تشیع علوی تشیع شناخت است و معرفت
تشیع صفوی تشیع جهل است و معرفت
تشیع علوی تشیع سنت است
تشیع صفوی تشیع بدعت
تشیع علوی تشیع وحدت است
تشیع صفوی تشیع تفرقه
تشیع علوی تشیع عدل است (عدل در جهان،در جامعه، در زندگی)
تشیع صفوی تشیع عدل است (عدل فلسفی، عدل در روز قیامت مربوط به بعد از مرگ)
تشیع علوی تشیع رسم است
تشیع صفوی تشیع اسم است
تشیع علوی تشیع پیروی است
تشیع صفوی تشیع ستایش
سه عنصری که صفویه ترکیبی از آن هاست: سلطنت، تصوف و قومیت، و با پوششی از اسلام و مجموعاً "تشیع صفوی"! که در آن، مردم هم خود خدا را می پرستند و هم سایه خدا را و هم آیه خدا را.
....
در این جا تا آن جا که مجال هست، اصول اعتقادی دو فرقه را که ظاهراً به هم بسیار شبیه اند و باطناً در ضد هم اند، فهرست میکنم و هر اصلی را در هر دو مذهب معنی می کنم:
وصایت (در تشیع علوی): یعنی تویه پیغمبر، به فرمان خدا برای نشان دادن لایق ترین، ذیحق ترین، بر مبنای علم و تقوی که در خاندان اویند.
وصایت (در تشیع صفوی): یعنی اصل حکومت انتصابی و موروثی و سلسله ارثی تنها بر مبنای نژاد و قرابت خانوادگی.
امامت (در تشیع علوی): یعنی رهبری پاک انقلابی برای هدایت مردم و بنای درست
امامت (در تشیع صفوی): یعنی اعتقاد به دوازده اسم معصوم مقدس ماوراء الطبیعه
عصمت (در تشیع علوی): یعنی اعتقاد به پاکی و تقوای رهبران فکری و اجتماعی، پیشوایان مسئول ایمان، علم و حکومت مردک، یعنی نفی حکومت خائن، نفی پیروی از عالم نا پاک، روحانی نادرست و وابسته به دستگاه های خلافت.
عصمت (در تشیع صفوی): یعنی ذات مخصوص و صفت استثنایی خاص موجودات غیبی که از نوع انسان خاکی نیستند و لغزش و خطا نمی توانند کرد و اعتقاد به این که آن چهار ده تن چنین ذات هایی بودند.
ولایت (در تشیع علوی): یعنتی تنها دوستی و رهبری و حکومت علی و علی وار پذیرفتن و لا غیر. دوستی علی، زیرا او نمونه عالی بندگی خداست، رهبری اش چون چراغ روشن هدایت است و رائد راستین قبیله بشریت، و حکومتش چون تاریخ انسان آرزوی عدل و آزادی و برابری اورا در پنج سال حکومتش دارد و ملت ها همه به آن نیازمندند.
ولایت (در تشیع صفوی): یعنی تنها حب علی را داشتن و از هر مسئولیتی مبری بودن و بهشت را به خاطر ولایت تضمین کردن و آتش دوزخ کارگر نیفتادن و اعتقاد به این که ولایت به درد خلق و اداره جامعه نمیخورد، بلکه به خدا کمک میکند و در اداره جهان طبیعت دست اندر کار است
شفاعت (در تشیع علوی): عامل کسب "شایستگی نجات"
شفاعت (در تشیع صفوی): وسیله "نجات ناشایسته"!
اجتهاد (در تشیع علوی): عامل حرکت مذهب در زمان و پا بپای تاریخ و انقلاب دائمی و تکاملی در بینش مذهبی و تکامل و تناسب حقوقی در تغییر و تحول نظام.
اجتهاد (در تشیع صفوی: عامل ثبوت و جمود و مانع پیشرفت و تغییر و تحول و نوآوری و وسیله تکفیر و تفسیق و محکومیت مطلق هر کار تازه، حرف تازه، راه تازه ای در دین، در نظام زندگی، در فکر، در علم، در جامعه، در همه چیز!
تقلید (در تشیع علوی): رابطه منطقی و علمی و طبیعی و لازم میان عامی یا غیر متخصص با عالم متخصص علوم مذهبی، در مسائل عملی و حقوقی که جنبه فنی و تخصصشی دارد
تقلید (در تشیع صفوی): اطاعت کور کورانه از روحانی و تابعیت مطلق و بی چون و چرا از عقل و عقیده و حکم روحانی، و به تعبیر قرآن، پرستش روحانی مذهبی!
عدل (در تشیع علوی): عقیده ای است درباره صفت خدا که عادل است و جهان بر عدل است و نظام و اجتماع و زندگی نیز باید بر عدل باشد و ظلم و نا برابری نظامی غیر طبیعی و ضد ا لهی است و عدل یکی از دو پایه اساس مذهب است، که عدل هدف رسالت است، شعار بزرگ اسلام است
عدل(در تشیع صفوی): بحثی است در صفات الهی مربوط به بعد از مرگ و پیش بینی یا تعیین تکلیف برای خدا که در قیامت چگونه قضاوت می کند؟ به این طرف پیش از مرگ مربوط نیست چون پیش از مرگ، بحث عدل مربوط به شاه عباس است، کار قیصر را به قیصر واگذار، کار خدا را به خدا. دنیا قلمرو سلطنت شاه عباس است آخرت قلمرو سلطنت خدا
دعا (در تشیع علوی): متنی است که می آموزد، آگاه می کند، نیکی و زیبایی را تلقین می کندف و عملی است که روح را به معراج روحانی می برد، از روز مرگی به در می کشد، به خدا نزدیک می کند، تعلیم و تربیت می دهد
دعا (در تشیع صفوی): وردی است که خاطر جمعی می آورد، تخدیر می کند، امید واهی می دهد، ثواب های بی ربط به قضیه به بار می آورد و جانشین مسئولیت های سنگین که خرج دارد و زحمت و ضرر و خطر، می شود.
انتظار (در تشیع علوی): آمادگی روحی و عملی و اعتقدی برای اصلاح انقلاب، تغییر وضع جهان و ایمان قاطع به زوال ظلم و پیروزی عدل و روی کار آمدن طبقه محروم و اسیر و وراثت زمین به توده غارت شده و انسان های صالح و خود سازی برای انقلاب جهانی.
انتظار (در تشیع صفوی): وادادگی روحی و عملی و اعتقادی برای تسلیم به وضع موجود، توجیه فسار و جبری دیدن هرچه آید سال نو گویم دریغ از پارسال و نفی مسئولیت، یأس از اصلاح و محکومیت قبلی هر قدمی
غیبت(در تشیع علوی): مسئولیت مردم در تعین سرنوشت، ایمان، رهبری و زندگی معنوی و اجتماعی خود. برای تعیین رهبری از مردم آگاه و مسئو و پاک که بتواند جانشین رهبری امام باشد.
غیبت( در تشیع صفوی): سلب مسئولیت از همه کس. تعطیل همه احکام اسلام، بیهوده بودن هر کاری، غیر مشروع بودن قبول هر مسئولیت اجتماعی ای به عذر این که فقط امام می تواند رهبری کند و فقط از امام می توان تبعیت کرد و در برابر امام می توان مسئول بود و او هم غایب است پس هیچی به هیچی!!!