آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۱۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۱:۲۷۲۴
خرداد

سؤال:آیادموکراسی و آزادی و تلاش و کوشش با معیارهای اخلاقی صحیح باعث بوجود آمدن جوامع سالم غربی، شده است؟وبرعکس نبودن معیارهای فوق جوامع آشفته وعقب ماندۀ ماراایجاد کرده است.


استاد:با پوزش فراوان، اطلاع جنابعالی از تاریخ غرب جدید خیلی کم است. غرب جدید بر بنیاد "استبداد" حکومتهای بی قانونی مثل فردریک کبیر و کاترین کبیر و پطر کبیر ایجاد شد. این دوره را "استبداد روشنگرانه" میخوانند. هر چه بود، در غرب دخالت خارجی فرایند رشد طبیعی جامعه را مختل نکرد. ولی دنیا اکنون وارد مرحله ای شده که در جهان غیرغربی اجازه رشد طبیعی داده نمی شود و این فرایند مختل یا قطع می شود. مسائل خیلی بغرنج تر از این حرفهاست. بهتر است از حوزه نظریه پردازی انتزاعی خارج شویم و کمی "زمینی" بیندیشیم.

 این مسئله در مورد تاریخ معاصر ایران، از مشروطه تا امروز، صادق است. در دوران معاصر، فرایند رشد طبیعی عموما توسط کانونهای قدرت جهانی و شرکای ایرانی آنها مختل شده.

 به این میگویند "دستکاری کردن" فرایند رشد طبیعی (manipulation)

در دوران دولت آقای خاتمی، من به برخی دوستان نزدیک و قدیمی ام، که از گردانندگان جبهه مشارکت بودند، بر اساس مطالعه "زمینی" ام در تاریخ غرب، و در نقد نظرات انتزاعی و "ماوراء زمینی" این و آن متفکر، درباره دمکراسی این را میگفتم: دمکراسی یعنی این که جریانهای رقیب یا معارض سیاسی در درون یک جامعه نتوانند یکدیگر را حذف کنند و در طول چند نسل مجبور به همزیستی و تحمل یکدیگر شوند. این تحمل و همزیستی فرهنگی می آفریند که دمکراسی نام گرفته. در غرب این اتفاق افتاده. و البته هر وقت یک جریان زورش رسیده، مثل دوران فاشیسم یا کودتای یونان، جریانهای مخالف را، حتی بدتر از جهان غیرغربی، تکه پاره کرده.

ولی در ایران، این پروسه همزیستی همیشه قطع شده بدلیل دخالت خارجی، و در نتیجه فرهنگ سیاسی رایج فرهنگ غلبه و حذف شده است.بسیاری از جریانهای سیاسی مقیم خارج، که اکنون جایگاهی در ایران ندارند، در اوضاع معین سیاسی، دارای پایگاه تعریف شده هستند و تقریبا می توان وزن هر یک را تخمین زد. یعنی، اگر فضای کاملا باز مشابه اوایل انقلاب در ایران تکرار شود، هر گروه پتانسیل معین دارد. مثلا، به گمان من، جریانی مثل فدائیان خلق اکثریت و حزب توده، پتانسیلی حدود 50 هزار نفر دارند. فرقه رجوی نیز پتانسیل معین دارد. باید به خانواده های اعدام شدگان آنها توجه کرد و نیز هواداران بالقوه که در فضای کاملا باز فعال میشوند. با توجه به سرشت بشدت فرقه ای و خشونت گرا و بسته این جریان، اگر پتانسیل فرقه رجوی 50 تا 100 هزار نفر ارزیابی شود، به معنی حدود 5 الی ده هزار تروریست انتحاری است که کفایت میکند برای آشوبگری و ایجاد صحنه های فجیع در سراسر ایران. البته، این تخمین مربوط به فضای فروپاشی حکومت مرکزی و آزادی مطلق گروههای سیاسی مسلح و غیرمسلح است؛ مشابه با اوائل انقلاب.

 [رجوی وارث سازمانی بود که در زمان انقلاب بعنوان یک گروه مذهبی مبارز شناخته می شد. بنیانگذاران سازمان، امثال حنیف نژاد و صادق و غیره، محبوبیت داشتند در میان نسل جوان. اکنون رجوی بنیانگذار فرقه ای بشدت بدنام است با کارنامه غیرقابل قیاس با سال 1357. در این کارنامه از همکاری نظامی با حکومت صدام و مشارکت در جنایتهای جنگی علیه ایران و کردها ثبت شده تا ازدواجهای فرقه ای و مناسک جنسی]

 نمیدانم ارزیابی ام درست است درباره پتانسیل 50 الی 100 هزار نفری، یعنی حامیان و هواداران بالقوه که در فضای معین میتوانند فعال شوند، یا باید کمتر از این تخمین زد؟ از سوی دیگر، باید به تزریق پولهای کلان و حمایتهای کانونهای آشوبگر جهانی توجه کرد؛ همان کاری که با ارتش آزاد سوریه می کنند و آن را در تبلیغات بالا می برند. بهرحال، تخمین هر چه باشد، فرقه رجوی مار زهرآگین و بسیار خطرناکی است که خدا نکند روزی در جامعه ایران رها شود.

پیج فیس بوک استادشهبازی


محمدحسن محب
۰۱:۰۱۲۴
خرداد

@-مذاکراتی که کاملا محرمانه است و مستقیما زیر نظر مقام معظم رهبری است و هنوز هیچ چیز از توافق یا عدم توافق و جزییات آن مشخص نیست را حضرات مساوی شکست ایران و از دست دادن تمام داشته ها قلمداد می کنند و مدعی هستند که اسراییل و آمریکا برای فریب ما در حال جنگ زرگری هستند ! آقایون طاقت ندارند حد اقل نتایج منتشر شود تا قابل قضاوت گردد !!

آفت بزرگی که شما به دقت بر روی آن انگشت نهاده اید تحلیل بر اساس مفاهیم کلان و ذهنی است " آمریکا " خودش از ده بیست گروه و حلقه متفاوت قدرت تشکیل شده که برآیند منافع آنها را محاسبه کردن نیاز به ابر کامپیوتر دارد ! اروپا همینطور و و و.... توجه نمی شود ما در عصر اقتصاد سرمایه سالار سیال جهانی هستیم که منافع را نیز " سیال " نموده ودیگر بر اساس مرزهای سیاسی دوران جنگ سرد نمی توان تحلیل نمود. 

****- در پاسخ به آن دوستانی که تحولات بسیار مهم جاری جهان و منطقه را نمی‌توانند درک کنند و آن را نوعی تقسیم کار میان آمریکا و اسرائیل می‌بینند، این کامنت قبلی خود را تکرار می‌کنم:

این فرضیه‌ای است که در ایران می‌تواند هوادارانی بیابد ولی خیلی غیرواقعی و تخیلی است. یعنی، دنیا بهم ریخته، در مینسک بدون توافق با اوباما مذاکره شده و در پیامد آن در اوکرائین آتش‌بس شده، اسرائیل دو شقه شده، دولت اوباما و کنگره به اوج تنش در روابط رسیده‌اند، نتانیاهو امروز در کنگره عملیات انتحاری خواهد کرد، همه و همه برای این که عده‌ای در ایران توافق هسته‌ای را پیروزی تلقی کنند. عجیب است. یاد تحلیل‌های کسانی افتادم که تحولات عمیق اتحاد شوروی در آستانه فروپاشی را تماماً بازی گورباچف و کا. گ. ب. می‌دانستند برای خوردن آذربایجان و تجزیه ایران.

 و این کامنت پیشین را:

اکنون هم با جسارت می‌گویم که مسائلی که هم‌اکنون در درون آمریکا و در درون اسرائیل و در روابط آمریکا و اسرائیل می‌گذرد بسیار جدی و مهم است و هیچ نوع «جنگ زرگری» و «تقسیم کار» در میان نیست. ژئوپلتیک جهان و منطقه بسرعت در حال دگرگونی است. پس، لطفاً از تکرار مهملاتی از این دست که ایران و مصر می‌توانند متحد شوند علیه داعش دست بردارید زیرا ایران و مصر دو قطب متعارض در خاورمیانه آینده هستند و کسانی که سیسی را به قدرت رسانیدند، و اینک می‌خواهند او را در جایگاه فرمانده «ارتش متحد عربی» در «جنگ با تروریسم» قرار دهند، دقیقاً برای خنثی کردن جایگاه منطقه‌ای ایران و ایجاد توازن در خاورمیانه است. بعلاوه، مصر به دولت‌های عربی خلیج فارس وابسته نیست هر چند در مواردی در جبهه آن‌هاست ولی الیگارشی قبطی مصر همانقدر که از اسلام نفرت دارد از اعراب نیز متنفر است و راه خود را میرود و پیوندها قوی با اسرائیل و غرب دارد.

 اما درباره این کامنت که گویا اوباما گفته ایران باید ده سال فعالیت هسته‌ای را متوقف کند. این تحریف سخنان اوباماست. اوباما در مصاحبه با خبرگزاری رویتر منظورش این بود که آمریکا باید در چارچوب مقدورات مذاکره کند. گفته او این است: «ما همچنان در وسط مذاکرات هستیم. آنچه من مدام گفته‌ام این است که ما باید اجازه دهیم این مذاکرات به پیش برود. اگر ایران به این توافق رضایت دهد که برنامه‌اش را ده، بیست، سی... سال [به مدت سال‌های دو رقمی] در همین جایی که هست نگه دارد و عناصری از آن را به عقب ببرد...» و افزود:‌ «طرف ایرانی هرگز چنین مسئله‌ای را نمی پذیرد و هم‌اکنون موضوع مذاکرات این نیست.»

پیج فیس بوک استادشهبازی

محمدحسن محب
۰۰:۰۷۲۴
خرداد

درباره شکست روسیه تزاری از ژاپن در سال ۱۹۰۵ هم توضیحی لازم است. شکست امپراتوری تزاری از کشوری کوچک بنام ژاپن در آن زمان اهمیت فراوان داشت و اسطوره تزاریسم را بکلی نابود کرد و نام ژاپن را بلندآوازه کرد. در کشورهایی مانند ایران الگوی ژاپن خیلی محبوب شد بنحوی که مظفرالدین شاه هم خیلی دوست داشت او را «میجی ایران» بخوانند. «میجی» نام امپراتور وقت ژاپن است و عصر او بنام «دوران میجی» معروف است.  برای مثال، نشریه اختر چاپ استانبول در شماره 14 شعبان 1311 ق. نوشت: «... وضع و تاریخ این قوم غیرتمند را، که گویی آب و گل‌شان به مواد ترقیات زمان آمیخته است، همه کس می‌دانند که با وجود استعداد فطری و میل طبیعی به ترقیات، به سبب فقدان تربیت‌دهنده و آموزگاری تا این جزء زمان در گوشه نسیان مانده، در جرگه گمنام‌ترین اقوام روی زمین بودند. ولی در این اواخر به سبب پیدا شدن مربی، که بیش از یک نفر حکمران خودشان نبود، در ظرف اندک مدتی در عوالم مدنیت و انسانیت و علوم و فنون و صنایع چنان ترقی نمودند که دانشمندان فرنگستان و هنرمندان شرق و غرب از تماشای حالت ترقیات آنان انگشت به دندان حیرت مانده...»
 یعنی، روشنفکران ایرانی تصور می‌کردند طلوع ژاپن به دلیل نقش یک فرد است و آن امپراتور میجی است و اگر ایران عقب‌مانده به این دلیل است که فردی مثل میجی در رأس نیست. همین تفکر بود که بعداُ رضا شاه و دیکتاتوری وحشتناک او را برای ایرانیان به ارمغان آورد.
از طرف دیگر، مؤرخین شکست ۱۹۰۵ در جنگ با ژاپن را سرآغاز افول و مصایب بعدی روسیه می‌دانند و از عوامل مهمی که به انقلاب ۱۹۱۷ و سقوط تزاریسم انجامید.


محمدحسن محب
۰۰:۱۹۲۳
خرداد
دکتر مصدق مرا مثل پسر دوست داشت . یک روز من پیش او بودم و در آن زمان رفقا یک چیزی اختراع کرده بودند و متأسفانه احسان طبری برداشته بود از روی جوانی یک صفحه نوشته بود در این باره به نام " حریم شوروی " در ایران
من نزد مصدق از دهنم در رفت و گفتم حریم شوروی . مصدق یک قلم تراش چاقو از جیب خود درآورد و گفت : تو مثل پسر من هستی دفعه دیگر اگر کلمه حریم شوروی و یا حریم هرکس دیگر را به کاربری زبانت را می برم.یعنی چه؟شمال ایران حریم شوروی جنوب ایران حریم انگلستان،پس حریم خودمان کجاست ؟

او درس بزرگی به من آموخت . دیدم که مصدق حرف حسابی می زند حریم شوروی حرف مزخرفی است که به دهان ما افتاده است .

برگرفته از کتاب " خاطرات سیاسی " به نوشته ایرج اسکندری .

محمدحسن محب
۰۱:۱۸۲۲
خرداد


خدا بر درجات شهید بزرگوار، استاد مطهری بیفزاید، ایشان در بخشی از سلسله درس های خود می فرمود؛ «اشاعره» در تاریکی کلاه «معتزله» را برداشتند و توضیح می داد که اشاعره و معتزله دو گروه و نحله کلامی در میان اهل سنت بودند که ضمن اعتقاد به اسلام و انجام آداب و تکالیف دینی، در برخی از مباحث کلامی نظیر عدل الهی، استقلال عقل و حسن و قبح ذاتی اعمال با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. این تفاوت دیدگاه به صف بندی آنان در مقابل یکدیگر و بحث ها و مجادلات فراوان کلامی تبدیل شده بود.استاد می فرمود اشاعره در اوایل قرن سوم هجری و در اوج تقابل فکری با معتزله، دست به یک ترفند زدند و نام خود را از «اشاعره» به «اهل حدیث» تغییر دادند. این تغییر نام باعث شد که شماری از عوام، طیف مقابل آنها یعنی معتزله را جماعتی بی اعتقاد به احادیث یا سنت نبوی(ص) تلقی کنند و حال آن که اختلاف این دو گروه ارتباطی به اعتقاد یا عدم اعتقاد آنان به احادیث و سنت پیامبر اعظم(ص) نداشت و به قول استاد شهید، معتزله نه فقط به احادیث کم اعتناء نبودند بلکه در مقایسه با «اشاعره» از اعتقاد و ایمان راسخ تری نسبت به احادیث و سنت نبوی(ص) برخوردار بودند

محمدحسن محب
۱۵:۰۰۲۱
خرداد

درگفتگوهای روزمرۀ ماایرانیهااین جمله دائماً تکرارمی شود:

«گذشته ها گذشته باید به فکرآینده بود»

امّاآیا بنیانگذاری آینده بدون گذشته امکان پذیر است؟

یکی ازعلل گمراهی که شایدازهرباورعامه ای حتی باور به ورد و جادو به ایران بیشترلطمه زده است عدم توجه آنان به تاریخ و پیشینۀ خود بوده است. ملتی که حافطۀ تاریخی ندارد در واقع قادر نیست سود و زیان خود را تشخیص دهد و اصولاً بدون گذشته و حافظه تاریخی اراده کردن کشور ممکن نیست.

*هرچه عمق وغنای گذشتۀ ملتی بیشترباشد*

*تصمیم هایی که برای آینده می گیرد*

*نیزخردمندانه تر است.*

محمدحسن محب
۱۳:۵۸۲۱
خرداد

این مطلب  را پس از ازدست دادن وبلاگ اولم درسرویس لوکس بلاگ وانتقال به سرویس بلاگفا درشهریور89 نوشتم واینک باانتقال به سرویس بلاگ دوباره بازنشر میکنم تاچه مقبول افتد....

 

راقم این سطور،کمترین بندگان علماً، محمّدحسن محب است،زادگاهم نجف[مضجع مولی الموالی امیر المؤمنین(ع)] و اغلب عمر را دربلدۀ طیبۀ قم مجاوردخت گرامی حضرت امام کاظم(ع) گذرانده ام. پیشه ام از خوش حادثه ولله المنة معلمی تاریخ است . مولدم ،مطابق با زایچۀ سجل ثبت احوال،24اسپند1343خورشیدیست. والدۀ مهربانم که تمام عمرمدیون اویم دُر افشان گوید:خالق ودود ، توی مخلوق رادرشب میلادپرسروروبرکت امام رضا(ع) همان سنة، تذکرۀ عبور به این دارالإمتحان والغرور هبه کرد. دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀ صدروارتباط باخلق،مرابه این دریاکشاند.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

محمدحسن محب
۰۰:۴۵۲۰
خرداد

معاهده پاریس در مارس 1857 میلادی پس از دومین نبرد انگلیس با ایران برسر مسأله هرات جهت صلح بین دو کشور در پاریس منعقد گردید.
پس از شکست‌های ایران از روسیه که منجر به امضای عهدنامه های گلستان و ترکمانچای شده بود انگلیس تلاش می‌کرد با گسترش نفوذ خود در کابل، قندهار، هرات، بخارا، پنجاب، سند و بلوچستان این مناطق را به عنوان حریم امن خود در منطقه با هندوستان قرار دهد
با شروع سلطنت ناصرالدین شاه ،سیاستهای امیرکبیرموجب شدتا "کهن‌دل خان" و "محمدخان"، فرمانروایان  قندهار و هرات به شاه ایران اعلام سرسپردگی کردند که این امر به شدت انگلیسی‌ها را نگران کرد.
انگلیس چندی بعد با وعده و وعیدهای بسیار "دوست محمدخان" حاکم کابل را تشویق کرد به هرات لشکرکشی کند و چنین شد؛ ایران هم بی کار ننشست و سپاهیان خود را راهی افغانستان کرد.
گرچه لشگریان قاجار با کمک بومیان افغان، سپاه "دوست محمدخان" را شکست دادند و هرات را تصرف کردند اما اتفاقی غیرمنتظره همه چیز را به هم ریخت؛ انگلیس که منافع خود را در خطر می دید به ایران اعلان جنگ داد.
"فرخ خان امین الملک" وزیرمختار ایران در پاریس مامور شد با ناپلئون سوم و نیز سلطان عثمانی وارد مذاکره شود تا بین ایران و انگلیس مصالحه شود. اما انگلستان ناوگان خود را به جنوب ایران فرستاد و با وجود مقاومت های مردمی بر خارک، بوشهر، خرمشهر و اهواز مسلط شد.
نقل است که در آن روزها «روزنامه تایمز» در سرمقاله ای با عنوان «نه می دانیم و نه علاقه ای داریم که بدانیم که هرات کجاست» نسبت به لشگرکشی انگلستان به ایران انتقاد کرده بود اما "پالمرستون" نخست وزیر بریتانیا برای کسب حداکثر منافع در قبال توسعه نفوذ روسیه به ایران، افغانستان وسرانجام  هندوستان، به ادامه جنگ و بعد رسیدن به صلحی با حداکثرکسب این منافع تلاش می‌کرد.
پیش روی انگلستان سرانجام روسیه و فرانسه را به وحشت انداخت و آنها شاه ایران را وادار به مصالحه کردند؛ صلحی که تحت عنوان "عهدنامه پاریس" بین "امین الملک" نماینده دربار ایران و "لرد کاونی" نماینده دولت انگلستان به امضا رسید.
گفته می شود "میرزا آقاخان نوری" صدراعظم ایران در آن زمان تنها یک دستورالعمل برای "فرخ خان" (امین الملک!) که مشغول مذاکره با طرف‌های اروپایی بود فرستاد: «شما اختیار دارید در هر مساله‌ای که مورد تقاضای انگلیسی‌ها است موافقت کنید مگر در دو مورد: یکی سلطنت ناصرالدین‌شاه و دیگری صدارت من.»
بر اساس پیمانی که "فرخ خان امین الملک" امضا کرد هرات از ایران جدا شد و ایران موجودیت کشوری به نام افغانستان را به رسمیت شناخت.

محمدحسن محب
۰۱:۲۵۱۸
خرداد

وقایع سیاسی و اجتماعی از دریچه دیدگاه ها و ؛ دستگاه های تحلیلی ؛ متفاوتی نگریسته شده و تحلیل می شوند . تحلیل داعش از نگاه ؛ قدرت ؛ یا ( Poewr) < که بن مایه و پرده بالاتر تحلیل های ژئو پولیتیکی و ژئو استراتژیکی است> نشان می دهد دارندگان و نگاهبانان اصلی « قدرت » در غرب برای رفع تهدید از خاستگاه ایدئولوژیک تمدن غرب یعنی « لیبرال دموکراسی » ناچار شده اند از ابزارهای شیک دو سه دهه قبلی خود یعنی حقوق بشر و دموکراسی و ... دل بریده و دست بردارند و چهره واقعی و کریه و خشن خود را نشان دهند و هیولای داعش را بسازند و به جان رقیب ایدئولوژیک خود بیاندازند تا او را در سرزمین و محدوده جغرافیایی خود درگیر و تضعیف نمایند . داعش طوری طراحی نشده که ماندنی باشد بلکه وسیله ای مصرفی ست و تا وقتی که جان دارد و جان طرف مقابلش را می گیرد و کل جهان اسلام را مشغول خودش می کند مصرفش می کنند و پس از آن مثل القاعده عمرش به پایان میرسد . البته باید دید طراحان خلق داعش که اینک از موفقیت خود در دسترسی به اهداف کوتاه مدت و میان مدت خود خوشحالند برای مشکلات استراتژیکی که این روند در بلند مدت برای آنها ایجاد می کند چه چاره ای ( یا خدعه ای ) دارند . زیرا این جریان از یک سو به تقویت جریان ملت سازی یا بهتر بگوییم « امت سازی » و اتحاد شیعه سیاسی و انقلابی حول رهبری انقلاب اسلامی ایران کمک کرده و آنرا به شدت سرعت می بخشد و از سوی دیگر جهان عرب را به سوی ازهم پاشیدگی عمیق اجتماعی و سیاسی سوق داده ورهبران جهان عرب  مجبور شده اند روابط پنهان خود با صهیونیزم را علنی نمایند و در مقابل ایران به نوعی اتحاد عملیاتی با آنها برسند به بی آبرویی سیاسی و بی اعتباری اجتماعی سوق داده و عمرشان و تاریخ مصرفشان را به آخر می رساند . و خلاء قدرت ناشی از این جریان به نفع ایران خواهد بود .( چنانچه در افغانستان و عراق تجربه شد ) . و به این ترتیب نتیجه حاصله نقض غرض خواهد بود .

محمدحسن محب
۰۰:۱۰۰۲
خرداد

دوم خرداد به لحاظ پاره‌ای ویژگی‌ها از سایر اتفاقات ملی پس از انقلاب متمایز می‌شود و منظور من از انتخابات ملی انتخابات ریاست جمهوری است که دوم خرداد در بین تمامی آن‌ها به لحاظ توسعه یافتگی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که ذکر آن‌ها خالی از فایده نیست:


1- رقابت: در دوم خرداد برای اولین بار بود که مساله رقابت مطرح شد چون تا قبل از آن ما در هیچ دوره‌ای رقابت جدی نداشتیم. معتقدم بعد از دوم خرداد بود که سنت رقابت در انتخابات ریاست جمهوری نهادینه شد و قدرت بدون حاشیه به آرامی دست به دست شد.


2- مشارکت: در دوم خرداد مشارکت بسیار بالا رفت به طوری که آن را حماسه نیز نامیدند. منظور از آن این است که در ایران نفس رقابت باعث افزایش مشارکت می‌شود. یعنی هرچه رقابت جدی‌تر، آزادانه‌تر و منصفانه‌تر باشد مشارکت نیز بالا می‌رود. و همین موجب تضمین رابطه دولت و ملت می‌شود.


3- گفتمان‌سازی: انباشت تلاش‌های تئوری در زمینه‌های دینی، سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی پشتوانه‌ای را برای ایجاد گفتمان اصلاحات فراهم کرد که خود را در برنامه خاتمی نشان داد و حتی تا امروز نیز جاذبه آن برنامه باقی مانده است. به طوری که برخی تلاش می‌کنند تا عناصری از آن را مصادره کنند و بعضی دیگر می‌کوشند تا در آن تجدیدنظر کنند. اما در برابر گفتمان اصلاحات که می‌توان آن را به یک نرم‌افزار تشبیه کرد گفتمان رقیبی وجود نداشت.


4- مظلومیت: با این که گفتمان اصلاحات دل طبقه متخصص را ربوده بود تاثیری روی طبقات محروم نداشت و این طبقات بیشتر از زاویه سیادت و مظلومیت به خاتمی می‌نگریستند و در دوم خرداد احساس می‌کردند که انتخابات منصفانه نیست و به همین خاطر از خاتمی حمایت کردند.


5- خرده قدرت و کلان قدرت: در انقلاب 57 معدن خرده قدرت کشف شد. و امام (ره) آن را مفصل‌بندی کرد. منظور من از خرده قدرت تاثیرگذاری شهروند متفرد است در حالی که کلان قدرت اثرگذاری نهادها و سازمان‌های رسمی است. در دوم خرداد این معدن دوباره کشف شد و این بار یک روحانی دیگر خرده قدرت را تجمیع کرد و به صحنه آورد.


اکنون پس از ذکر این ویژگی‌ها بد نیست به یک پرسش پاسخ بگوییم و آن اینکه آیا دوم خرداد استثنایی بر یک قاعده بود یا خیر؟ به نظر من به دلایلی که مجالش در این‌جا نیست دوم خرداد یک استثنا بود، استثنایی که امکان دارد در آینده به اشکال نوینی خود را بروز دهد و همه را بار دیگر غافلگیر کند.

منبع: سعید حجاریان /ایسنا

محمدحسن محب