الیگارشی مدرن؛ الیگارشی نفتی
شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ب.ظ
ادوار الیگارشی در ایران را میتوان به سه دوره مجزا از هم تفکیک کرد که عبارتند از: الیگارشی سنتی، الیگارشی مدرن و الیگارشی نوین. الیگارشی سنتی همان اشرافیتی هستند که نمونه آخر آن شاهزادگان قاجار بودند که در نظام سیاسی سنتی مرکز اقتدار بوده و در کانون قدرت و ثروت قرار داشتند. الیگارشی مدرن هم در دوران پهلوی پیدا شدند که به دلیل زوال زودهنگام خود در سال 57، به تدریج در سالهای پس از انقلاب الیگارشی نوین جای آنها را گرفت.
الیگارشی سنتی به دلیل روابط خانوادگیای که با پادشاهان داشتند و با آنها همخون بودند در بالاترین طبقه اجتماعی قرار داشتند و از بیشترین مواهب و قدرت برخوردار بودند. اما الیگارشی سنتی با پیدایش پهلوی به تدریج رو به زوال نهاد و گرچه بخشی از آنها پس از فروپاشی قاجار همچنان در قدرت قرار داشتند و حتی بسیاری از وزرای دوران پهلوی از الیگارشی قاجار بودند اما به هر طریق با پیدایش نظام سیاسی جدید که با تمام آثار قاجار مبارزه میکرد الیگارشی سنتی نیز رو به زوال نهاد. زوال الیگارشی سنتی در آغاز دهه 1340 با برکناری علی امینی رسمیت یافت و از این دهه به بعد الیگارشی قاجار در دولت نیز جای خود را به طبقه و قشری جدید داد که آغاز این تحولات با نخست وزیری حسنعلی منصور و سپس هویدا بود.
اما آنچه که زوال سریعتر الیگارشی سنتی را در ایران به دنبال داشت تغییر ساختار اقتصادی کشور و پایه قرار گرفتن نفت در آن بود. در حقیقت از زمانی که اقتصاد کشور نفتیتر شد نسل جدیدی از الیگارشی پدید آمد که الیگارشی سنتی را کنار زد. هرچند که تبار و ایدئولوژی الیگارشی مدرن کاملاً متفاوت از الیگارشی سنتی قاجار بود اما در تحلیل این پدید نقش نفت در اقتصاد کشور را نمیتوان نادیده گرفت. به عبارت دیگر تحلیل و شناخت الیگارشی مدرن بدون شناخت اقتصاد داخلی و بینالمللی نفت بسیار ناقص خواهد بود. این پدیده مخصوصاً پس از شکست نهضت ملی نفت و گسترش اختیارات شاه و دربار بر آن تشدید شد. الیگارشی مدرن در ایدئولوژی مدرنیستی خود، نحوه ارتزاق و نیز تبار متفاوتی که داشت به راحتی از الیگارشی سنتی قاجار قابل تشخیص است. در حقیقت در زمانی که الیگارشی سنتی قاجار تازه داشت رسالتهای تاریخی ملی خود را فرامیگرفت و شأن الیگارشی مفید را در برخی بخشها پیدا میکرد سرنگون شد و جای خود را به الیگارشی تازه به دوران رسیدهای داد که حتی از ریشه و دانش و فرهنگ اصیل الیگارشی پیشین نیز بهرهای نداشت.
همچنین با زوال زودهنگام الیگارشی مدرن الیگارشی نوین جای آن را گرفت. الیگارشی نوین یا جدید به رغم اختلافات فراوان با الیگارشی مدرن در پیوند خوردن با اقتصاد نفتی با آنها مشترک بود. یعنی همانطور که محل تمرکز الیگارشی مدرن در اقتصاد نفتی، قراردادها و سودهای هنگفت آن بود الیگارشی نوین هم از همینجا حیات گرفت که نمونه آن را در ماجرای کرسنت و استات اویل مشاهده کردیم.
به هر طریق، افزایش درآمد نفت به نام ملت ایران و به کام الیگارشی خاندانهای مرتبط با حکومت پهلوی شد و به این بهانه بخش اعظمی از درآمدهای نفت در دو دهه واپسین پهلوی جزء سرمایههای خصوصی الیگارشی شد و از همین طریق به خارج از ایران منتقل شد؛ سرمایههایی که وارد حوزههای دیگری نیز شد، از جمله تجارت. لذا وقتی سخن از وابستگی الیگارشی مدرن و نوین به اقتصاد نفتی میشود معنای این سخن آن نیست که لزوماً از طریق قراردادهای نفتی بوده است، بلکه بخشی از آن در قراردادها بود و بخشی هم در اختصاصی کردن درآمدها و دلارهای نفتی بوده است. مطابق گزارشهایی که درباره الیگارشی مدرن وجود دارد و در اینجا خلاصهای از آن را میآوریم مکانیسم اختصاصی کردن منابع ملی توسط الیگارشی مدرن از چند طریق صورت میگرفته که برخی از آنها عبارتند از: مکانیسم وامهای پرداختی، مکانیسم ارزش فروش محصولات لوکس، مکانیسم فروش ماشینآلات صنعتی، مکانیسم دریافت حق لیسانس و سرمایهگذاریهای مشترک و مکانیسم مشارکت در سیستم بانکی که در رأس همه آنها خاندان سلطنتی و الیگارشی وابسته به آن، با یک یا چند شرکت خارجی وجود داشت.
الیگارشی مدرن که قدرت و ثروت را در دوران پهلوی در دست داشت در مجموع کمتر از یکهزار نفر بود اما همین خانوادههای معدود ثروتمند و حکومتگر نه تنها مالکیت بیشتر زمینهای وسیع تجاری بلکه حدود 85% شرکتهای خصوصی مربوط به بانکداری، کارخانههای تولیدی، تجارت خارجی، بیمه و ساختمانسازی شهری را در اختیار داشتند. آبراهامیان این «طبقه بالا» یا همان «الیگارشی مدرن» را به شش گروه فرعی زیر تقسیم میکند:
1. خاندان پهلوی با 63 شاهزاده و وابستگان نزدیک که سرآمد الیگارشی مدرن در دوران پهلوی بودند. منابع اصلی قدرت اقتصادی این خاندان چهار منبع بود که عبارتند از زمین، نفت، تجارت و بنیاد پهلوی. گذشته از سه منبع نخست که خاندان پهلوی از آن بهره میبرد نباید از نقش «بنیاد پهلوی» غافل ماند. این بنیاد از مهمترین منابع ثروت دربار بود. بنیاد پهلوی سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالی از بودجه کشور دریافت میکرد و به شکل یک خزانه مالیاتی مطمئن، بخشی از املاک و دارائیهای خانواده پهلوی بهشمار میآمد. بنیاد پهلوی تقریباً در همه زوایای اقتصاد کشور نفوذ داشت و در سال 1356 در 207 شرکت از جمله 8 شرکت استخراج معدن، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 22 هتل، 25 شرکت صنایع فلزی، 25 شرکت کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانی سهامدار بود. در حقیقت اینها بجز سرمایههای حاصل از فروش نفت بود که در حسابهای مخفیانه آنها در خارج از کشور واریز میشد.
2. خانوادههای اشرافی که مدتها پیش از اصلاحات ارضی دهه 1340 به سرمایهگذاری در شهرها روی آورده بودند مانند خانوادههای علم، امینی، بیات، قراگوزلو، دولّو، مقدم و جهانبانی. در حقیقت اینها همان الیگارشی وابسته به قاجار بودند که تلاش داشتند خود را با شرایط جدید سازگار کنند و با حکومت پهلوی کنار بیایند.
3. اشراف سرمایهدار مانند خداداد فرمانفرماییان، مهدی بوشهری و نوری اسفندیاری که در دوران پهلوی اول رشد کردند و توانستند با ایجاد بانک، مجتمعهای کشت و صنعت، شرکتهای تجاری و صنعتی خود را در شرایط جدید حفظ کنند
4. حدود 200 سیاستمدار قدیمی و کارمند عالیرتبه و افسر بلندپایه ارتش که به واسطه عضویت در هیأت مدیرهها و شرکت در قراردادهای سودآور دولتی ثروتمند شده بودند.
5. سرمایهدارهای قدیمی که نخستین سودهای میلیونی خود را در رونق تجاری زمان جنگ جهانی دوم و ثروتهای میلیونی بعدی در دوران ترقی قیمت نفت در دهههای 1340 – 1350 به دست آورده بودند. مثل مهدی نمازی، حبیب ثابتی و قاسم لاجوردی.
6. اندک سرمایهداران جدید از جمله احمد خیامی، محمد رضایی، هژبر یزدانی، مراد آرا و غیره که در اواخر دهه 40 به واسطه روابط شخصی با خاندان سلطنتی تا سرمایهداران قدیمی و کارگزاران شرکتهای چند ملیتی، امپراتوریهای تجاری عظیمی بر پا کردند.
گزیده آنکه الیگارشی مدرن به لحاظ ایدئولوژیک کاملاً غربمدار و وابسته به غرب بود. اساساً بخش مهمی از آنها با حمایت دولتهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس توانسته بودند نفوذ بیابند و به گروهای متنفذ تبدیل شوند. در الیگارشی مدرن همچنین خاندانهایی از بهاییان و یهودیان حضور داشتند هرچند که قسمت لاغری از آن را تشکیل میدادند. اما در کنار همه اینها آنچه که نباید فراموش کرد این است که الیگارشی مدرن با هر هویت و مختصاتی که داشت در یک نگاه کلی زاییده اقتصاد نفتی و درآمدهای حاصل از آن بود.
منبع:هوای تازه/اسماعیلی
۹۵/۰۴/۱۹