تاریخ: «روایت رسمی»، «روایت واقعی»
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ
رابرت گیتس، رئیس پیشین سیا، در خاطراتش مینویسد که کمک سیا به مجاهدین افغانستانی شش ماه قبل از ورود ارتش شوروی به افغانستان آغاز شد. مجله نوول ابزرواتور در گفتگو با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، که در شماره ۱۵- ۲۱ ژانویه ۱۹۹۸ منتشر شد، از او درباره این گفته گیتس میپرسد. برژینسکی پاسخ میدهد:
«آری. طبق روایت رسمی تاریخ، سیا از سال ۱۹۸۰، پس از تهاجم ارتش شوروی به افغانستان در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹، کمک به مجاهدین [افغانستانی] را آغاز کرد. ولی واقعیت پنهانی که تا الان از آن حفاظت میشد، در واقع به شکل کاملاً متفاوتی است. در ۳ ژوئیه ۱۹۷۹ بود که پرزیدنت کارتر اولین فرمان را برای کمک سری به مخالفان رژیم هوادار شوروی کابل امضاء کرد. در همان روز من یادداشتی به پرزیدنت کارتر نوشتم و برایش توضیح دادم که بنظر من این کمک منجر به مداخله نظامی شوروی [در افغانستان] خواهد شد.»
ادامه مصاحبه برژینسکی با نوول ابزرواتور جالبتر است:
سئوال: وقتی شوروی دخالت نظامیاش را با این گفته توجیه کرد که میخواهند علیه دخالت مخفی ایالات متحده در افغانستان بجنگند، مردم باورشان نکردند. ولی [این ادعا] پایه حقیقی داشته. امروز بابت چیزی پشیمان نیستید؟
برژینسکی: از چه چیز پشیمان باشم؟ آن عملیات مخفی یک ایده عالی بود. اثرش کشیدن پای روسها به افغانستان بود و شما میخواهید من پشیمان باشم؟ روزی که شوروی رسماً از مرز عبور کرد، برای پرزیدنت کارتر نوشتم: «حالا فرصتش را داریم تا به شوروی جنگ ویتنامش را بدهیم». بله، به مدت ۱۰ سال، مسکو باید جنگی را ادامه میداد که دولت توان پشتیبانیاش را نداشت، تضادی که مشروعیتزدایی و نهایتاً فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را در پی داشت.
سئوال: و از اینکه بنیادگرایی اسلامی را حمایت کردهاید هم پشیمان نیستید، اینکه به تروریستهای آینده سلاح و مشاوره دادهاید؟
برژینسکی: کدام یک برای تاریخ دنیا مهمتر است؟ طالبان یا سقوط امپراتوری شوروی؟ چند تا مسلمان تحریک شده یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟
آقای برژینسکی در گفتگوی ژانویه ۱۹۹۸ با نوول ابزرواتور همه واقعیت را نگفته است. روی دیگر سکه، و مهمتر و پنهانتر، عملیاتی است که تاکنون ابعاد آن روشن نیست یعنی ماجرای صعود حفیظالله امین به قدرت که بستر ضرور را برای ظهور «مجاهدان» در افغانستان فراهم ساخت.
حفیظالله امین (۱۹۲۹- ۱۹۷۹) به طایفه پشتون غلزایی (طایفهای که در ایران با نام محمود غلزایی یا محمود افغان شهرت دارد) تعلق داشت. پدرش افسر پلیس بود. تحصیلاتش را در دانشگاه کابل در رشتههای فنی به پایان برد و با دریافت بورسیهای از یک مؤسسه آمریکایی برای ادامه تحصیل به نیویورک رفت و مدرک فوق لیسانس را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. امین در این سالها رهبری اتحادیه دانشجویان افغانی در آمریکا را به دست داشت. او در سال ۱۹۶۵، قبل از دریافت مدرک دکترا، به افغانستان بازگشت و به فعالیت سیاسی خود در حزب دمکراتیک خلق افغانستان ادامه داد و توانست با یارگیری از میان پشتونها برای خود پایگاه قابل توجهی کسب کند. این همان گروهی است که به «جناح خلق» موسوم شد.
از همان زمان، به دلیل حرکتهای افراطی امین و پیروانش، «خلقیها»، شایعاتی درباره وابستگی حفیظالله امین به سیا پدید آمد. سالها بعد، شنبه ۷ ژوئیه ۲۰۰۱ رادیوی «فرانس انتر»، که بخشی از «رادیو فرانسه» است، در یکی از پرشنوندهترین برنامههای تاریخی خود به گردانندگی دنی شسو، مصاحبهای با یکی از مقامات سازمان اطلاعاتی فرانسه پخش کرد. این مقام اطلاعاتی، که نام وی ذکر نشد، فاش کرد که حفیظالله امین در دوران تحصیل در دانشگاه کلمبیای نیویورک به سازمان سیا وصل شد و به دستور سیا در کودتای ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ افغانستان ایفای نقش کرد. امین در ۲۸ مارس ۱۹۷۹ در مقام نخستوزیر افغانستان قرار گرفت و به کشتار روحانیون مسلمان و اهانت به اماکن و مقدسات دینی و تحریک احساسات دینی مردم دست زد. طبق گفته برژینسکی در مصاحبه ژانویه ۱۹۹۸ با نوول ابزرواتور اولین فرمان کمک نظامی سیا به «مجاهدین» در ۳ ژوئیه ۱۹۷۹ به امضای کارتر رسید یعنی حدود سه ماه پس از به قدرت رسیدن حفیظالله امین و سیاستهای افراطی- ضد اسلامی و تحریکآمیز او.
یوری آندروپوف، رئیس وقت کا. گ. ب. و رهبر بعدی شوروی (۱۹۸۲- ۱۹۸۴)، از پیوند حفیظالله امین با سیا مطلع شد و برژنف، رهبر شوروی (۱۹۶۴- ۱۹۸۲)، نورمحمد ترکی، رئیسجمهوری افغانستان و رهبر حزب دمکراتیک خلق، را به مسکو دعوت کرد. برژنف در دیدار با ترکی ماجرا را به اطلاع او رسانید و خواستار حذف امین شد. امین از طریق سید داوود تورن، رئیس سازمان اطلاعاتی افغانستان (خاد) که در مذاکرات ترکی- برژنف حضور داشت، از نقشه ترکی مطلع شد و به کودتا دست زد. در ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹ ترکی و بسیاری از رهبران جناح «پرچم» (جناح معتدل حزب دمکراتیک خلق افغانستان) به قتل رسیدند و حفیظالله امین، به عنوان رهبر «جناح خلق»، به دیکتاتور بلامنازع این کشور بدل گردید.
در مقابله با این وضعیت، در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ ارتش شوروی وارد خاک افغانستان شد، در ۲۶ دسامبر امین و همکاران او را کشتند و ببرک کارمل، رهبر «جناح پرچم»، را به قدرت رسانیدند.
منصور تاراجی، روزنامهنگار ایرانی مقیم پاریس، سالها بعد (۱۱ مرداد ۱۳۸۰) نوشت:
«آنچه آقای ایکس [مقام اطلاعاتی ناشناس فرانسه] در فرانس انتر مطرح کرد عین حقیقت است... رهبران افغانستان، در مصاحبههایی که با آنها داشتم، همگی اعلام میکردند که به موجب اسناد به دست آمده حفیظالله امین مأمور سیا است ولی هیچ کدام نمیدانستند چه مأموریتی دارد. مأموریت او اقداماتی توسط عواملش در افغانستان برای کشاندن ارتش سرخ به آن کشور و در نهایت تضعیف نظام شوروی و کمک به فروپاشی آن بود.»
منبع:پیج فیس بوک استاد عبد الله شهبازی
۹۵/۰۴/۲۳