آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۲:۳۶۲۵
مرداد

«از این ندای درونیِ خویش سپاس دارم که مرا در طیِ سال‌هایی که در جستجوی شغل بین انتخاب کارِ لشکری و آنچه قضاوت‌گری نام دارد در تردّد بودم سرانجام مرا به سوی معلّمی راند. "کاری که از همان آغاز آن را در ردیف پیامبری و رهبریِ نفوس یافتم و طی نیم قرن یا بیشتر که بدان اشتغال دارم یک لحظه هم این اندیشه به خاطرم راه نیافته است که کاری اخلاقی‌تر، انسانی‌تر و خدایی‌تر از آن نیز می‌تواند در تصور آید.. معلّمی آن گونه که شرط آن است انجام شود هدایت و رَشاد تمامِ عالمِ انسانیت است و چیزی مِثلِ پیشوایی و پیغام‌آ‌وری است"»

حکایتْ همچنان باقی، استاد عبدالحسین زرین‌کوب، ص۴۷۰

محمدحسن محب
۱۸:۳۷۲۳
مرداد

لطفا به فرزندانمان رحم کنید!

کتاب «تاریخ معاصر ایران» سال سوم دبیرستان نوشته علی‌اکبر ولایتی و همکارانش است. درباره بخش‌های مختلف این کتاب نکات مهمی وجود دارد.

برخی اشکالات کتاب در محتوا خیلی تاثیرگذار نیستند، مانند این‌که روز ترور استاد مطهری 11اردیبهشت است، اما 12اردیبهشت آمده یا این‌که نوشته شده پس از رحلت امام، آیت‌الله خامنه‌ای به اتفاق آرای نمایندگان خبرگان به رهبری برگزیده شد که باید نوشته شود با اکثریت آرا(به اتفاق آرا به‌معنای بی رای مخالف است) یا تاریخ حکم امامت جمعه آیت‌الله خامنه‌ای که سال58 است و 59 قید شده و.... اما برخی دیگر تحریف محتوایی تاریخ است.

درس بیست‌و‌چهارم این کتاب از صفحه 210 تا 219 به موضوع جنگ اختصاص دارد. عنوان این درس«جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران» است اما مشخص نیست چرا دو صفحه انتهایی به درگذشت آیت‌الله خمینی و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است! یعنی در مجموع 6صفحه روایت تاریخ جنگ است. باوجود این‌که اغلب بخش‌های دیگر این کتاب به منابع بسیاری ارجاع داده شده اما بخش تاریخ جنگ از میان منابع پرشمار پیرامون جنگ به دو منبع اشاره دارد: یکی «سیری در جنگ ایران و عراق» و دیگری «تاریخ سیاسی جنگ» نوشته آقای ولایتی!

در بخش تاریخ جنگ به مسایل نبرد و بسیاری از عملیات‌های بزرگ جنگ اشاره نشده و به برخی نیز به صورت غیرمستقیم در حد عبارت‌های کوتاه اشاره شده است. تاثیرگذاری نبردهای مهم بر سرنوشت جنگ را در این کتاب نمی‌بینید اما به‌جای آن وزارت‌خارجه با وجود عملکرد بسیار ضعیف در سال‌های جنگ، چهره‌ای درخشان یافته است! به این جمله‌ها توجه کنید: «در عرصه سیاسی و بین‌المللی، وزارت خارجه نوپای جمهوری اسلامی با اقدام‌های روشنگرانه خود به‌تدریج متجاوز بودن دولت حاکم بر عراق را به دنیا قبولاند. در تیرماه67 در قطعنامه598 سازمان ملل متحد، برای نخستین‌بار پس از هفت‌سال از شروع جنگ، دو خواسته ایران موردتوجه قرار گرفت: عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی پس از آتش‌بس و تعیین متجاوز. در نتیجه ایران قطعنامه را پذیرفت.»

قطعنامه598 در تابستان66 به تصویب رسیده بود پس تاریخ درج‌شده در کتاب اشتباه است. همچنین بر اساس اسناد و مدارک موجود آقای ولایتی از سرسخت‌ترین مخالفان قطعنامه598 بود و حتی به روایت محمدجواد لاریجانی(معاون وقت وزارت خارجه و مسوول پیگیری قطعنامه) ولایتی قطعنامه598 را قرارداد ترکمنچای و عنصر حرام‌زاده می‌دانست و می‌گفت تا من وزیر خارجه‌ام، اجازه نمی‌دهم که این قطعنامه قبول شود. علی خرم از مقامات وقت وزارت‌خارجه می‌گوید از ایران برای آماده‌سازی قطعنامه دعوت شده بود اما با حضور نماینده ایران در مراحل پخت‌و‌پز قطعنامه مخالفت شد. آیا این جز ضعف وزارت خارجه است؟

نکته دیگر این‌که در ادبیات دیپلماتیک واژه‌ها معانی دقیقی دارند. به این بخش از سخنان دکتر خرم توجه کنید: «چنانچه جمهوری اسلامی دیپلماسی فعال‌تری داشت، می‌توانست منافعش را بهتر تامین کند. به‌عنوان مثال در بند6 قطعنامه به جای این‌که تعیین آغازگر جنگ مطرح شود، [می‌توانست] تعیین متجاوز استفاده شود، به جای تعیین خسارت، [می‌توانست] تعیین غرامت مطرح شود.»(مصاحبه با نشریه تخصصی جنگ سپاه، نگین ایران)

در کتاب درسی با اشاره به متن قطعنامه عبارت «تعیین متجاوز» استفاده شده که اشتباه است و همچنین بدون توجه به تلخی‌های پایان جنگ و جمله‌ی تاریخی امام که پذیرش قطعنامه را جام زهر نامید، قطعنامه598 دستاورد و پیروزی بزرگ وزارت خارجه معرفی شده است! در ادامه‌ی متن کتاب درسی به مذاکرات دوساله پس از پذیرش قطعنامه اشاره شده درحالی‌که این مذاکرات تا شکست کامل پیش رفته بود و حمله عراق به کویت(11مرداد69)، افزایش فشار جهانی بر صدام و نامه‌نگاری‌های او با مقامات ایرانی به پذیرش قرارداد الجزایر از سوی صدام در 23مرداد69 منتهی شد. نویسندگان با حذف تمام این اتفاقات نامه نهایی صدام را حاصل دیپلماسی و مذاکره دوساله وزارت خارجه دانسته‌اند!

این کتاب یک دهه است که در مدارس ما تدریس می‌شود. برخی می‌گویند بهتر است این اشکالات به‌صورت خصوصی تذکر داده شود اما حقیقت این است تا مطلبی به مطالبه عمومی تبدیل نشود جدی گرفته نمی‌شود و از سویی انتشار عمومی این نقدها باعث افزایش دقت در روند تاریخ‌نگاری کشور می‌شود. زمینه‌ی نوشتن این یادداشت مطالعه‌ی نقد آقای گودرزی بر فصل ١٠ و ١١ از همین کتاب(دوران رضاشاه) بود که در «جشنواره نقد کتاب 1394» برگزیده شده است. مطالعه این نقد که متن آن را در پست بعدی قرار داده‌ام مرا ترغیب به بررسی بخش‌های دیگر کتاب کرد. در نقد ایشان نیز نکات بسیار مهمی آمده است.

منبع:
https://t.me/jafarshiralinia

محمدحسن محب
۱۵:۵۶۲۱
مرداد

عباس میلانی (نویسنده کتاب نگاهی به شاه) در برنامه "به عبارت دیگر" می‌گوید: «شاه ایران را دوست داشت اما بد دوست داشت! فکر می‌کرد فقط او می‌فهمد چه چیزی برای ایران خوب است، فقط او می‌فهمد کی باید به کشور آزادی داد، و فقط او می‌داند صنعت را به چه سمتی باید سوق داد...»

محمدحسن محب
۱۱:۴۱۱۴
مرداد

بخشی از نامه آیت الله سید محمد طباطبایی به مظفرالدین شاه🔻
«اعلیحضرتا! مملکت خراب، رعیت پریشان و گداست. تعدی حکام و مأمورین بر مال و عرض و جان رعیت دراز، ظلم حکام و مأمورین اندازه ندارد. از مال رعیت، هر قدر میلشان اقتضا کند، می‌برند. قوه غضب و شهوتشان به هر چه میل و حکم کند، از زدن و کشتن و ناقص کردن، اطاعت می‌کنند. این عمارت و مبل‌ها و وجوهات و املاک، در اندک زمان، از کجا تحصیل شده؟ تمام، مال رعیت بیچاره است. این ثروت همان فقرای بی‌مکنت است که اعلیحضرت بر حالشان مطلعید. در اندک زمان، از مال رعیت، صاحب مکنت و ثروت شدند...
🔹مجلس اگر باشد، این ظلم‌ها رفع خواهد شد، خرابی‌ها آباد خواهد شد، خارجه طمع به مملکت نخواهد برد، عثمانی تعدی به ایران نمی‌تواند بکند. در زاویه حضرت عبدالعظیم علیه السلام ۳۰ روز با کمال سختی گذرانیدم تا دستخط همایونی در تأسیس مجلس مقصود شد. شکر به جا آوردیم و به شکرانه این مرحمت، چراغانی کرده، جشن بزرگی گرفته شد، به انتظار انجام مضمون دست خط مبارک روزگار می‌گذراندیم، اثری ظاهر نشد. همه را به طفره گذرانیده، بلکه صریحا می‌گویند این کار نخواهد شد و تأسیس مجلس، منافی سلطنت است. اعلیحضرتا! ۳۰ کرور نفوس را که اولاد پادشاهند، اسیر استبداد یک نفر نفرمایید. به خاطر یک نفر مستبد، چشم از ۳۰ کرور فرزندان خود نپوشید.

احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، جلد اول، ص۸۵.


محمدحسن محب
۱۵:۴۳۱۳
مرداد

انقلاب مشروطه ایران در سال 1285ش به‌پیروزی رسید؛ البته که علما و روحانیون در بسیج سیاسی و فرایندی که به‌پیروزی انقلاب انجامید نقش مهم و چه‌بسا تعیین‌کننده‌ای داشتند، اما برای فردای پیروزی انقلاب که مستلزم ارائه الگویی کارآمد و به‌روز برای اداره امور کشور بود، تقریباً می‌شود گفت هیچ طرح و برنامه‌ای نداشتند. انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند بلکه پدید می‌آیند و این‌چنین هم نبود که خواسته اولیه بخش‌هایی از انقلابیون مبنی بر تشکیل عدالتخانه (که تازه آن‌هم خواسته مبهمی بود) می‌توانست پاسخ‌گوی نهایی انقلاب باشد. واقعیت این است که انقلاب مشروطه پدیده‌ای غربی بود و روحانیون و اسلامگرایان جز قدرت بسیج‌گری و همراهی خواسته یا ناخواسته با آن هیچ ابتکار عملی دیگری پیشِ روی خود نمی‌دیدند. چه‌این‌که تاریخ طولانی اسلام نشان می‌دهد، اسلام هیچ الگوی حکومتیِ روشن و در عین‌حال قابل ارائه برای جامعه ایرانی آستانه قرن بیستم نداشت، که اگر داشت البته که تا آن هنگام حدود 13 قرن فرصت داشت تا آن را (لااقل در گوشه‌ای کوچک از قلمروهای بسیار گسترده اسلامی) پیاده کند. این را هم بگویم که حتی اگر جریان منجر به‌اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری هم پیش نمی‌آمد و به‌خود ایشان هم فرصت داده می‌شد همان الگوی حکومتی مورد نظر خود را به‌جامعه ایرانیِ متعاقب انقلاب مشروطه ارائه بدهد، عملاً چیزی برای ارائه نداشت. البته که ایشان و دیگران می‌توانسته‌اند بگویند که اسلام از ظرفیت کافی برای اداره مطلوب جامعه برخوردار است، اما واقعیت این است که تا آن هنگام هیچ تلاشی برای عملی ساختن احتمالی این مدعا صورت نگرفته بود. با این توضیح که در انقلاب‌ها همیشه جریان‌های رقیب و چه‌بسا دشمن وجود دارند که البته امری کاملاً طبیعی است (در مشروطه هم وجود داشتند: از اسلامگرایان تا غربگرایان و ازلی و بابی و زردشتی و یهودی و... الی‌ماشاالله)؛ مهم این است که اندیشه‌ای تا آن اندازه ظرفیت و توانایی داشته باشد که بتواند قدرت هژمونیک خود را بر همگان اعمال نماید و این اعمال قدرت باید که در روندی طبیعی صورت بگیرد. واقعیت این است که علما و ایدئولوژی اسلامی در آستانه انقلاب مشروطه هیچ نشان ندادند که از این اقتدار و ظرفیت هژمونیک برای اعمال نظر تعیین‌کننده در عرصه کشور برخوردارند (که اگر داشتند به‌رغم حضور مقابله‌جویانه رقبا اعمال می‌کردند). هم‌چنان که در انقلاب سال 1357 هم شاهد هستیم که به‌رغم حضور پررنگ جریان‌های سیاسی رقیب، ایدئولوژی اسلامی انقلاب اقتدارِ طبیعی هژمونیک خود را (با ارائه نظریه و الگوی سیاسی مورد نظر که تلفیقی از آموزه‌های دینی و تجربیات نظریه مدرن حکومت و کشورداری بود) توانست در جامعه ایرانی اعمال کند. بنابراین این‌که بنشینیم و هی نق بزنیم که مثلاً بابی‌ها و ازلی‌ها و دهری‌ها و دیگران در انقلاب مشروطه نفوذ داشتند و بیوت برخی علما را قُرق کرده بودند و علیه علمای مخالف توطئه می‌کردند، هیچ گرهی از ما نمی‌گشاید. انقلاب مشروطه مانند یک سیل بنیان‌کن به‌یکباره از راه رسیده بود و البته که فقط جریان یا جریان‌هایی می‌توانستند در نقش هدایت‌گر آن ظاهر شوند که راه‌حل‌هایی حاضر و آماده می‌توانستند ارائه بدهند. در آن میان شیخ‌فضل‌الله نوری که به‌جد درک کرده بود این سیل بنیان‌کن هیچ نسبتی با اسلام مورد عنایت ایشان ندارد، ناگزیر به‌قول شادروان حجه‌الاسلام دکتر علی ابوالحسنی منذر تا پایِ دار پایداری کرد.

منبع:Page fbook mozaffarshahedi 


محمدحسن محب
۱۴:۴۸۱۲
مرداد

علامه مجلسی گفته است:

«خداوند هر کسی را سلطنتی داده( محمدباقر مجلسی، عین الحیاة،ص 551)و رعیت برای این رعیت شده‌اند که ایشان را خداوند ضعیف گردانیده و شاه را قوت داده است»(همان،ص550)لذا اگر کسی اطاعت پادشاه نکند، اطاعت خدا نکرده.به عقیدة وی حاکم باید اطاعت شود. اگر حاکم ظالم است، رعیت باید صبور بوده باشد و تحمل نماید. حاکم به وقت خود به سبب جرایم خویش مجازات خواهد شد و رعیت به علت صبر خویش پاداش خواهد گرفت.(1)

همچنین شهید ثانی در کتاب «روض الجنان»، وظیفه افراد در برابر حاکمان را اطاعت می‌داند و معتقد است:
 یکی از وظایف اساسی فرد مسلمان نسبت به دولت این است که از آنان اطاعت کرده و زمینه را برای بسط اقتدار‌شان فراهم آورند تا در سایه این اقتدار، آنها توانایی هدایت مردم را بیابند، همچنین اجرای احکام شریعت را بویژه، در ساحت قضاوت بین مردم و نیز اجرای احکام انتظامی اسلام را متوجه حاکم می‌داند.(2)

1- برنارد لوئیس، زبان سیاسی اسلام،ص 112
2-شهید ثانی،روض الجنان،ص 290


محمدحسن محب
۱۴:۲۵۱۲
مرداد

«چون بسیاری از پیشگامان [مشروطه] از ملایان بوده و در سخن‌گویی‌ها چنین نموده شده بود که به رواج شریعت کوشیده خواهد شد و هنوز جدایی میان خواست‌ها پدید نیامده بود، از این‌رو کوشش بسیار به دین‌داری می‌رفت. هنگام نیمروز در بازار از هر گوشه آواز اذان برمی‌خاست. در مسجد‌ها و در پشت سر پیش‌نمازان انبوهی بیشتر می‌گردید. هر کسی راستی و درستی بیش‌از‌پیش از خود می‌نمود و به دستگیری از بینوایان بیشتر می‌کوشید... تراشیدن ریش گناه شمرده می‌شد و جز از درباریان و برخی اوباش به آن برنخاستندی...»

(احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 165)

محمدحسن محب
۱۴:۲۹۱۱
مرداد

امروز کسانی وجود دارند که می‌گویند اصلا مشروطیت یک انحراف در تاریخ ایران بود! یا اینکه می‌گویند مشروطه پلویی بود که سفارتخانه انگلیس برای ایران پخت! و یا اینکه می‌گویند یک جریان انحرافی غربزده چنین جریانی را رقم زد در حالی که مردم فقط عدالتخانه می‌خواستند. این بحث از قبل بوده و هنوز هم هست و امروز عده‌ای هستند که نه تنها با مشروطیت بلکه با جمهوریت هم مخالف هستند.

محمدحسن محب
۱۴:۴۱۱۰
مرداد

⚡️در جلسه هیئت مصلحین حوزه علمیه، ترک ادبی از امام خمینی نسبت به آیت الله بروجردی سرنزده است.

🔹علی دوانی در کتاب نقد عمر که حاوی خاطرات او است در صفحه 187 به ماجرای اصلاحات در برنامه های حوزه علمیه پرداخته است. این واقعه در اواخر دهه 30 بوده و علامه دوانی نقل کرده است که آیت الله بروجردی گروهی از مدرسین حوزه شامل حاج آقا روح الله خمینی، شیخ مرتضی حائری، سید احمد شبیری زنجانی و چند نفر دیگر را مأمور می کند تا برنامه ای برای اصلاح حوزه آماده کنند. این گروه هیات مصلحین نام می گیرد در یکی از جلسات که برنامه ها با موانعی مواجه شده است برای موفقیت کار از آیت الله بروجردی حکم مکتوب درخواست می کنند آیت الله بروجردی در میانه گفتگو ها می گوید: از کجا بدانم می خواهید حوزه را اصلاح کنید؟ شیخ مرتضی فرزند شیخ عبدالکریم حائری ناراحت شده عمامه اش را زمین می زند و حاج آقا روح الله خمینی استکان چای رابه دیوار می زند.

🔹حجت الاسلام و المسلمین مجتبی الهی خراسانی از مدرسان حوزه علمیه مشهد و فرزند آیت الله الهی خراسانی می گوید: چند سال پیش آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی در منزل ما به نقل یکی از شاهدان و حاضران عینی آن جلسه (که به خاطرم چنان مانده که پدر ایشان بوده) گفتند: آن جمله (از کجا بدانم می خواهید حوزه را اصلاح کنید) از سوی آیت الله بروجردی نبوده است؛ بلکه حاج احمد (پیشکار آیت الله بروجردی) هنگام جمع کردن استکانهای چای این جمله را گفت و امام خمینی ناراحت شد به او استکان پرت کرده است.
آیت الله رسولی محلاتی افزود: این در حالی است که وی پیشتر چند بار به خاطر بی ادبی و زبان درازی، مورد غضب آیت الله بروجردی قرار گرفته و با وساطت امام خمینی ره مورد بخشش ایشان واقع شده بود.
مجتبی الهی خراسانی اضافه می کند: پدر آقای رسولی محلاتی یعنی سید محمد رسولی از شاگردان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری ره و بسیار مرتبط با آیت الله العظمی بروجردی ره بوده است.🔺

کانال نامه های حوزوی12مرداد96

محمدحسن محب
۱۹:۴۴۰۹
مرداد

🔹هدف بعثت پیامبر صرفاً آموزش و ارزشهای اخلاقی از طریق فراهم کردن زمینه مناسب و برداشتن موانع است. این حدیث شریف(اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق) دلالت میکند بر اینکه نه تنها اخلاق مستقل از دین و مقدم بر دین٬ که برتر از دین هم هست٬ چون اخلاق هدف است و دین ابزار و وسیله تحقق آن هدف و این نکته به نوبه خود متضمن دو نکته دیگر است.

🔹«نکته نخست این است که افراد و جوامع مختلف تا آنجا و به مقداری دیندارند که به ارزشهای اخلاقی ملتزم و پای بند هستند. کسی یا جامعه ای که به اسم دین ارزشهای اخلاقی را نادیده می گیرد ٬ اساساً دیندار نیست و به هر مقدار که فرد یا جامعه به ارزشهای اخلاقی پایبند باشند به همان میزان به خدا نزدیک ترند٬ چرا که به رسالت پیامبر بیشتر جامعه عَمَل پوشانده اند. معیار و مقیاس دیانت اخلاق است نه شناسنامه و نه کثرت نماز و روزه.

🔹نکته دوم این است که اگر قرائت ِ خاصی از دین٬ فرد یا جامعه دینی را از اخلاق دور کند٬ بُطلان و نادرستی خود را بر آفتاب افکنده است٬ یعنی برای باطل شمردن قرائت خاصی از دین کافی است نشان دهیم که آن قرائت فرد یا جامعه  دینی را از اخلاق دور میکند و لذا با هدف بعثت پیامبر٬ که عبارتست از تحقق بخشیدن به ارزشهای اخلاقی٬ در تضاد است. قرائتی  از دین که انسان را از اخلاق دور کند و فهمی از دین که به خاطر پای بندی بدان و پیروی از دستورات آن٬ انسان ناگزیر شود عقل و وجدان اخلاقی خود را زیر پا بگذارد و ارزشهای اخلاقی را نادیده بگیرد٬ دین نیست٬ بلکه دُکان و افیون است.»

از کانال ابوالقاسم فنایی

محمدحسن محب