4- برداشتن گام های کوچک و مستمر:
انتخاب رییس جمهور روحانی به وسیله یک سازوکار مردم سالارانه، تحول شگرفی در زمینه سیاست خارجی ایران بود
که نشان داد استفاده از ظرفیت های مردم سالاری در ایران میتواند نتیجه های فراتر از تصور داشته باشد. هر شهروند ایرانی حق انتخابی -هرچند محدود- دارد و درصورتی که این انتخاب منجر به افزایش قدرت داخلی و خارجی کشور شود شرایط بین الملل ایران و سهم آن در نقش آفرینی های منطقه ای افزایش خواهد داشت. تاثیر انتخابات گذشته و چالشهای دولت و مجلس اهمیت انتخابات پیش روی مجلس را برای همه ما نمایان کرده که غفلت از آن پیامدهای جبران ناپذیری دارد.
5- آینده ایران و منطقه در دستان خود ماست:
"قدرت" کشور ایران، محصول قدرت جمعی مردم ایران است و آینده این کشور هم درگروی این افزایش قدرت است؛ در دنیای جدید که به آن "عصر دانایی" نیز می گویند، قدرت دانش و فناوری نقشی تعیین کننده دارد که این قدرت در دستان جوانانی است که امروز در دانشگاه و فردا در جامعه و صنعت و... زمام امور را به دست می گیرند.
ما و همه ما ایرانیان هم برای کشور خود هم برای فلسطین کارهای زیادی برای انجام دادن داریم به شرطی که درک درستی از اوضاع داشته و مسیر صحیحی را انتخاب کنیم.
***- گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهورکه از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست.
Referenc:FB/ Mohammad Saeedi Rezani
در یک سو آیات ثلاث نجف ( سه مرجع تقلیدآنزمان:آخوند خراسانی،مازندرانی وطهرانی) و شاخص ترین شان آخوند خراسانی حامی مشروطه بودند و در سوی دیگر نیز روحانیونی به شدت مخالف.آشنایی با این مخالفت ها و رقابت ها برای درک تحولات بعدی سیاسی هم بسیار رهگشاست. در میان روحانیون مخالف ،متفاوت ترین و تند ترین موضع را شیخ ابوالحسن نجفی مرندی اتخاذ کرد.
او چنان بدبین بود که لفظ مشروطه را با شرک یکسان دانست و نوشت : «حروف این دو هم به حساب ابجد مساوی است و از هر دو رقم 560 به دست می آید.»
به این هم بسنده نمی کند و جای دیگری می نویسد: امام دوازدهم ابتدای شدت های فتنه های آخر زمان را در دعای افتتاح با عبارت « وشدت الفتن بنا» معین کردند که به حساب ابجد می شود 1324 یعنی همان سال اعلام مشروطیت(به هجری قمری)
منبع:[ ایدئولوژی نهضت مشروطه- صواعق سبعه- ابوالحسن نجفی مرندی- نوشته فریدون آدمیت/ مقاله دکتر مهدی نجفی زاده در اطلاعات سیاسی – اقتصادی شماره 275]
...در نتیجه انقلاب[مشروطه]، سازمان اجتماعی و سیاسی جامعه بههم ریخته بود. اما در برابر این بههمریختگی نظم و سامان مناسبی هم برقرار نشده بود. انقلاب نهتنها همه موجبات آزادی را بههمراه نیاورده بود بلکه جامعه را در چنبره منازعات ایلی و قبیلگی و بیثباتی اجتماعی فرو برده بود.
این انقلاب هرچند ویژگیهای بهظاهر یک انقلاب شهری را با خود داشت، اما از مادر زاده نشده، ناقص و بیمار و فلج بود. انقلاب برای غلبه بر استبداد داخلی محقق شده بود اما در دل نظام ارباب- رعیتی و دیوانسالاری کهنهکار درباری گرفتار آمده بود. نگاهی به ترکیب نیروهای اجتماعی شکلدهنده مجلس اول نشان میدهد که انقلاب نتوانسته است خود را از چنبره انگارههای نظام سنتی برهاند. کافی است به ترکیب اجتماعی اعضای راهیافته به مجلس نگاهی بیفکنیم. از سوی دیگر گویا این خصلت تاریخی ایرانیان باشد که در نفی شرایط موجود همراه و در چگونگی و کیفیت نظام مستقر طرح روشنی نداشتهاند.
جامعه ایران پس از انقلاب دچار هرجومرج و چندگانگی شده بود. میان نیروهای سیاسی از نظر تئوریک و گروههایی که دارای منافع مختلف اقتصادی بودند سازشی وجود نداشت. فقدان بلوغ و توسعهیافتگی و نبود فرهنگی به نام منافع ملی که بتواند تا حدی بر منازعات درونی غلبه کند کار انقلاب را به حاشیه برد. منازعات سیاسی در دو گروه اعتدالی و دموکرات، بیش از آنکه در قالب اختلافات تئوریک معنا شود ریشه در منافع طبقاتی و البته تا حدود زیادی خاستگاه اجتماعی آنان داشت. بر این مجموعه باید به برهمریختن نظم اجتماعی در درون جامعه هم اشاره داشت. انقلاب نهتنها به بهترشدن شرایط اقتصادی منجر نشده بود بلکه با تضعیف نظام سنتی ارباب - رعیتی و نابسامانی سیاسی کاهش محصول را هم بههمراه داشت. وابستگی نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران به کشاورزی و فقدان اقتصادی مدرن و مدنی خود در تضعیف جایگاه تحولخواهان موثر بود. اگر نقش نهادهای سنتی و کشاورزی را دریابیم متوجه خواهیم بود که انقلاب نظم کهن را بههم ریخته و ناتوان در ارایه راهحلی فوری و کارآمد بود.
این روند حتی نتوانسته بود پاسخی به نیازهای روبهتزاید جامعه را بدهد. سرپرسی سایکس بهخوبی به خرابی اوضاع اشاره دارد. او مدعی است که در آستانه جنگجهانی اول نه ارتشی در کار بود و نه مردم رمقی داشتند و نه پولی در خزانه موجود بود! عادت کردهایم تا درخواست وام از کشورهای خارجی توسط شاهان قاجار را تنها در تمایل آنها به سفر و خوشگذرانی و چشمچرانیهای درباری فروکاهیم. غافل از آنکه بخشی از این سفرها توسط اصلاحخواهان دربار و شخصیتهای ممتازی پیشنهاد میشد تا شاهان ایران را در جریان تغییرات جهانی قرار دهند. به نظر نمیرسد هزینه یک سفر اروپایی برای سلطنت چنان دهشتانگیز بوده باشد که همه بدبختیهای ایران را به آنها پیوند زنیم. همانگونه که متساهلانه عادت کردهایم تا در پناه تخریب تاریخی مورخان عصر پهلوی، تصویری خوار، زنباره و مستاصل از شاهان قاجار ارایه کنیم؛ شاهانی که تنها در برابر 17دختر چشمآبی، شهرهایی را به روسیه واگذار کردهاند. این فروکاستن از درک علت اصلی این خفتهای تاریخی بوده است. ضمن آنکه هر عقل سلیمی به خوبی میتواند درک کند در حرمسرای باشکوه پادشاه قاجاری که افزون بر 300پریچهره حضور داشتهاند، حتما لعبتکانی با چشمان روشن یافت میشدهاند!
از سویی برخی تنشها در سالهای پیش از شروع جنگجهانی اول جامعه سیاسی ایران را ناتوان کرده بود. آرمانهای مشروطه برآورده نشده بود. حکومت استبدادی جای خود را به مردان حرف داده بود. دیگر از عمل خبری نبود. نه آنکه مردان انقلاب در قیاس با گذشتگان از فضیلتی برخوردار نبودند، بلکه دوئیتها و چنددستگیها همه را به مردان بیارادهای شبیه کرده بود که به نوبت به صحنه میآمدند، دولتی تشکیل میدادند و صحنه را به دیگری تقدیم میکردند. انقلاب مشروطه در آغاز با همراهی انگلستان روبهرو شد. اما به دلایلی چند از جمله ضرورتهایی که منجر به انعقاد قرارداد 1907 شد، هر دو قدرت تأثیرگذار روسیه و انگلستان به انقلاب پشت کردند. روسیه که صبغهای طولانی در حکومت مونارش[استبدادفردی] داشت نمیخواست مردمش خاطرات شورشهای 1905 را بهخاطر آورند. بنابراین قابل درک است چرا مستشاران قزاق و هواخواه حکومت تزاری، عمله ظلم و از اطناب و انصار محمّدعلیشاه شده بودند. برخی را باور بر آن است که سوگیری مجلس اوّل در انحراف رأی بریتانیا مؤثر بود. چه این مجلس انگشت بر مأموریتهایی نهاده بود که با اساس نگره سلطهطلبانه انگلستان در تعارض بود. هر چه بود منازعات پس از انقلاب و در آستانه جنگاولجهانی منجر به اعدام شیخ فضلالله نوری شد. شیخ متهم است که هرچند با اغراضی نهضت را همراهی کرد. اما در ادامه سنگ لای چرخ انقلاب مینهاد. حداقل آنکه مخالفانش چنین میگفتند. با این همه اگر قرار باشد انقلاب با شخصیتهایی چون عینالدوله که در خدمت استبداد بود با رأفت رفتار کند نمیتوان انتظار داشت طنابدار به گردن شیخ شهید اندازد. بهبهانی هم از این غائله مستثنا نبود. او از رهبران اصلی نهضت بود.
اما در فردای فتح تهران، علم ناسازگاری با حزب دموکرات و سیدحسن تقیزاده را برداشته بود. همه اینها گویا برای ترور ویکفایت میکرد! بدیهی است که تقیزاده هم از این ماجرا در امان نماند. او حتی در ماجرای ترور محمّدعلیشاه نیز متهم بود. تندرویهای آنان ثمری برای انقلاب نداشت. طرح ترور شاه و انتساب بدترین نسبتها به شاه تنها زمانی غلطبودن آن سیاستها برایش آشکار شده بود که او در حال انزوای سیاسی خود در کهنسالی بهسر میبرد...
منبع:روزنامه شرق ،فیاض زاهد
مردمی که تاریخ معاصر خود را با درک عقب ماندگی آغاز کرده اند، و در طول یک صد و پنجاه سال گذشته هر روز طعم حقارت تازه ای را چشیده و مدام از بیرون توسط غربی ها و در داخل توسط حکام فاسد خودشان، زیر فشار و ظلم و ستم بوده اند، چرا نباید هر کسی از راه رسید، با هر اسم و رسمی، آن هم به اسم شریعت و عدالت و مهدویت خود را معرفی کرد، نپذیرند؟ |
این روزها، همچنان بحث های مهدویتی بسیار داغ و پرطرفدار است و نوعی رقابت، در طرح این که این علائم و آثار به نظر کدام یک از گروه ها نزدیک تر است، به چشم می خورد. صحنه بروز اینها در برنامه های تلویزیونی یا سخنرانی ها یا برنامه هایی است که ویژه انتشار در یوتیوپ ساخته شده و تبلیغاتی است، و در اختیار عموم گذاشته می شود.
نکته جالب این است که برخی از مشایخ اهل سنت در مساجد غرب در اروپا و استرالیا و غیره هم برای مسلمانان به شرح رایات سود می پردازند و جوانان مسلمان آن دیار را برای پیوستن به این جریانها تحریک می کنند. نمونه آن لینک زیر است که یک شیخ سنی در استرالیا از آمدن جیش خراسان یاد کرده و با ستایش از طالبان و جریانهای جهادی و تکفیری سخن گفته و در برنامه اش از تیزرهای تبلیغاتی داعش و پرچمهای سیاه آن استفاده می کند. او می گوید حتی وقتی مهدی بیاید او را ارهابی می گویند!
استفاده از مفاهیم مهدویتی در جریانات اخیر داعش اولین بار و آخرین بار نیست که برای فریب مردم استفاده می شود. مردمی که تاریخ معاصر خود را با درک عقب ماندگی آغاز کرده اند، و در طول یک صد و پنجاه سال گذشته هر روز طعم حقارت تازه ای را چشیده و مدام از بیرون توسط غربی ها و در داخل توسط حکام فاسد خودشان، زیر فشار و ظلم و ستم بوده اند، چرا نباید هر کسی از راه رسید، با هر اسم و رسمی، آن هم به اسم شریعت و عدالت و مهدویت خود را معرفی کرد، نپذیرند؟
هزار و دویست سال پیش، وقتی روایات رایات سود = پرچم های سیاه جعل شد، مردمان خراسان و بسیاری از نقاط دیگر به حمایت عباسی ها پرداختند و مسیر تاریخ مسلمانی را که زیر فشار امویان بود عوض کردند.
همان زمان، امویان در شامات، داستان سفیانی را به صورت مثبت جعل کردند که پادزهر آن از سوی عباسیان، طرح سفیانی به عنوان یک امر منفی و طرح جنگ میان پرچم های شرق و زرد غرب اسلامی بود.
البته داعش این روزها از همه آنچه ممکن است برای استوار کردن قدرت خود استفاده کرده که مهم ترین آنها بازگشت خلافت و در مرحله بعد شعارهای مهدویتی است. در این زمینه، استفاده از پرچم سیاه است. هرچند این بهره گیری در درون این جریان، مشکل هم ایجاد خواهد کرد، چرا که این مفهوم یادآور جنبش عباسی است که جنبه شیعی دارد؛ اما در هر حال، به دلیل آن که به تدریج جریان عباسی حامی اصلی جریان تسنن شد و به علاوه اصل مفهوم خلافت، چندان فرقی میان عباسی و اموی و عثمانی ندارد، از بار معنایی آن نهایت استفاده شده است.
در زمینه استفاده از گفتمان مهدویتی که اکنون بیش از سی و پنج سال است که از داستان جُهیمان عتیبی در مکه آغاز شده، جریان داعش، در تیزرهای تبلیغاتی خود در یوتیوپ استفاده می کند.
در یکی از اینها شخصی که خود را یک سعودی تابع خلافت می داند، با مرور مختصر بر تاریخ ابن زبیر و از آنجا تا جهیمان، مهدویت آنها را انکار کرده و می گوید که خلافت از راه خواهد رسید و در عین حال در انتظار تحقق یکی از نشانهای ظهور مهدی است که همانا فرو رفتن لشکر و جیش سفیانی است. در این تیزر، همه چیز متعلق به پرچمهای داعش است و مرتبا با تعبیر «قادمه» خواهد آمد، وعده تلفیق خلافت و مهدویت را می دهد.
همچنین در این برنامه توضیح داده می شود که ظهور مهدی در این مرحله آغاز خلافت اسلامی خواهد بود. پس از آن ندای آزادی بیت المقدس، ظهور عیسی و نماز خواندن پشت سر پیامبر(ص)، شکسته شدن صلیب، کشتن خوک ها محقق خواهد شد. این دولت قاطعیت در اجرای شریعت خواهد داشت و حدود را اجرا خواهد کرد. در این دولت آنچه به اسم لیبرالیه و حریه هست از بین رفته و ملاهی و غنا و رقص و همه از بین خواهد رفت. هذه هی الخلافة الاسلامیه، قادمه، قادمة باذن الله.....
در فیلم دیگری کسی به نام عمر مهدی زیدان سخنرانی کرده صحبت از کسانی می کند که با رایات سود یا همان پرچم های سیاه بغداد را خواهند گرفت. در این ماجرا، سفیانی از شام خواهد آمد و با اصحاب رایات سود جنگ خواهد کرد [این مطالب همان داستان روی کار آمدن عباسیان، و آمدن سفیانی ساخته امویان برای بازگشت به قدرت تحت عنوان آمدن سفیانی بود]. این سخنران نکته مهمی که دارد این است که جیش سفیانی جای ابومحمد الجولانی را خواهد گرفت و به سمت عراق خواهد آمد. اهمیت این نکته در این است که در حال حاضر ابومحمد الجولانی رئیس القاعده شام یا همان جبهه النصره است که مخالف با داعش است و البته کسانی در راه مصالحه میان آنها و ابوبکر بغدادی هستند. اما تبلیغات داعشی ها همین است که نهایتا او شکست می خورد، سفیانی جای او را می گیرد و برای جنگ با اصحاب رایات سود به عراق می آید که طبعا شکست می خورد و خلافت پیروز می شود.
البته هستند کسانی از مشایخ اهل سنت که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.
منبع:خبرآنلاین/وبلاگ > جعفریان، رسول