آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۷:۲۹۲۷
مرداد


 ۱. حکم عزل مصدق از نخست وزیری در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۳۲ صادر شد و نه بر خلاف مشهور ۲۵ مرداد.

۲. در روز ۲۲ مرداد رفراندوم انحلال مجلس هفدهم در تهران جریان داشت؛ روز ۱۹ مرداد رفراندوم در شهرستانها برگزار شده بود.

 ۳. حکم عزل مصدق از نخست وزیری نیمه شب ۲۵ مرداد با اسکورت تانکها و توسط سرهنگ نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی به در منزل دکتر مصدق برده شد، و نه توسط وزارت دربار در ساعات کار اداری به دفتر نخست وزیری که محل کار او بود (نام این اقدام کودتاست، زیرا با ابزار نظامی و خشونت دولت مستقر را سرنگون کرد. اگر شاه از طریق وزارت دربار به مصدق دستور میداد کناره گیری کند؛ بحثی دیگر بود. شاه به یک فرمانده نظامی دستور داد حکم عزل او را بدهد؛ آنهم نیمه شب و در پناه تانک و نه طبق روال اداری و توسط وزارت دربار. دیگر اینکه شاه بعد از صدور فرمان عزل فرار کرد؛ چرا؟ اگر کار او قانونی بود باید می ایستاد و از حکم خود دفاع میکرد.)

 ۴. صبح روز ۲۵ مرداد نتیجه رفراندوم اعلام شد، یعنی روز ۲۲ مرداد مجلس هنوز رسما قانونیت داشت.

 ۵. این سخن که گویا سید حسین فاطمی قبل از کودتا از ضرورت استقرار جمهوری دفاع میکرد دروغ محض است؛ در روزنامه باختر امروز هرگز بحثی در این باره نشد.

 ۶. پس اگر حکم عزل مصدق در خلاء مجلس را امری قانونی بدانیم، باید گفت حکم عزل قبل از اعلام نتیجه رفراندوم صادر شد؛ آنهم به دستور دولتهای چرچیل و آیزنهاور؛ نه تصمیم شخصی شاه.

 ۷. اساسا چنانکه در کتابی با استناد به اسناد معتبر نشان داده ام؛ طرح کودتا حداقل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۱ یعنی یکسال قبل در دستور کار قرار داشت.

 ۸. کاشانی هرگز با کودتا مخالف نبود، مواضع و مطالب او از بیش از یکسال بعد تاییدی است بر این موضوع. اگر کسی شک دارد، مطالب روزنامه اطلاعات را به ویژه در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد مطالعه کند. کاشانی معتقد بود مصدق چون علیه نظام سلطنت قیام کرده است) که واقعیت نداشت( باید بدون محاکمه اعدام شود.

 ۹. انحلال مجلس هفدهم برای آن بود که نمایندگانی مثل علی زهری و صدالبته مظفر بقایی مانع کشف راز قتل افشارطوس بودند و اکثریت هم با ایشان همسو بودند.

 ۱۰. متهمین به قتل افشارطوس در مجلس بست نشسته بودند و کسی را یارای مقابله با ایشان نبود.

منبع: فیس بوک دکتر حسین آبادیان

محمدحسن محب
۱۷:۲۶۲۷
مرداد

چهار مغالطه در تحلیل تاریخی- سیاسی: «زمان‌پریشی» (آناکرونیسم)،

                                                  «مکان‌پریشی» (آناتوپیسم)،

                                                  «متن‌پریشی» (کانتکستومی)،

                                                   «اکنون‌انگاری» (پرزنتیسم)

 

«زمان‌پریشی Anachronism به تحلیلی اطلاق می‌شود که پدیده را خارج از ظرف واقعی زمانی‌اش مورد بررسی قرار می‌دهد. منطبق کردن انگاره‌های جدید بر تاریخ باستان آناکرونیسم متداول در تاریخنگاری سده نوزدهم میلادی اروپای غربی بود برای مثال زمانی که از "دمکراسی آتن" سخن می‌گفتند و مختصاتی منطبق با دمکراسی جدید را بر آتن باستان حمل می‌کردند.» [۱]

 

امروز در یکی از کانال‌های مفید، که گاه به آن سر می‌زنم، یادداشتی خواندم درباره مذاکرات ۱۱ مرداد ۱۲۹۰ ش. دوره دوم مجلس شورای ملی. نویسنده محترم سخنانی از شیخ محمدتقی وکیل‌الرعایا درباره «حق رأی نسوان» نقل کرده‌اند و پاسخ‌های محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) و سید حسن مدرس را. 

 

۱۱ مرداد ۱۲۹۰ برابر با ۳ اوت ۱۹۱۱ است. اگر نویسنده محترم به «فضای زمانه» عنایتی داشتند می‌دیدند که وکیل همدان در پیشنهاد خود، در مقایسه با ایستارهای آن روز جهان، بسیار «پیشتاز» بوده است. اشاره‌ای می‌کنم به زمان برخورداری زنان از حق رأی در انتخابات مجلس در آن روزگار: 

 

در روسیه زنان در ۲۰ ژوئیه ۱۹۱۷، در زمان «دولت موقت» که پس از استعفای تزار نیکلای دوم تشکیل شد و قبل از انقلاب بلشویکی، از حق رأی برابر با مردان برخوردار شدند. در بریتانیا در ۶ فوریه ۱۹۱۸ به زنان (فقط زنان بالای ۳۰ سال که دارای مالکیت بودند) اجازه شرکت در انتخابات پارلمان داده شد و در نوامبر همان سال زنان اجازه یافتند بعنوان نماینده به مجلس عوام راه یابند. در قانون سال ۱۹۲۸ بریتانیا به همه زنان بالای ۲۱ سال اجازه داده شد مانند مردان در انتخابات رأی دهند. در آلمان در سال ۱۹۱۸ زنان از حق رأی برخوردار شدند. در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۲۰ به زنان سفیدپوست حق رأی در انتخابات کنگره داده شد ولی زنان سیاهپوست تنها در سال ۱۹۶۵ به این حق دست یافتند. در ایتالیا در سال ۱۹۴۵ به زنان حق رأی در انتخابات مجلس داده شد. [۲] و مهم است بدانیم که زنان فرانسه بسیار دیرتر از روسیه و بریتانیا و آلمان، در ۲۱ آوریل ۱۹۴۴، به حق رأی برای شرکت در انتخابات مجلس دست یافتند. [۳]


و نیز به یاد داشته باشیم که در بریتانیا، مقارن با دولت هربرت اسکوئیت (۱۹۰۸- ۱۹۱۶)، که همزمان است با پیشنهاد وکیل همدان در مجلس دوم، وقتی که مسئله حق رأی زنان مطرح شد، اسکوئیت گفت: «اگر زنان حق رأی به دست آورند تصور نمی‌کنم قوه مقننه ما محترم‌تر یا زندگی اجتماعی ما غنی‌تر شود.» و لرد کرزن بعدها گفت: «این کار بریتانیا را مضحکه سایر ملت‌ها خواهد کرد.»


1- t.me/abdollahshahbazi/3613
2- Women's suffrage, https://en.wikipedia.org/wiki/Women%27s_suffrage
3- France marks 70 years of women’s voting rights, by FRANCE 24, Latest update : 2014-04-21, 
http://www.france24.com/en/20140421-france-womens-voting-right-anniversary



محمدحسن محب
۱۹:۵۸۲۲
مرداد

در عصر فتحعلی شاه قاجار، سه جنگ عمده با دول خارجی روسیه و عثمانی به وقوع پیوست. جنگ‌های ایران و روسیه یادآور خاطره‌ای تلخ در حافظه تاریخی ملت ایران است که منجر به جدایی بخش‌هایی از سرزمین‌مان گردید. در تحلیل این واقعه باید در نظر داشت که سلسله قاجار میراث دار حکومتی مقتدر و ارتشی نیرومند و مدرن نبودند و آقامحمدخان که تشکیل ارتش منظم به سبک جدید را با استفاده از افسران مهاجر روس آغاز کرده بود، پیش از اینکه بتواند این طرح را به انجام برساند، به قتل رسید و این عامل باعث شد تا در جنگ، ارتش روسیه از هرحیث برتری قابل توجهی نسبت به ارتش ایران داشته باشد.
در آستانه جنگ اول، نیروهای ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال «سی سیانف ایشپخدر» حدود 50 هزار نفر و نیروهای آماده ارتش ایران به فرماندهی «عباس میرزا» نایب السلطنه حدود 20 هزار نفر بودند. از دیدگاه تسلیحات نیز ارتش روسیه بر ایران تفوق داشت و ارتش منظم ایران دارای تفنگ‌های چخماقی بود و دسته جات ایلیاتی که سوار نظام ارتش را تشکیل می‌دادند مسلح به اسلحه سرد بودند و تنها به آن‌هایی که در خدمات توپخانه‌ای شرکت می‌کردند، تفنگ فتیله دار داده می‌شد که در هر دقیقه یک تیر خالی می‌کرد. با وجود این، ارتش ایران 10 سال در برابر هجوم روس‌ها مقاومت کرد که اولین جنگ طولانی در قاره آسیا محسوب می‌شود و در نهایت با معاهده گلستان به پایان رسید.
در جنگ دوم با اعلان جمع‌آوری قوا از سراسر کشور از یک ماه قبل، ایران توانست ارتشی 69 هزار نفری تشکیل دهد، اما عدد ارتش روسیه به 75 هزارنفر می‌رسید. از حیث اسلحه جنگی نیز روسیه دارای تفنگ‌های چخماقی و چاشنی دار و ایران دارای تفنگ‌های چخماقی و فتیله‌ای بود. این جنگ هم پس از یک سال و اندی با امضای معاهده ترکمانچای به پایان رسید.
آخرین جنگ میان ایران و عثمانی نیز در عهد فتحعلی شاه روی داد. در این جنگ برخلاف دو جنگ مذکور، ارتش ایران از لحاظ تعداد و اسلحه بر ارتش عثمانی تفوق کامل داشت و دو اردوی نظامی ایران به فرماندهی عباس میرزا نایب السلطنه از شمال غربی در بخش‌های شرقی ترکیه امروزی و «محمدعلی میرزا دولتشاه» از غرب تا نزدیکی بغداد، در خاک عثمانی پیشروی کردند و در نهایت با پیروزی‌های ارتش ایران، دولت عثمانی تقاضای صلح کرد. این جنگ با معاهده ارزنه الروم پایان یافت و عثمانی که قرن‌ها حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کرد، برای آخرین بار مقهور شد.

منابع:
جلالی، هوشنگ- تاریخ نظامی ایران  - انتشارات ارتش جمهوری اسلامی ایران- تهران-1389
قوزانلو، جمیل - تاریخ نظامی ایران - جلد دوم - انتشارات شجاعی گلستانه - تهران-1315

منبع:هومن زال پور(پژوهشگر تاریخ نظامی عصر قاجار)مندرج در روزنامه ی ایران مورخ ۱۳۹۷/۴/۷، صفحه ی ویژه ی فتحعلی شاه


محمدحسن محب
۲۰:۲۰۱۳
مرداد

گویند در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و مصمم بود به سمت میانه حرکت کند، دولت ایران خود را در مقابل کار تمام شده ای دید و ناچار شد شرایط صلحی که دولت روس املا می کرد بپذیرد. فتحعلی شاه برای اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت در بستن پیمان آشتی، سلاحی خبر کرد. قبلا به جمعی از خاصان دستوراتی راجع به اینکه در مقابل هر جمله ای از فرمایشات شاه چه جواب هایی باید بدهند داده شده بود و همگی نقش خود را روان کرده بودند.
شاه بر تخت جلوس کرد و دولتیان سرفرود آوردند. شاه به مخاطب سلام، خطاب کرد و فرمود: اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یکمرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟ مخاطب سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود تعظیم سجده مانندی کرد و گفت:«بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» شاه مجددا پرسید:«اگر فرمان قضا جریان شرف صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و تواما بر این گروه بی دین حمله کنند چطور؟» جواب عرض کرد:«بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!»
اعلیحضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند:«اگر توپچی های خمسه را هم به کمک توپچی های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ های خود تمام دار و دیار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» تکرار شد و خلاصه چندین فقره از این قماش اگرهای دیگر که تماما به جواب یکنواخت بدا به حال روس مکرر تایید می شد رد و بدل شد.
شاه تا این وقت روی تخت نشسته پشت خود را به دو عدد متکای مروارید دوز داده بود. در این موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود به طور حماسه با صدای بلند خواند:
کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد

مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش رو به روی او ایستاده بودند خود را به پایه عرش سایه تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند:«قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.» شاه پس از لمحه ای سکوت گفت:«حالا که اینطور صلاح می دانید ما هم دستور می دهیم با این قوم بی دین کار به مسالمت ختم کنند.»

تکمله:در انتهای این متن مرحوم عبدالله مستوفی شرح میدهد که باور کردن این مطلب قابل تامل است و شاید عصبانی بودن مردم از این شکست که حقا فتحعلیشاه را مسبب آن میدانستند؛ موجب اختراع این قصه شده باشد.

"شرح زندگانی من" نوشته شادروان عبدالله مستوفی - جلد اول - ص 33
محمدحسن محب