایران را تأمین نمی‌کرد، با این حال دولت ایران به علت اوضاع و احوال خاص آن زمان و فشار انگلیسی‌ها با راه حل مذکور مخالفتی نکرد و همین امر مقدمة انعقاد عهدنامه 1316 شد.
عهدنامة سرحدی 1316، که در 13 تیر این سال میان نمایندگان دو کشور به امضاء رسید، در 15 اسفند 1316، در مجلس شورای ملی عراق و مجلس سنای عراق و در 25 اسفند 1316 در مجلس شورای ملی ایران به تصویب رسید و در 30 خرداد 1317 اسناد تصویب آن در بغداد بین وزیر امور خارجة عراق و وزیر مختار ایران مبادله شد. در 7 شهریور ثبت عهدنامه در مجموعة عهود جامعة ملل نیز انجام گرفت.
با انعقاد عهدنامة سرحدی 1316، تلاش صد سالة ایران برای احقاق حقوق خود در اروندرود از میان رفت و عهدنامة مذکور مالکیت تمام اروندرود را که ایران تا آن زمان حاضر به پذیرش آن نبود، به عراق واگذار کرد. ظاهراً در این مسئله بین دربار و وزارت خارجه ایران اختلاف نظر بوده است و دربار ایران تحت فشار انگلیسی‌ها حاضر شد این مسئله را بپذیرد.
دولت عراق با حمایت دولت انگلستان توانست بر اثر امضای عهدنامة 5 ماده‌ای 1316 به موفقیت مهمی نائل شود و ایران را از حقوق طبیعی و تاریخی خود در اروندرود، به جز در قسمت کوچکی معادل 5 کیلومتر در مقابل بندر آبادان، محروم سازد. به موجب عهدنامة 1316، مالکیت عراق بر تمام اروند‌رود به غیر از استثنای مذکور، گسترش یافت.
عهدنامه 1316 با تمامی ضعفهایش تا مدت سه دهه برقرار بود و سپس در 30 فروردین 1348 در پی کودتای بعثی ها در عراق از سوی دولت ایران مردود اعلام شد.

 منبع:تاریخ روابط خارجی ایران از هوشنگ مهدوی ص ۳۹۰

محمدحسن محب
۲۳:۴۴۰۸
آذر


 ﺗﻔﺎوﺗﻬﺎﯾﯽ در ﻧﻈﺎﻣﻬﺎی دﯾﮑﺘﺎﺗﻮری و اﺳﺘﺒﺪادی ﯾﺒﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ ﺑﺎﯾﺪﻣﻌﻨﺎی ﻣﺪرن آن را ﮐﻨﺎر ﺑﮕﺬارﯾﻢ و ﻫﻤﺎن ﺑﺮداﺷﺖ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ و ﺳﻨﺘی ازدﯾﮑﺘﺎﺗﻮری را ﻣﺪﻧﻈﺮ ﻗﺮار دﻫﯿﻢ ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﮐﻪ در آن ، اﻗﻠﯿﺘﯽ ﺣﮑﻮﻣﺖرا در دﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد و رﻫﺒﺮی آن را ﻓﺮدی ﻣﻘﺘﺪر ﺑﺮ ﻋﻬﺪه دارد . ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻬﻢدر اﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻓﺮد ﺿﻤﻦ دارا ﺑﻮدن ﭘﺎﯾﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ، در اﻋﻤﺎل ﻗﺪرت ِ ﺧﻮد ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻓﺮاﺗﺮ از ﭼﺎرﭼﻮب ﻗﺎﻧﻮن ﻋﻤﻞ ﮐﻨﺪ . ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺒﺐ ﯾﮑﺴﺎن ﭘﻨﺪاﺷﺘﻦ اﯾﻦ دو ﻣﻔﻬﻮم ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ ﻫﻢ ، ﻣﺎ را از ﺗﻔﺎوﺗﻬﺎی آﻧﻬﺎ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽ ﺳﺎزد . از اﯾﻦ روی ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ دﯾﮑﺘﺎﺗﻮری ﺑﺎ اﺳﺘﺒﺪاد ﻓﺮق ﻓﺎﺣﺸﯽ دارد زﯾﺮا اوﻻ ً اﺳﺘﺒﺪاد ﺑﻪ رﺿﺎﯾﺖ و ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻫﯿﭻ ﻃﺒﻘﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻨﻮط و ﻣﺸﺮوط ﻧﯿﺴﺖ ، و ﺛﺎﻧﯿﺎ ً ﻫﯿﭻ ﺣﺪ و ﻣﺮز و ﻗﺎﻧﻮن و ﻗﺮاردادی ﻧﻤﯽﺷﻨﺎﺳﺪ.

منبع ; کتاب رضاشاه دیکتاتور یا مستبد؟ از سیده لیلا موسوی

محمدحسن محب
۰۱:۲۴۰۷
آذر

مطلب زیر زمانیکه عده اى براى جشن تولد کوروش(!!!)،کنارمقبره اش رفته بودند در دوبخش تهیه شد.
 ١- ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ، ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎسند؟؟؟

۲-ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﯾﮑﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﺑﻮﺩ، ﭼﺮﺍ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭﻣﻨﺸﻮﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ، ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ " ﻣﺮﺩﻭﮎ" ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺑﻞﺭﻭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩﻩ ؟
 ۳- ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﯿﺴﺖ؟؟؟ ﺳﻌﺪﯼ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮﺍ،ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﻧﺒﺮﺩﻥ؟؟؟ ﻣﮕﺮ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟!  ﭼﺮﺍ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟؟؟  ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺘﻬﺎﯾﯽ ﻗﺒﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ، ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﻪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﭼﻪ ﮐﺴﯿﻪ؟؟؟ * ﺍﮔﺮ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﯾﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩﺵ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺎﺷﻪ! ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮﯼ،ﺍﺳﻢ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻛﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺍﻧﺸﻮﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﺒﻮﺩﻩ! ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ، ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺘﻮﻥ ﺑﮕﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩﺵ، ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺎﺷﻪ؟
۴- ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭﯼ ﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺍﺭﻭﭘﺎ، ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﺰﺍﯾﺮ ﻣﺪﯾﺘﺮﺍﻧﻪ، ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ، ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﻭ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﻡ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭ ﺑﺮﺗﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ،ﺍﻣﺎ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ، ﮐﻪ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻧﺶ ﻣﺪﻋﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﯿﺎ ﻭ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎﺯﯾﺮ ﻓﺮﻣﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩﻩ،ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩﺟﺰ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪﺍﯾﺮﺍﻧﻤﻮﻥ!!! ﺣﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ،ﺳﺘﻮﻧﯽ،ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎ ﻣﺎﻝ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﻮﺭﻭﺷﻪ!ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﻣﭙﺮﺍﻃﻮﺭیش ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﻪ، ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺪﻧﺶ ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﺴﺘﻌﻤﺮﺍﺗﺶﻧﺒﺎﺷﻪ؟؟؟

۵- ﻧﮑﺘﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﻻﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﺟﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﺒﻌﺸﻮﻥ ﺗﺎﺭیخ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﻭ ﻧﻘﻞ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﻫﺴﺘﺶ ﮐﻪ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺸﻒ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﮐﻮﺭﻭﺵ، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺎﻡ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ‏(ﻉ‏) ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ، ﮐﺸﻒ ﻭ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ همه ﺩﺭ ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ!!! ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩﻩ، ﯾﻬﻮ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﺸﻪ ؟ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﭘﻬﻠﻮﯼ !!!! ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﯼ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﻗﺒﻠﺶ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﻥ؟؟؟ 


منبع:گزارش انتخاب، ازمتن صفحه اینستاگرام حسین الله‌کرم1395/9/5

محمدحسن محب