آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

دکتر منوچهر اقبال، کابینه اش را در 15 فروردین 1336معرفی کرد و تا 8 شهریور 1339در این مقام باقی بود. در تمام دهه‌ی 1330او را وفادارترین، مطیع‌ترین و مورد اعتمادترین نخست‌وزیران نسبت به‌شاه می‌شناسیم که خود را همواره «چاکر جان‌نثار» اعلیحضرت می‌دانست و البته در نزد انگلیسیان مورد ارج و قرب بود و آمریکاییان هم به‌موفقیت او در رأس نخست‌وزیری امید دوخته بودند. در این دوره بود که شاه آشکارا و بدون محابا نظام مشروطه و قانون اساسی آن را مورد بی‌اعتنایی قرار داد و در این راستا البته دکتر اقبال نقش قابل‌توجهی داشت که از همان آغاز خود را نخست‌وزیر شاه می‌خواند و اعلام هم می‌کرد که جز شاه در برابر هیچ مقام و مرجعی خودرا مسئول و پاسخگو نمی‌شناسد. اقبال به‌ویژه شأن و منزلت مجلس به‌عنوان مهم‌ترین نهاد و نماد نظام مشروطه را به‌هیچ تنزل داده و از هرگونه توهین و تحقیری در باره‌ی مجلس و مجلس‌نشینان فروگذار نبود. دکتر اقبال برنامه دولت خود را «هر چه که موردنظر اعلیحضرت همایونی می‌باشد» اعلام کرده و بالاخص تصریح می‌کرد: «سیاست خارجی ایران تحت هدایت مدبرانه شاهنشاه اداره می‌شود. روی این اصل سیاست خارجی متعلق به‌اعلیحضرت است و به‌دولت هیچ ارتباطی ندارد»! برای اولین بار بود که نخست‌وزیری این چنین شأن و جایگاه دولت و مجلس را تنزل می‌داد و خود را صرفاً «نوکر» اعلیحضرت خطاب می‌کرد. هم‌چنان که وقتی مجلس در صدد برآمده دولت او را به‌خاطر سوء عملکردش استیضاح کند، گستاخانه و بدون پروا پاسخ داد: «فقط در صورتی که شاهنشاه اجازه فرمایند به‌استیضاح شما جواب خواهم داد»! جالب‌تر آن بود که وقتی یکی از نمایندگان موافق دولت این گستاخی نخست وزیر را با عبارت «احسنت، احسنت» تأیید کرد، دکتر اقبال به‌همین نماینده موافق (ابوالحسن عمیدی‌نوری) هم تحقیرآمیز تأکید کرد: «من اصلاً به‌احسنت شما وکلا هم احتیاج ندارم»! دکتر اقبال حتی به‌سناتوری هم که به‌یکی از لوایح دولت او ایراد وارد ساخته بود، پاسخ داد: «مملکت مال اعلیحضرت است و ما به‌هیچ‌کس اجازه نمی‌دهیم در باره‌ی تصمیمات ایشان اظهارنظر کند»! در آن برهه دیگر هیچ‌یک از نمایندگان مجالس شورا و یا حتی سنا را جرأت واکنشی قابل‌اعتنا به‌این‌همه توهین و تحقیر نخست‌وزیری که با افتخار خود را نوکر و «چاکر جان‌نثار» اعلیحضرت می‌خواند، نبود.
(به‌نقل از: مظفر شاهدی، افول مشروطیت: زندگینامه سیاسی دکتر منوچهر اقبال، چاپ اول، تهران، پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، 1389)

۹۹/۰۵/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی