باب چگونه باب شد؟ ( «فتنه باب» از اینجا آغاز شد. باب به سادگی «باب» نشد. )
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ب.ظ
به اعتقاد بهائیان، علیمحمد در شب جمعه ۵ جمادیالاول ۱۲۶۰ ق./ ۲۳ مه ۱۸۴۴ م. «باب» شد. این مبداء «تاریخ بدیع»، تاریخ بهائیان، است. در این زمان سی و سه سال از اقتدار قوامالملک اول در شیراز میگذشت. شروع «رسالت» باب، طبق دعوی بابیان، مقارن است با نهمین سال صدارت حاج میرزا آقاسی؛ و شروع دعوت آشکار او، آنگونه که منابع تاریخی نشان میدهد (شعبان ۱۲۶۲)، مقارن است با یازدهمین سال صدارت «حاجی». این نیز تصادفی نیست. شبکهای هماهنگ و بهمبافته از دیوانیان- که نقشه را میدانستند و از فرجام کار مطلع بودند، از قوامالملک و پسرش میرزا محمد خان بیگلربیگی- کلانتر شیراز، تا منوچهر خان معتمدالدوله گرجی- حاکم اصفهان، و حاج میرزا آقاسی- صدراعظم، این جوان روانپریش را برکشیدند و چنان برایش آوازهگری کردند تا، به تعبیر اعتمادالسلطنه، «از کاه کوه» ساخته شود.
اعتمادالسلطنه این را از «بیتدبیری» حاج میرزا آقاسی میداند و من از «تدبیر» او. بدینسان، شاگرد حجرهای بنام علیمحمد شیرازی «باب» شد. نوشته هما ناطق در این زمینه بیپرده است:
«باب مریدان نخستین خود را نه در میان "جهال" بلکه در "طبقات بالای کشور" یافت... از میان شاهزادگان هم ملک قاسم میرزا، کامران میرزا و فرهاد میرزا معتمدالدوله روی خوش نمودند. حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت. باب از او به ستایش یاد میکند و مینویسد "بدیهی است حاجی به حقیقت آگاه است." و میدانیم که در بیان او واژه حقیقت همانا آگاهی به اسرار نهان است که شیخیه عنوان کردند و باب در ربط با معتمدالدوله هم به کار میبرد.» (هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی: ۱۸۳۴-۱۸۴۸، لندن: پیام، ۱۹۸۸، ص ۶۵)
در میان این «طبقات بالای کشور»، پیش از صعود امیرکبیر (ذیقعده ۱۲۶۴ ق.) و مقابله قاطع او با فتنه بابیه، حسین خان آجودانباشی، والی مدیر و کاردان فارس، و وزیر و پیشکار خوشنام او، حاج مشیرالملک، با توطئه برکشیدن باب همراه نبودند و باب را خفیف و تنبیه کردند. به این دلیل، این دو مورد کینه قرار گرفتند و «عقوبت» دیدند.
آنچه علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، شاهزاده دانشمند قجر، «فتنه باب» نامیده کمی پیش از شعبان ۱۲۶۲ آغاز شد. به حسین خان، حاکم فارس، خبر دادند که جوانی در بوشهر مدعی بابیت امام زمان (عج) است و فرستادگانش در کار «اغوای مردم»؛ پس نیرو فرستاد تا دست بسته حاضرشان کردند و در ۲ شعبان ۱۲۶۲ مجازاتشان کرد. او، سپس، خردمندانه عمل کرد. در ۱۶ شعبان ۱۲۶۱/ ۲۰ اوت ۱۸۴۵ حسین خان سواران حکومتی را برای دستگیری باب روانه بوشهر کرد. او را در ۱۹ رمضان به شیراز آوردند. حسین خان باب را فریب داد، وانمود کرد که به ادعای او باور دارد، مجلسی ترتیب داد و علمای بلد را جمع کرد. بعضی از مریدان باب، از جمله سید یحیی دارابی، نیز بودند. ابتدا، باب، به پشتگرمی حسین خان، با جسارت سخن گفت. زمانی که پریشانگویی او روشن شد با عتاب حسین خان مواجه گردید.
[حسین خان] «حکم داد تا او را چوب زیاد زدند. زبان به توبه و انابه گشوده فریاد برآورد و بر خود دشنامی چند داد و اظهار نادانی و پشیمانی کرد. آن گاه حکم کرد تا صورت او را سیاه کردند و به مسجدی که شیخ ابوتراب به جماعت نماز میگذاشت بردند تا دست و پای او را بوسیده و از کرده خود پشیمان شده و مدت شش ماه محبوس بود.» (اعتضادالسلطنه، فتنه باب، صص ۱۵-۱۶)
اگر کار فقط دست حسین خان مقدم مراغهای بود، با تدبیر و کاردانی او غائله تمام بود؛ «فتنه باب» در همینجا به پایان میرسید و در تاریخ شاید چند سطر از آن بر جای میماند. ولی دستانی نیرومند و شبکهای متنفذ و هماهنگ در پسپرده بود: در غیاب حسین خان، منوچهر خان معتمدالدوله- حاکم اصفهان، سوارانی به شیراز فرستاد، باب را از زندان ربود و پنهانی به اصفهان برد؛ او را با احترام وارد کرد، برایش مجلسی از علمای بزرگ آراست و تا زنده بود در صیانت از باب و تبلیغ او کوشید.
«فتنه باب» از اینجا آغاز شد. باب به سادگی «باب» نشد.
منبع:P.Fbook-Dr.SHahbazi
۹۵/۰۲/۰۳