آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

یک نظر...(2)

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۷ ب.ظ

18 تیر یک شورش کور و تحریک شده بود.
یه مشت بچه 18-25 سال را یه عده که بعدها عکسهای فتوژنیکشون با آقای بوش بیرون اومد تحریک کردند و شد آنچه شد. خروجی اش هم نه به نفع دموکراسی شد و نه برای دانشجویان دستاوردی داشت.
چیزی برای افتخار کردن ندارد!
استاد مرحوم حیدری خاطره دلنشینی از اون روز شوم و فاجعه اش تعریف کردن که شما را به خوندنش دعوت میکنم
«مثلا : در ماجرای کوی دانشگاه ( 18 تیر ) که در امیر آباد شمالی ، روبه روی در اصلی ورودی کوی دانشگاه ، حضور داشتم ، به چشم خویش دیدم پس از آن که نیروهای فشار از تحریک دانشجویان معترض برای بیرون کشاندن آن ها از محوطه خوابگاه ها و وادار کردنشان به سر دادن شعارهای تند نومید شدند ، از جای دیگر کمک خواستند . و آن « جای دیگر ! » چند اتوبوس آدم هائی را به محل فرستاد که ماموریت داشتند با نیرنگ خود را بعنوان دانشجو وحامی دانشجویان معترض جا بزنند ، به آن ها بپیوندند و با سر دادن شعارهای غیر صنفی و تحریک کننده، بهانه را برای مداخله نیروهای سرکوبگر فراهم آورند . 
چنین هم شد و دانشجویان معترض فریب خوردند و درها را به روی این گروه گشودند . و آن ها پس از ورود به کوی خوابگاه ، بین انبوه دانشجویان پخش شدند و یک باره شروع کردند به سر دادن شعارهای تحریک آمیز و بهانه ساز و از همین جا بود که هجوم نیروهای سرکوبگر به داخل خوابگاه های دانشجوئی و آن لت و پار کردن ها و بگیر و ببند ها شروع شد که می دانیم روز بعد بخش وسیعی از تهران را در برگرفت و سبب شد خیلی ها با عملیاتی که رمز تماس بین کار چرخانان آن « حیدر 1 » ، « حیدر 2 » ، « حیدر 3 » و.... بود بازداشت و به میدان اسب دوانی که از قبل برای اجرای بخش نهائی آن ماجرا ( شناسائی مخالفان بالقوه خطرناک برای رژیم و یا مستعد برای رسیدن به این مرحله ) آماده شده بود ، انتقال یابند . ( همان زمان آن چه را در عملیات با رمز حیدر 1 و 2 و 3 و... به چشم خویش دیده بودم در مطلبی حساب شده و با نگارش ژورنالیستی خاص خودم، به نحوی که سر وکارم را به جاهای خاصی نیاندازد ، در مجله گزارش منعکس کردم ) 
از میان آن گروه اتوبوسی ، یک چهره را حتی برای لحظه ای از یاد نبرده ام . چهره ای که پیشانی بندش و پیراهن خونینی که بر سر دست گرفته بود ، تا سال ها نماد آن ماجرای تکان دهنده بود که حتی آقای روحانی در مناظره انتخاباتی خود با سردار قالیباف از آن آن بعنوان یک حربه بسیار موثر علیه رقیب خود استفاده کرد . دیگری شخصی است که اوهم مانند آن چهره ی نمادین شده ، مدتی کوتاه را در « بازداشت مصلحتی » گذراند و اندکی بعد هردویشان از آمریکای جهان خوار( آن هم از واشنگتن دی .سی ) سر در آوردند وهر کدامشان شدند سر دسته یک گروه بظاهر اپوزیسیون !! ( بر اپوزیسیون واقعی است که این گروه ها را شناسائی و راهشان را ازآن ها جدا کنند ، و گرنه همیشه ، مانند همین نامه سی امضائی ، کارهای چنین گروه هائی در افکار عمومی ایرانیان به حساب مواضع همه اپوزیسیون جا خواهد گرفت و ماندگار خواهد شد ) .
مصیبت ما ایرانی های کنونی تنها این نیست که در فراز و فرود های خونین بعد از انقلاب و تصفیه های دامنه دار، مشتی فرصت طلب گام به گام پست های کلیدی را اشغال کردند و کار را به جائی رساندند که کشور از نیروهای منتقد ، آگاه ، متخصص و آینده نگر تهی شد . مصیبت دیگرمان این است که کسانی لباس اپوزیسیون پوشیده اند که ابائی ندارند دست تمنا به سوی رهبر یک کشور بیگانه برای از پا انداختن کامل ملت ایران دراز کنند»

RE:https://www.facebook.com/ali.akhondi.14/posts/1560383324031886?pnref=story

۹۶/۰۴/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی