اصلاحات تنبانی
دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ
بنیانگذار «اصلاحات تنبانی» اگوستوس دوم لهستان معروف به «اگوستوس قوی» بود که بعداً پطر کبیر روسیه از او تقلید کرد و بعد عثمانیها این راه را رفتند. قبلاً به تفصیل درباره «اصلاحات تنبانی» عصر سلطان محمود دوم در عثمانی نوشتهام. نوشتم:
«اقتباس الگوهای غربی به تغییر اسامی وزارتخانهها محدود نبود و ظواهر زندگی عثمانیان را نیز در بر گرفت. این الگویی است که اگوستوس قوی لهستان و پطر کبیر روسیه فراروی محمود دوّم قرار داده و "اصلاحات" خود را با تغییر پوشاک سنتی و تراشیدن ریش و تأسی به ظواهر شیوه زندگی اروپای غربی آغاز کرده بودند. به این ترتیب، اصلاحات غربگرایانه عثمانی نیز «با کوتاه کردن ریش محمود دوّم و لباس اروپایی پوشیدن او» آغاز شد... تغییر لباس عثمانیان، مانند تأسیس مدارس جدید، از نیروهای نظامی آغاز شد و بلافاصله پس از انهدام قشون ینگیچریک در سال ۱۸۲۸ مقرر شد که قشون جدید پیراهن و شلوارهایی مشابه با اونیفورم نظامیان غربی بپوشند. برنارد لویس به جنبههای نمادین و روانی این تحول توجه کرده و جایگاه پوشاک را در جنگاوری مسلمانان مورد تأکید قرار داده است... اقدام دیگر محمود تغییر زین سنتی اسبهای سواره نظام عثمانی و تبدیل آن به زین اروپایی بود. سِر آدولفوس اسلید، مشاور نیروی دریایی عثمانی، مینویسد: «هیچ یک از اشتباهات بزرگ سلطان محمود مانند تغییر روش سوار شدن در سواره نظام ترک نبود. سواره نظام عثمانی قبلاً زینهای بینقصی داشت که سوار را قادر به فرماندهی عالی بر اسب میکرد و تنها محتاج کمی نظم بود تا نامنظمترین اسبها را تبدیل به منظمترین اسب کند... سواره نظام اروپایی دارای زینهای صاف و رکابهای بلند بود. بنابراین، محمود فکر میکرد که لازم است تا سواره نظام خودش نیز عیناً چنین زینهایی داشته باشد. پیاده نظام اروپایی کتهای تنگ و سرپوش بسته داشت. عیناً تقلید شد. این تقلید کورکورانه کاملاً بیفایده بود و بعلاوه سبب ناراحتی جسمانی میشد.»«در سال ۱۸۲۹ تغییر لباس به غیرنظامیان نیز تسری یافت و محمود دستور داد که عثمانیان به جای عمامه و شوبارا (کلاه پوستی) کلاه بومی مردم مراکش و شمال آفریقا، معروف به کلاه فس (فینه)، را بر سر بگذارند. طبق این فرمان، تنها علما مجاز به استفاده از عمامه بودند. عبا و نعلین نیز جای خود را به کت و شلوار و پوتینهای چرمی سیاه داد و مقرر شد که ریشها نیز کوتاه شود. بنوشته برنارد لویس، هر چند محمود فینه را جایگزین عمامه کرد ولی همین کلاه چنان بومی شد که یک سده بعد بعنوان نماد سنتگرایی عثمانی و اسلامی مورد حمله یا دفاع قرار گرفت.
این اقدامات برای محمود دوّم اعتباری به ارمغان نیاورد و ناظران غربی، چه در آن زمان و چه بعدها، به اقدامات ظاهرگرایانه محمود با نظر تحقیر نگریستهاند. دیوید ارکهارت، دبیر متنفذ سفارت بریتانیا در عثمانی در دهه ۱۸۳۰، تلاش دولتمردان وقت عثمانی برای «اروپاییکردن» این کشور را «اقدامات عجولانه گروهی جاهل» میدید و معتقد بود که عثمانی نه از طریق اقتباس نهادهای بیگانه بلکه از طریق تکامل نهادهای بومی خویش است که میتواند همپای غرب پیشرفت کند. لرد پانزونبی، سفیر وقت بریتانیا، نیز متأثر از دیدگاه ارکهارت بود ولی استراتفورد کانینگ و حامیان قدرتمندش نگاهی دیگر به تحولات عثمانی داشتند. آنها، بعنوان نماینده سیاسی آریستوکراسی مالی و بازار لندن، به غارت عثمانی چشم داشتند و لذا سیاست برکشیدن و حمایت فعال از دیوانسالاران غربگرا را پیش میبردند. از این زاویه، میتوان دیدگاه ارکهارت را مشابه دیدگاهی دانست که بعدها عثمانیان جوان پرچمدار آن شدند. گروهی از متفکران عثمانی نیز اقدامات محمود را بعنوان سرآغاز فرایند تقلید سطحی از ظواهر غربی مورد انتقاد سخت قرار دادهاند. برای مثال، در سال 1329 ق. اسماعیل حامی در نشریه اجتهاد چنین نوشت:
این اشتباه که هر چه در اروپا دیده میشود در اینجا قابل تقلید است، به یک سنت سیاسی در میان ما تبدیل شده است. برای مثال، اونیفورمهای روسی، تفنگهای بلژیکی، کلاههای ترکی، زینهای مجاری، شمشیرهای انگلیسی و مشق نظامی فرانسوی را همزمان رواج میدهیم. ما ارتش جدیدی آفریدهایم که تقلیدی مضحک از اروپا است.»
منبع:P.FBOOK-Dr.Abdollah Shahbazi
«اقتباس الگوهای غربی به تغییر اسامی وزارتخانهها محدود نبود و ظواهر زندگی عثمانیان را نیز در بر گرفت. این الگویی است که اگوستوس قوی لهستان و پطر کبیر روسیه فراروی محمود دوّم قرار داده و "اصلاحات" خود را با تغییر پوشاک سنتی و تراشیدن ریش و تأسی به ظواهر شیوه زندگی اروپای غربی آغاز کرده بودند. به این ترتیب، اصلاحات غربگرایانه عثمانی نیز «با کوتاه کردن ریش محمود دوّم و لباس اروپایی پوشیدن او» آغاز شد... تغییر لباس عثمانیان، مانند تأسیس مدارس جدید، از نیروهای نظامی آغاز شد و بلافاصله پس از انهدام قشون ینگیچریک در سال ۱۸۲۸ مقرر شد که قشون جدید پیراهن و شلوارهایی مشابه با اونیفورم نظامیان غربی بپوشند. برنارد لویس به جنبههای نمادین و روانی این تحول توجه کرده و جایگاه پوشاک را در جنگاوری مسلمانان مورد تأکید قرار داده است... اقدام دیگر محمود تغییر زین سنتی اسبهای سواره نظام عثمانی و تبدیل آن به زین اروپایی بود. سِر آدولفوس اسلید، مشاور نیروی دریایی عثمانی، مینویسد: «هیچ یک از اشتباهات بزرگ سلطان محمود مانند تغییر روش سوار شدن در سواره نظام ترک نبود. سواره نظام عثمانی قبلاً زینهای بینقصی داشت که سوار را قادر به فرماندهی عالی بر اسب میکرد و تنها محتاج کمی نظم بود تا نامنظمترین اسبها را تبدیل به منظمترین اسب کند... سواره نظام اروپایی دارای زینهای صاف و رکابهای بلند بود. بنابراین، محمود فکر میکرد که لازم است تا سواره نظام خودش نیز عیناً چنین زینهایی داشته باشد. پیاده نظام اروپایی کتهای تنگ و سرپوش بسته داشت. عیناً تقلید شد. این تقلید کورکورانه کاملاً بیفایده بود و بعلاوه سبب ناراحتی جسمانی میشد.»«در سال ۱۸۲۹ تغییر لباس به غیرنظامیان نیز تسری یافت و محمود دستور داد که عثمانیان به جای عمامه و شوبارا (کلاه پوستی) کلاه بومی مردم مراکش و شمال آفریقا، معروف به کلاه فس (فینه)، را بر سر بگذارند. طبق این فرمان، تنها علما مجاز به استفاده از عمامه بودند. عبا و نعلین نیز جای خود را به کت و شلوار و پوتینهای چرمی سیاه داد و مقرر شد که ریشها نیز کوتاه شود. بنوشته برنارد لویس، هر چند محمود فینه را جایگزین عمامه کرد ولی همین کلاه چنان بومی شد که یک سده بعد بعنوان نماد سنتگرایی عثمانی و اسلامی مورد حمله یا دفاع قرار گرفت.
این اقدامات برای محمود دوّم اعتباری به ارمغان نیاورد و ناظران غربی، چه در آن زمان و چه بعدها، به اقدامات ظاهرگرایانه محمود با نظر تحقیر نگریستهاند. دیوید ارکهارت، دبیر متنفذ سفارت بریتانیا در عثمانی در دهه ۱۸۳۰، تلاش دولتمردان وقت عثمانی برای «اروپاییکردن» این کشور را «اقدامات عجولانه گروهی جاهل» میدید و معتقد بود که عثمانی نه از طریق اقتباس نهادهای بیگانه بلکه از طریق تکامل نهادهای بومی خویش است که میتواند همپای غرب پیشرفت کند. لرد پانزونبی، سفیر وقت بریتانیا، نیز متأثر از دیدگاه ارکهارت بود ولی استراتفورد کانینگ و حامیان قدرتمندش نگاهی دیگر به تحولات عثمانی داشتند. آنها، بعنوان نماینده سیاسی آریستوکراسی مالی و بازار لندن، به غارت عثمانی چشم داشتند و لذا سیاست برکشیدن و حمایت فعال از دیوانسالاران غربگرا را پیش میبردند. از این زاویه، میتوان دیدگاه ارکهارت را مشابه دیدگاهی دانست که بعدها عثمانیان جوان پرچمدار آن شدند. گروهی از متفکران عثمانی نیز اقدامات محمود را بعنوان سرآغاز فرایند تقلید سطحی از ظواهر غربی مورد انتقاد سخت قرار دادهاند. برای مثال، در سال 1329 ق. اسماعیل حامی در نشریه اجتهاد چنین نوشت:
این اشتباه که هر چه در اروپا دیده میشود در اینجا قابل تقلید است، به یک سنت سیاسی در میان ما تبدیل شده است. برای مثال، اونیفورمهای روسی، تفنگهای بلژیکی، کلاههای ترکی، زینهای مجاری، شمشیرهای انگلیسی و مشق نظامی فرانسوی را همزمان رواج میدهیم. ما ارتش جدیدی آفریدهایم که تقلیدی مضحک از اروپا است.»
۹۴/۰۶/۰۹