🔴 ایران در نیمه نخست قرنی که آخرین سال آن را زندگی میکنیم، دوبار شاهد مداخله خارجی به منظور جابجایی قدرت سیاسی بوده است. نخستین مداخله در شهریور ۱۳۲۰ و به بهانه "غفلت پادشاه و شیطنت آلمانها" انجام گرفت. این مداخله که با اشغال کشور توسط قوای نظامی دول متفق همراه بود و با کمترین مقاومت از سوی نیروهای نظامی و مردمی مواجه شد، منجر به استعفای رضاشاه و تبعید او از ایران گردید.
🔴 دوازده سال بعد و در مرداد ۱۳۳۲، قدرتهای خارجی یکبار دیگر پروژه جابجایی قدرت سیاسی در ایران را به اجرا گذاشتند هرچند به دلیل تغییر شرایط بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، این مداخله از مکانیسمی متفاوت، پیچیده و پنهان برخوردار بود. کودتا علیه دولت دکتر مصدق که پس از قیام سی تیر، خود را به درستی نخست وزیر منتخب ملت میدانست، منجر به سقوط دولت او و روی کارآمدن دولت غیرملی زاهدی شد. بهانه مداخله، این بار "غفلت نخست وزیر و شیطنت شورویها از طریق حزب کمونیست توده" بود.
🔴 در شرایطی که ایران دوران سخت و دشواری را سپری میکند و با تهدیدهای خارجی بسیاری مواجه است، مطالعه واکنش عمومی به مداخله خارجی در دو مقطع پیش گفته، حاوی نکات قابل تاملی برای امروز ما میتواند بود.
🔴 درحالیکه مداخله نخست در شهریور بیست با تحمیل هزینههای هنگفت مادی و معنوی همراه بود، تاریخ نشان میدهد که علیرغم نارضایتی مردم از اشغال، در پی استعفا و خروج پهلوی اول از کشور، وصف حال مردم گویا این ابیات حافظ بوده است که:
شد آنکه اهل نظر بر کناره می رفتند / هزارگونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگ چنگ بگوییم آن حکایتها / که از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش!
🔴 در همان روزها، شماره ۶۶۸۱ روزنامه ایران در مقالهای به قلم کاظم عمادی نوشته بود: "مجلس و ملت ایران بیست سال است چنان تشنه ی آزادی زبان و قلم بودند که مانند شخص گنگی که غفلتاً به زبان آمده باشد، میخواهند در آن واحد، هرچه در دل دارند، بگویند." [۱]
🔴 کودتای سال ۳۲ اما خاکستری از یاس و نومیدی بر جامعه ی ایران پاشاند که رد آن را میتوان در ادبیات دوره مورد نظر پی گرفت. با این حال، گروهی از هواداران نخست وزیر مصدق و معتقدان به آرمان نهضت ملی بلافاصله دست به تاسیس نهضت مقاومت زدند. نهضتی که آنقدر وزن داشت تا محمدرضاشاه در دیدار با نمایندگان مجلس شورا در خرداد ۱۳۳۴، صراحتاً به برخی مفاد نشریات آن که مخفیانه منتشر میشده است، اشاره کند.
🔴 هرچند مداخله خارجی در کودتا علیه دولت ملی، مخفیانه و پنهان بود اما افکار عمومی به سبب پیوند مستحکم با دولت و ضعفی که در انسجام ائتلاف مخالفین سراغ داشت، نمیتوانست بپذیرد که این تحول بیدخالت خارجی صورت گرفته باشد. در این رابطه یک تلگرام سری از سوی سفارت آمریکا به وزارت خارجه این کشور که تنها دو روز پس از کودتا ارسال شد، قابل توجه است، تلگرامی که با این عبارات شروع می شد:" متاسفانه این تصور در حال گسترش است که سفارت آمریکا، یا دست کم دولت این کشور، با پول و کمک های فنی، در سرنگونی دولت مصدق و استقرار حکومت زاهدی نقش داشته است." [۲]
🔴 تحلیل این دو واکنش متفاوت میتواند کمک کار رهبران امروز ایران در یک انتخاب خطیر راهبردی میان مشی پهلوی اول و نخست وزیر دولت ملی باشد. این که چرا افکار عمومی ایران دو واکنش متفاوت به مداخله ی خارجی در برکناری رضاشاه و مصدق نشان داده است آن هم در حالیکه هیچ مورخ و پژوهشگر منصفی نمیتواند انکار کند که رضا شاه چه نقش مهمی در نوسازی ایران داشته و در عوض مصدق متهم است به این که در دوران صدارت او "یک بندر که هیچ، حتی یک پل هم ساخته نشد!" [۳]
🔴 یک پاسخ ساده شاید این باشد: سیاستهای رفاهی را نباید به منزله رشوه به طبقات مختلف اجتماع تلقی کرد و انتظار داشت تا این طبقات در بزنگاهها به عنوان نیروهای حامی و پاسدار قدرت مستقر عمل کنند. این سیاست ها با توانمندسازی تدریجی گروههای هدف، به نیازهای جدیدی دامن می زنند که اگر به موقع پاسخ لازم را دریافت نکند، خود این گروههای برخوردار از مزایای سیاست ها رفاهی به عنوان نیروهای مخالف وارد میدان شده و علیه قدرت مستقر عمل می کنند. از این منظر، سخن نیروهایی که مدام خطر مداخله ی خارجی را گوشزد می کنند درنمی گیرد اگر در مواجهه با حاکمان، زبان در کام بگیرند و آنها را دعوت به رعایت حقوق اساسی ملت نکنند زیرا در این صورت دور از انتظار نخواهد بود که استیصال در تغییر توسط نیروی داخلی، مداخله خارجی را تئوریزه کرده و به آن مشروعیت ببخشد.
ارجاعات:
[۱] گذشته چراغ راه آینده است، جامی، ص ۱۱۱
[۲] اسناد سیاسی سفارت آمریکا در تهران، جان پی.گلنون، ترجمه محمد آقاجری، ص ۳۲۲
[۳] خاطرات و تالمات، محمد مصدق، ص ۲۷۵