آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

تروریسم آرمانخواه

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۲۹ ب.ظ

در غروب سرد و پربرف 19 بهمن ماه 1349 دسته‌ای کوچک از مارکسیست‌های جوان با حمله و تیراندازی به پاسگاه شهر «سیاهکل» حادثه‌ای را رقم زدند که تا به امروز محل بحث و نقدهای بسیاری قرار گرفته است. با آنکه پیش از آن، حرکتی مشابه توسط گروه «بهمن قشقایی» در فارس انجام گرفته و به حمله به چند پاسگاه و کشته شدن تعدادی ژاندارم انجامیده بود، اما بسیاری به اشتباه، رویداد سیاهکل را نخستین حرکت مسلحانه از نوع چریکی و با اهداف سیاسی در ایران می‌دانند. رویدادی که توسط فعالان مارکسیست به گونه‌ای بزرگنمایی و تبلیغ شد که برخی آن را نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران علیه حکومت شاه قلمداد می‌کنند.
برای ریشه‌یابی حادثه‌ای که در ادبیات نویسندگان مارکسیست به «حماسه» یا «رستاخیز سیاهکل» مشهور است؛ به ناچار باید به فضای اختناق بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و بویژه سرکوب قیام 15 خرداد 1342 توجه ویژه داشت. انفعال و گوش به فرمانی محض رهبران حزب توده در مقابل شوروی و کنترل شدید فعالیت‌های سیاسی توسط نهادهای امنیتی، تعدادی از جوانان هوادار مارکسیسم را متوجه نمونه انقلاب چین و امریکای لاتین کرد. آنها با مطالعه کتاب‌ها و جزواتی درباره حرکت «مائو تسه تونگ» و «فیدل کاسترو» به این فکر افتادند که می‌توان «انقلاب ایران» را این بار از روستاها آغاز کرد. بویژه آنکه سابقه حضور دهقانان در مبارزات «میرزاکوچک خان جنگلی» زمینه مناسبی برای جلب حمایت و همراهی دهقانان منطقه با مبارزان در نظر گرفته شده بود.مغز متفکر این جریان، دانشجویی لاهیجانی به نام «غفور (ایرج) حسن‌پور اصیل شیرجوپشتی» بود که با توجه به آشنایی‌اش با منطقه پیشنهاد شروع حرکت از کوهپایه‌های پردرخت منطقه را داد.

گروه کوچک آنان با تهیه تعدادی سلاح از گروه‌های مارکسیست فلسطینی و عراقی، سفری طولانی از مناطق کوهستانی مازندران تا کوهستان‌های غرب گیلان را شروع کردند و بنا را بر شناسایی دقیق منطقه و ساخت انبارهایی برای ذخیره اسلحه و مواد غذایی قرار دادند. آنها پیش از این و برای تهیه مخارج، با حمله به یکی از شعب بانک ملی در تهران، مبلغ 330هزارتومان را به سرقت برده بودند. جمع جوانان پرشوری که مطالعات تئوریک بسیاری از آنها از خواندن چند جلد کتاب رمان یا معدودی جلسات بحث درباب جهان بینی مارکسیستی فراتر نمی‌رفت و حتی برخی اصلاً نمی‌دانستند که قرار است کدام اتفاق را رقم بزنند؛ با مقدم دانستن «عمل» بر «نظر» تفنگ به دست گرفتند و در توهمات شیرین خود مبنی بر «کاشتن خوشه‌های خشم در روستاها» و جلب حمایت روستاییان و آغاز حرکتی مشابه راهپیمایی بزرگ مائو یا جلب حمایت گسترده دهقانان توسط کاسترو، راهی کوه و جنگل شدند. هدف آنها انجام عملیات‌های متعدد حمله و گریز به پاسگاه‌ها و مراکز دولتی در نواحی مختلف بود بلکه «موتور کوچک» حرکتشان، «موتور بزرگ» انقلاب مارکسیستی ایران را به حرکت درآورد!

عملیات شناسایی شهر و مناطق حساس آن از جمله پاسگاه، بانک و سایر ادارات دولتی برعهده یکی از اعضا که در پوشش معلم در منطقه فعالیت می‌کرد گذاشته شد و سایرین گاه به گاه برای گرفتن اطلاعات یا ذخیره مواد غذایی و اسلحه به نزد او می‌آمدند. با آنکه آغاز عملیات برای فصل بهار در نظر گرفته شده و تلاش زیادی برای رعایت ملاحظات امنیتی صورت می‌گرفت؛ اما دستگیری دونفر از اعضای گروه به نام‌های «غفور حسن پور» و «مهدی سامع» در تهران، باعث لو رفتن گروه و اهدافشان شد. در پی آن، تعدادی از بازجوهای رده بالای ساواک برای دستگیری اعضای «گروه جنگل» به سیاهکل اعزام شدند. «ایرج نیری» (معلم مزبور) با این حیله که تعدادی بازرس از وزارت فرهنگ برای بازدید آمده‌اند، دستگیر و برای کسب اطلاعات بسرعت به مرکز شکنجه ساواک فرستاده شد. در همین زمان یکی از اعضا برای کسب اخبار جدید به محل کار معلم می‌آید اما توسط دونفر از اهالی که از قضیه خبردار شده بودند، غافلگیر و با ضربات متعدد بیل و مشت بیهوش و به پاسگاه منتقل می‌شود. خبر دستگیری این عضو، سایر چریک ها را مطمئن می سازد که حرکت آنها لو رفته و بزودی اطلاعات بسیاری به دست ساواک خواهد افتاد. از این‌رو برای رهایی همراه خود بسرعت دست به اقدام زده و به پاسگاه ژاندارمری شهر حمله کردند؛ در حالی که دقایقی پیشتر، رئیس ژاندارمری به همراه چریک دستگیر شده راهی لاهیجان بود. چریک‌ها با تیراندازی به معاون پاسگاه و یکی از اهالی حاضر در محل، سلاح‌های موجود را به غنیمت گرفتند و بسرعت گریختند اما چیزی که هرگز به مخیله‌شان خطور نمی‌کرد واکنش شدید حکومت بود.
«فرماندهی دسته کوه، در نهایت، انتظار داشت که نیروهای گروهان ژاندارمری لاهیجان در مرحله اول به‌میدان فرستاده شوند و هرگز تصور نمی‌کرد که هنگ ژاندارمری گیلان و تمام نیروهای پلیس و ارتش در منطقه بسیج شوند و با استفاده از ده‌ها بالگرد به‌جست‌و‌جو بپردازند. در حالی که عملاً چنین شد و «سپهبد غلامعلی اویسی» (فرمانده ژاندارمری کل) شخصاً در سیاهکل ستاد عملیات تشکیل داده و عملیات را رهبری می‌کرد. «غلامرضا پهلوی» هم به ‌سیاهکل اعزام شده بود. افراد هنگ ژاندارمری گیلان تمام خطوط مواصلاتی منطقه را شدیداً کنترل می‌کردند و منطقه را به‌محاصره درآورده بودند و یک گردان ارتشی از پادگان منجیل به‌سمت منطقه به‌حرکت درآمد.»
برف سنگینی که در منطقه باریده بود و درختانی که هنوز برگ و باری نداشتند همه برنامه‌ها و تمرین‌های طاقت فرسای چریک‌ها برای گریز و اختفا را برباد داد و نیروهای ارتش به کمک راهنمایان محلی، در مدت کوتاهی جمع 9نفره چریک ها (بجز دونفر که در درگیری کشته شدند) را دستگیر کردند. برای کشف زوایای مختلف حرکت، شکنجه‌های هولناکی بر آنها اعمال و بسرعت به جوخه اعدام سپرده شدند. برای شناسایی هریک از مرتبطین با آنها نیز جایزه کلانی بالغ بر یکصدهزارتومان در نظر گرفته شد که در کنار بسیج گسترده نیروهای ارتش برای متلاشی کردن این گروه، باعث بزرگنمایی هرچه بیشتر حرکت آنها شد.هرچند در تبلیغات مظلوم نمایانه مارکسیست‌ها و چپ‌های ایرانی، «حماسه سیاهکل» سرآغاز دوران جدیدی از مبارزات خلق علیه «امپریالیسم» و «دشمن» وانمود شد و با بهره‌گیری از واکنش پرشتاب و خشن حکومت علیه آنان، برای «قهرمانان خلق» افسانه سرایی‌های بسیاری صورت گرفت، اما برای درک اعتقادات و شیوه عمل چنان گروه‌هایی، توجه به این بخش از تحلیل «حمید اشرف» درباره چرایی شکست حرکت «رفقا» کافی است: «عدم قاطعیت افراد کوه در برخورد با حوادث؛ به طوری که چهار نفرشان توسط روستاییان ناآگاه دستگیر شدند و این رفقا به خاطر طرز تفکر ذهنی خود و به خاطر اینکه مبادا یک روستایی آسیب ببیند با آنها رفتار خشن و نظامی نکردند. آنها فکر می‌کردند که به هیچ‌وجه به هیچ روستایی در هیچ شرایط نباید آسیبی برسد، لذا وقتی دهقانان درصدد دستگیری آنان برآمدند مسلحانه اقدام نکردند. آنها از این اصل که خود بدان آگاهی داشتند غافل شدند که: در مرحله ابتدایی جنگ چریکی، نیات سیاسی دسته کوچک چریکی بر روستاییان روشن نیست و آنها بر طبق روابط جاری عمل می‌کنند.
نشان دادن قاطعیت چریکی است که ضامن حفظ و بقای چریک است و نه ملایمت و ملاطفت او! در اوایل، ملایمت به حساب ضعف گذاشته می‌شود! چریک باید با قدرت تمام و خشونت کامل، موجودیت خودش را اثبات کند. آنگاه باید با استفاده از این قدرت برنامه‌هایی به سود دهقانان و به زیان دشمنان آنها انجام دهد. تنها به این صورت است که دهقانان به قدرت و نیت چریک پی می‌برند و از او حمایت می‌کنند.»

پاورقی:
1. تحلیلی از یکسال جنگ چریکی در شهر  و کوه (1350) حمید اشرف
2. شورشیان آرمانخواه (1381) مازیار بهروز، انتشارات ققنوس

منبع:روزنامه ایران 16 فروردین 1397- نویسنده:مجید علیپور

۹۷/۰۱/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی