۱۶:۰۴۱۱
شهریور
ز ماجرا هایی که مدت ها در تهران سینه به سینه مردم می گشت و کهنه و فراموش نمی شد،داستان کشته شدن ایشپختر سردار روس با جادو و آوردن سر او به تهران بود.
"ایشپختر" در سرکوب انقلاب مردم لهستان در سال ۱۷۹۴ و جنگهای ایران و روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) شرکت داشت.
او در زمان فرماندهی در گرجستان، سیاست سختگیرانهای نسبت به مردم بومی گرجستان داشت. این گفته او مشهور است که خطاب به گرجیها میگفت "از شوق ریختن خون شما و آبیاری کردن خاکمان با خون نابکار شما بر خود میلرزم ".
بنا به روایت اسناد مورخین روسى، سیسیانوف از شروان گذشت و و بباکو رفت ودر یک فرسنگى شهرباکو اردو زد و به حسین خان( حاکم مورد تایید ایران) شهر نوشت که تسلیم شود و کلیدهاى شهر را با دست خود به اردوى او ببرد.
هرچه حسین خان به او التماس کرد که وى را در انظار از این سرشکستگی معاف دارد واز او نخواهد که کلیدها را شخصا باردوگاه وی بیاورد، سیسیانوف نپذیرفت .
سر انجام حسین خان به خدعه ای متوسل شد وبه او نوشت :"چون نگرانى مانع است که بمیان لشگریان شما بیایم از شما میخواهم بدون همراه ویا حد اکثر دونفر در نقطه ای در باغى نزدیک ارک شهر بیائید تا کلید ها را شخصا تحویل دهم".
سیسیانوف روز پنجشنبه 8 فوریه 1806(19 ذیقعده1220) با الیسبار پسر آقا بابا و یک قزاق دیگر به محل معهود رفتند. طرفین از اسب پیاده شدند و هم دیگر را بغل کردند و خوش وبش کردند. وقتى حسین خان کلید ها را بدست او داد ،غفلتا دو همراه حسینخان از پشت با تفنگ خود بسوى سیسیانف شلیک کردند وا و و دو نفر همراهش را در جا کشتند . سپس با عجله سر اورا بریدند و با چاپار مخصوص براى شاه به طهران فرستادند.
پیر قلى خان سردار که از طرف عباس میرزا بیارى محاصره شوندگان باکو آمده بود، چون از این واقعه با خبر شد به اردوى روسها هجوم برد وچون راه بازگشت به تفلیس قطع شده بود، روسها از راه قزلر به باکو رفتند و با کشتى آنجا را ترک کردند (فرار کردند).
اما این اتفاق بنا بر ادعای روسها اینگونه نقل شده است. در کتب تاریخی ایرانی نقل از جادو و وردهایی است که در کشته شدن این سردار روس دخیل بوده اند.
اعتمادالسلطنه در صفحه 612 مرآت البلدان،می نویسد:
در اواسط سال1220قمری سر ایش پختر سردار روس را ابراهیم خان بنی عم حسینقلی خان حاکم بادکوبه به تهران آورد.
«...گیورگی حاکم گرجستان در ماه شعبان 1215قمری در گذشت و دو ماه بعد روسیه رسما گرجستان را ضمیمه کشور خود کرد.الکساندر برادر گیورگی که از عهده سیسیانف بر نمی آمد به دربار ایران پناهنده شد.
سیسیانف تنها به تسخیر گرجستان قناعت نکرد و گنجه و شوشی را هم متصرف شد/تاریخ ایران زمین، ص329.
چون جنگ بالا گرفت...بزرگان دربار از فتحعلی شاه خواستند برای نابودی سیسیانف از مولانا حاج میرزا محمد اخباری نیشابوری که عالمی خردمند و در تسخیر ارواح طاهره و خبیثه و علم اعداد و طلسمات استاد بود کمک بگیرد....شاه از او کمک خواست...حاجی پس از لحظه ای تفکر چهل روز مهلت خواست تا سر ایش پختر را در حضور فتحعلی شاه حاضر کند...حاجی پس از خروج از دربار یکسره به شهر ری رفته ودر بقعه شاهزاده عبدالعظیم به زاویه رفت و تصویر مردی را به قصد ایشپختر بر دیوار زاویه رسم کرد و خود نشست و آن ذکری که می دانست به کار بست....به هر تقدیر روز چهلم فرا رسید و حاجی کاردی را بر سینه آن نقش بر دیوار فروکوفت و بیرون آمد و گفت؛الان ایش پختر کشته شد....چند روز بعد معلوم شد همان وقت که حاجی گفته بود او کشته شده است..../تاریخ تهران (بلاغی)،ج1،ص118 نقل در تهران به روایت تاریخ.
http://goo.gl/xZ5v8o