آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

به‌بهانه فرارسیدن سالروز انقلاب مشروطه

جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۳ ب.ظ

انقلاب مشروطه ایران در سال 1285ش به‌پیروزی رسید؛ البته که علما و روحانیون در بسیج سیاسی و فرایندی که به‌پیروزی انقلاب انجامید نقش مهم و چه‌بسا تعیین‌کننده‌ای داشتند، اما برای فردای پیروزی انقلاب که مستلزم ارائه الگویی کارآمد و به‌روز برای اداره امور کشور بود، تقریباً می‌شود گفت هیچ طرح و برنامه‌ای نداشتند. انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند بلکه پدید می‌آیند و این‌چنین هم نبود که خواسته اولیه بخش‌هایی از انقلابیون مبنی بر تشکیل عدالتخانه (که تازه آن‌هم خواسته مبهمی بود) می‌توانست پاسخ‌گوی نهایی انقلاب باشد. واقعیت این است که انقلاب مشروطه پدیده‌ای غربی بود و روحانیون و اسلامگرایان جز قدرت بسیج‌گری و همراهی خواسته یا ناخواسته با آن هیچ ابتکار عملی دیگری پیشِ روی خود نمی‌دیدند. چه‌این‌که تاریخ طولانی اسلام نشان می‌دهد، اسلام هیچ الگوی حکومتیِ روشن و در عین‌حال قابل ارائه برای جامعه ایرانی آستانه قرن بیستم نداشت، که اگر داشت البته که تا آن هنگام حدود 13 قرن فرصت داشت تا آن را (لااقل در گوشه‌ای کوچک از قلمروهای بسیار گسترده اسلامی) پیاده کند. این را هم بگویم که حتی اگر جریان منجر به‌اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری هم پیش نمی‌آمد و به‌خود ایشان هم فرصت داده می‌شد همان الگوی حکومتی مورد نظر خود را به‌جامعه ایرانیِ متعاقب انقلاب مشروطه ارائه بدهد، عملاً چیزی برای ارائه نداشت. البته که ایشان و دیگران می‌توانسته‌اند بگویند که اسلام از ظرفیت کافی برای اداره مطلوب جامعه برخوردار است، اما واقعیت این است که تا آن هنگام هیچ تلاشی برای عملی ساختن احتمالی این مدعا صورت نگرفته بود. با این توضیح که در انقلاب‌ها همیشه جریان‌های رقیب و چه‌بسا دشمن وجود دارند که البته امری کاملاً طبیعی است (در مشروطه هم وجود داشتند: از اسلامگرایان تا غربگرایان و ازلی و بابی و زردشتی و یهودی و... الی‌ماشاالله)؛ مهم این است که اندیشه‌ای تا آن اندازه ظرفیت و توانایی داشته باشد که بتواند قدرت هژمونیک خود را بر همگان اعمال نماید و این اعمال قدرت باید که در روندی طبیعی صورت بگیرد. واقعیت این است که علما و ایدئولوژی اسلامی در آستانه انقلاب مشروطه هیچ نشان ندادند که از این اقتدار و ظرفیت هژمونیک برای اعمال نظر تعیین‌کننده در عرصه کشور برخوردارند (که اگر داشتند به‌رغم حضور مقابله‌جویانه رقبا اعمال می‌کردند). هم‌چنان که در انقلاب سال 1357 هم شاهد هستیم که به‌رغم حضور پررنگ جریان‌های سیاسی رقیب، ایدئولوژی اسلامی انقلاب اقتدارِ طبیعی هژمونیک خود را (با ارائه نظریه و الگوی سیاسی مورد نظر که تلفیقی از آموزه‌های دینی و تجربیات نظریه مدرن حکومت و کشورداری بود) توانست در جامعه ایرانی اعمال کند. بنابراین این‌که بنشینیم و هی نق بزنیم که مثلاً بابی‌ها و ازلی‌ها و دهری‌ها و دیگران در انقلاب مشروطه نفوذ داشتند و بیوت برخی علما را قُرق کرده بودند و علیه علمای مخالف توطئه می‌کردند، هیچ گرهی از ما نمی‌گشاید. انقلاب مشروطه مانند یک سیل بنیان‌کن به‌یکباره از راه رسیده بود و البته که فقط جریان یا جریان‌هایی می‌توانستند در نقش هدایت‌گر آن ظاهر شوند که راه‌حل‌هایی حاضر و آماده می‌توانستند ارائه بدهند. در آن میان شیخ‌فضل‌الله نوری که به‌جد درک کرده بود این سیل بنیان‌کن هیچ نسبتی با اسلام مورد عنایت ایشان ندارد، ناگزیر به‌قول شادروان حجه‌الاسلام دکتر علی ابوالحسنی منذر تا پایِ دار پایداری کرد.

منبع:Page fbook mozaffarshahedi 


۹۶/۰۵/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی