آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

درباره سه قحطی بزرگ تاریخ ایران

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ

 درباره سه قحطی بزرگ تاریخ ایران، که پیامدهای جدی بر آینده ایران داشت، کار لازم نشده. از این منظر،‌ کتاب‌های آقای مجد ارزشمند است و برای اولین بار بطور جدی ما را با ابعاد فاجعه انسانی که در ایران رخ داده آشنا می‌کند. اولی قحطی ۱۲۸۸ ق./ ۱۸۷۱ میلادی است. در این مورد من سال‌هاست کار تخصصی می‌کنم و کم‌وبیش اشاره کردم ولی حاصل کارم هنوز منتشر نشده. گذاشتم برای جلد پایانی «زرسالاران» که اگر نشد مستقل منتشرش خواهم کرد. قحطی ۱۲۸۸ ق. کمر ایران را شکست. این قحطی قریب به سه میلیون نفر یعنی حدود یک سوم از جمعیت ایران آن روز را نابود کرد، توده کثیری را در جستجوی نان و کار به مهاجرت به خارج، بویژه به قفقاز، وادار ساخت و ایران پرجمعیت و نسبتاً ثروتمند را به کشوری بدل نمود نابودشده و فقیر که برای تأمین نیازهای اولیه خود درمانده است. درباره این قحطی گفته‌اند: گرانی که آدم خوری باب گشت/ هزار و دویست است و هشتاد و هشت. 
دومین قحطی بزرگ، قحطی سال‌های جنگ جهانی اول است که حدود ۸ الی ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران را از بین برد. کتاب «قحطی بزرگ» دکتر مجد در این باره است که امروز مطلع شدم ویرایش دوم آن منتشر شده. ویرایش دوم با چاپ دوم متفاوت است یعنی افزودن مطالب و اسناد جدید بر کتاب. 
سومین قحطی بزرگ، همین قحطی سال‌های جنگ جهانی دوم است که خوشبختانه کتاب دکتر مجد در این زمینه نیز منتشر شد. ایشان تلفات این قحطی را چهار میلیون نفر برآورد کرده‌اند.      حداقل رقمی که برای جمعیت ایران در حوالی سال ۱۹۰۰ میلادی مورد اجماع است رقمی است که ویلیام مورگان شوستر بیان کرده یعنی ۱۳ الی ۱۵ میلیون نفر. اگر دست‌کم را مبنا قرار دهیم یعنی ۱۳ میلیون نفر و میزان (نرخ) رشد جمعیت در ایران را ۱٫۲ درصد بدانیم، که بنظر من نرخ رشد جمعیتی پائینی است برای ایران آن زمان، در سال ۱۹۴۴،‌ یعنی در پایان جنگ جهانی دوم، جمعیت ایران باید ۲۱٬۹۷۲٬۸۲۵ نفر باشد. اگر نرخ رشد را ۳ درصد بگیریم، که با توجه به بافت عشایری ایران آن زمان معقول است مانند پاکستان که در دهه ۱۹۸۰ نرخ رشد بالای ۳ درصد داشت و الان ۱٬۶ درصد است، جمعیت ایران در پایان جنگ دوم جهانی باید ۴۷٬۷۲۸٬۸۷۹ نفر باشد. این در حالی است که جمعیت ایران در سال ۱۹۴۴ بار دیگر ۱۳ میلیون نفر ارزیابی می‌شود و در سرشماری ۱۳۳۵ ش./ ۱۹۵۶ م. به ۱۹ میلیون نفر نزدیک می‌شود. به این ترتیب،‌ ملاحظه می‌شود که به دلیل قحطی ناشی از دو جنگ جهانی چه فاجعه بزرگ انسانی در ایران رخ داده است.

عجیب اینجاست که همه ملت‌هایی که با چنین فاجعه‌ای مواجه بوده‌اند درباره آن فراوان سخن می‌گویند و تحقیق و تبلیغ می‌کنند و گاه اغراق‌؛ از هولوکاست یهودیان تا هولوکاست لهستانی‌ها و ارامنه و اخیراً اوکرائینی‌ها. همه این مرگ‌ومیرها به دلیل قتل نبوده بلکه به دلیل عوارض جنگ مانند قحطی و بیماری نیز بوده است. ولی در مورد ایران زمانی که چنین مسائلی بیان می‌شود با مقابله جدی و گاه حتی تخطئه مواجه می‌شویم. 

در زمان جنگ جهانی دوم قحطی بزرگی سراسر شوروی را فراگرفت. روزنامه‌های آن زمان پر است از قحطی وحشتناک روسیه. این قحطی شامل اوکرائین نیز می‌شد. طبعاً در جریان قحطی عمومی جنگ جهانی دوم در شوروی سابق در اوکرائین نیز عده کثیری مردند. ارقام تلفات از ۱٫۸ میلیون نفر شروع می‌شود و بعضی بیشتر تخمین می‌زنند.

در سال‌های اخیر که ناسیونالیسم ضدروسی در اوکرائین اوج گرفت، ناسیونالیست‌های اوکرائین غربی مفهومی ساختند بنام «هولودومور» به تقلید از واژه «هولوکاست». «هولودومور» پس از انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ ایجاد شد و در سال ۲۰۰۶ ویکتور پوشچنکو، رئیس جمهور غرب‌گرای اوکرائین، آن را رسماً‌ بعنوان سیاست سازمان‌یافته روس‌ها برای نسل‌کشی در اوکرائین از طریق ایجاد قحطی مصنوعی تعریف کرد. 

محققین جدی می‌دانند که قحطی فوق اختصاص به اوکرائین نداشت و مردم روسیه نیز قربانی آن بودند، ولی کانون‌های ضد روسی از این مفهوم برای تقویت ناسیونالیسم ضد روسی در اوکرائین حمایت کردند تا بدانجا که دولت استفن هارپر در کانادا در مه ۲۰۰۸ اولین دولتی بود که «هولودومور» را به رسمیت شناخت و شخص هارپر در سخنرانی معروفی رقم تلفات اوکرائین در قحطی جنگ جهانی دوم را به ده میلیون نفر افزایش داد.در جهانی که امثال ناسیونالیست‌های اوکرائین برای خود «هولودومور» می‌سازند و مصائب عمومی آن زمان را به نفع خود مصادره می‌کنند، در ایران عکس آن رفتار می‌شود یعنی عده‌ای تلاش می‌کنند برای انکار تلفات ناشی از جنگ‌های اول و دوم و طبعاً تأثیر آن بر عقب‌ماندگی ایران. این مسئله بخصوص در مورد جنگ اول بیشتر صادق است اگر سیاست بریتانیا را در قحطی فوق  مؤثر بدانیم: بهره‌گیری از این فاجعه انسانی برای تغییر  نظم سیاسی و تحمیل حکومت مورد نظر خود بر ایران.

منبع:P.Fbook-Dr.SHahbazi
۹۴/۱۲/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی