آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

شروع سفر:دوم سپتامبر 1862 (1279 ه. ق)...
در چهارمین روز سفر، نخستین منظره قم با گنبدهای سبز رنگش پیش چشم ما نمودار شد. اینجا شهر مقدس زنان ایرانی است، زیرا مدفن ابدی فاطمه [معصومه س] خواهر امام رضا [ع] به همراه 444 پارسای دیگر است. او در آرزوی دیدار برادر از بغداد[!مدینه] به مشهد سفر می‌کند، لیکن در سر راه خود در قم بیمار می‌شود و رحلت می‌نماید. قم مثل کربلا مکان دلخواه مدفن زنان ایران[!] است که می‌شود جنازه آنها را از سراسر مناطق ایران به اینجا آورد. این شهر صیت[شهرت] دیگری هم دارد که کمتر غبطه‌آور است و آن هم مکان امن خطاکارانی است که از مزیّت بست‌نشینی آن سود می‌جویند.
اگر فرد گناهکار از چنان بختی برخوردار باشد تا از دست جلاد بگریزد و خود را به میان دیوارهای مقدس آن برساند از هر نوع مجازات در امان می‌ماند.
تمام اعضای کاروان ما مشتاق دیدار قم بودند، برخی می‌خواستند به عنوان زائر توبه‌کار به زیارت بروند، تعدادی نیز مایل بودند خرید کنند و به امور شخصی بپردازند.
نرسیده به شهر قم، در اطراف آن مانند سایر مکانهای زیارتی، اینجا و آنجا کپه‌های کوچک سنگ دیده می‌شد که با دستهای زائران متدین، همراه با زمزمه دعاهای مقدس بالا آمده بود. در نقاط پراکنده هم درختچه‌هایی به چشم می‌خورد که با لته‌هایی از انواع پارچه رنگارنگ مزین شده بودند. همه اشتیاق دارند تا اثری از مراتب اخلاص خویشتن را در اطراف این شهر بر جا نهند؛ تعدادی مایلند بر کپه‌ها، سنگ بگذارند و بعضی نیز به نشانه پارسایی تکه‌ای پارچه می‌بندند. گفته می‌شود در ایام گذشته رسم دیگری رایج بوده، تا مسافران بتوانند اکرام خالصانه خود را نشان دهند- هر گذرنده‌ای می‌توانست در پوست درختان کنار جاده ناخن فرو کند. من نیز پیاده شدم و شرابه[منگوله]ابریشمینی از کفیه‌ام را بر درختچه‌ای آویزان کردم. چه مجموعه جالبی از پارچه‌های سراسر دنیا در اینجا بود! این بوته‌ها نمایشگاهی بودند از بافته‌های دستی گران‌قیمت هند و کشمیر، پارچه‌های بافت انگلستان و امریکا، پارچه‌های پشمی رویه خوابدار ارزان قیمت و کتان زمخت بافت صحراگردان ترکمن و قبایل عرب و طوایف کرد. گهگاه نیز چشم انسان بر شالی نفیس آویخته بر شاخه درختچه‌ای می‌افتاد که بی‌تردید حکایت از تقوای شدید زائر گذرنده‌ای می‌کرد؛ شال از دستبرد کاملا مصون است، کسی جرأت نمی‌کند به آن دست بزند، زیرا برداشتن اشیائی که نشانه ایمان است، سیاهترین نوع دزدی محسوب می‌شود.
پیش از ورود به شهر می‌بایستی از کنار گورستانی با ابعاد فوق العاده، تقریبا به درازای دو میل انگلیسی بگذریم. بااین‌حال همسفرانم که مرا از وسعت آن متعجب دیدند، اطمینان دادند به لحاظ اندازه با قبرستان کربلا قابل مقایسه نیست. سرانجام به قم رسیدیم؛ کاروان ما در کاروانسرایی در دل بازار بار انداخت. و با خوشحالی فهمیدم قرار است دو روز در اینجا استراحت کنیم.
به عنوان زائرانی مؤمن هیچ فرصت استراحت به خود ندادیم و اندکی بعد از ورود شستشو کردیم و گرد و غبار از لباس زدودیم و به سوی مرقد مطهر رو آوردیم. هیچ اروپائی پیش از من داخل این مکان امن را ندیده، زیرا هیچ قدرتی در روی زمین نمی‌تواند اجازه دخول فرنگیها را به دست آورد.
سیدهای فراوانی که متولیگری زیارتگاه «نخستین جده»[!]خود را به عهده دارند درصحن بیرونی درختکاری شده، مجتمع می‌شوند. بر فراز مرکز صحن درونی، گنبدی طلاکاری دیده می‌شود. برای رسیدن به در صحن، باید از دروازه پله مرمری گذشت.
زوار در نخستین پله، کفشها را بیرون می‌آورند، سلاح و چوب دستی آنها را می‌گیرند و تا مرمر پاشنه در را نبوسند اجازه دخول ندارند[!]. بیننده از شکوه و جلال درون صحن حیرت‌زده می‌شود. مقبره در میان ضریح محکمی قرار دارد که از ورق نقره ساخته شده و همیشه فرش گرانبهایی آن را می‌پوشاند. لوحه‌های محتوی زیارتنامه بر دیوار آویزان است که زائر یا خود می‌خواند، یا یکی از سیدهایی که آنجا پرسه می‌زند برای او می‌خواند. از داخل صحن صدای فریاد و تلاوت و گریه و ناله و درخواست صدقه بلند است. لیکن این غوغای فوق العاده مانع آن نمی‌شود تا شمار فراوانی از زوار دین‌دار و مخلص پیشانی خود را بر میله‌های سرد ضریح نگذارند و به مقبره خیره نشوند و زیر لب آهسته دعا نخوانند. من خاصه نتوانستم از تحسین اشیای گرانبها و ارزشمندی که مزین به مروارید و الماس و سلاحهای طلاکوب بود و بر سر مقبره ستی [مخفف سیدتی]فاطمه [س] به عنوان هدیه نذری نهاده شده، خودداری کنم. البسه بغدادی که بر تن داشتم سبب می‌شد تا بعضی از شیعیان متعصب نگاههای تند بر من بیندازند لیکن به یمن لطف همراهانم هیچ ناراحتی متوجهم نشد. زوار غالبا از مدفن فاطمه به دیدن مقابر برخی از اکابر دنیوی می‌روند. من نیز در پی رفقایم بر سر مدفن فتحعلی شاه و دو پسرش، که به این یا آن دلیل مخصوصا مورد توجه مؤمنان است رفتم، سنگ او از خالصترین نوع مرمر سفید است که تصاویر آنها را با هنرمندی از همین سنگ به نحو برجسته حک کرده‌اند.
پس از پایان اعمال اخروی احساس آزادی کردیم تا به شهر بازگردیم و دیدنیهای جالب آن را تماشا کنیم.
اینجا نیز مانند هرجای دیگر اولین مکان بازدید همان بازار است. درست در فصل ثمر میوه بودیم و تمام بازار پر از هندوانه بود که در همه ایران مقبول همگان است. در طول پاییز هندوانه تقریبا غذای انحصاری بخشی از مردم ایران به‌شمار می‌رود و از آب هندوانه اکثرا به عنوان داشتن خاصیت طبی برای بیماری استفاده می‌کنند. بازار قم نه تنها برای وفور هندوانه خوش‌طعم قابل توجه است که برای داشتن سفالینه متنوع هم معروف است؛ مخصوصا از ُرس کوزه‌گری این شهر مقدس نوعی سبوی گردن دراز می‌سازند که ارزش تجاری فوق العاده دارد. همچنان‌که در بازار می‌گشتم و هرچیزی را با دقت وارسی می‌کردم، تصادفا جلوی دکان رنگرزی ایستادم که پارچه موسلین* رنگ می‌کرد. این صنعتگر ایرانی پارچه خامی را جلوی خود پهن کرده بود و باخبرگی و با کمک قالبهای نقشه، که آن را ابتدا در ظرف رنگ آبی فرو می‌برد و بعد قالب را با تمام نیرو بر پارچه فشار می‌داد، به آن نقش می‌زد. چون مشاهده کرد به تماشای کارش مشغولم، برافروخته، به من رو کرد و به تصور اینکه فرنگی هستم گفت: «از چنگ پارچه‌های پنبه‌ای شما خلاص خواهیم شد، بزودی ان شاء الله تمام حیله‌های تجارت شما را یاد می‌گیریم؛ می‌دانم وقتی ایرانیها توانستند پارچه‌های فرنگستان را نپوشند، شما به گدایی نزد ما می‌آیید».
در سومین روز ورودمان از قم راه افتادیم و پس از عبور از چندین محل کوچک، که چیز ارزشمندی برای دیدن نداشتند و با دو روز سفر خسته‌کننده به کاشان رسیدیم.

منبع: برگرفته از: زندگی و سفرهای وامبری «دنباله سیاحت درویشی دروغین» تألیف، آرمینوس وامبری، ترجمه محمد حسین آریا، (تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲)، صص96-95.
*کلمه فرانسوى، پارچه هاى پنبه اى نرم و نازک 
۹۴/۱۰/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی