آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

حزب کارگر در دوران موجودیتش تا امروز برای غرب و بریتانیا بحران‌ساز بوده. هم دوران ظهور آن یعنی دوران دولت‌های رمزی مک‌دونالد،‌ هم در دوران پس از جنگ دوم جهانی و دولت کلمنت اتلی که بار سنگین بازسازی بریتانیا از جنگ را به دوش گرفت، هم در دوران دولت هارولد ویلسون و ادامه آن یعنی دولت جیمز کالاهان. در هر سه مقطع تاریخی حکومت حزب کارگر، یعنی دوران مک‌دونالد و دوران کلمنت اتلی و دوران هارولد ویلسون،‌ شاهد ظهور پدیده «سرکشی» هستیم علیه دولت‌های وقت. چیزی شبیه به همین سرکشی کنونی نتانیاهو و آل‌سعود علیه دولت اوباما. یعنی از سوی دولت‌هایی که وابسته هستند به کانون‌های معین در غرب. در صف مقدم این توطئه‌ها هم ایران جای دارد. از لغو قرارداد دارسی توسط رضا شاه و موج تبلیغات ضد شرکت نفت انگلیس در آن زمان تا وقایع پس از شهریور ۱۳۲۰ که به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منجر شد و سپس موج «ضدانگلیسی» دهه ۱۳۴۰ شمسی در ایران که نماد آن انتشار کتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» اسماعیل رائین و کتاب‌های مشابه، با حمایت شاه و اسدالله علم و شاپور ریپورتر، است. دولت هارولد ویلسون به دلیل توطئه‌های کانون‌های مافیایی و سرویس‌های اطلاعاتی سقوط کرد و رهبر بعدی حزب کارگر، یعنی کالاهان، قدرت را به دست گرفت. شاه و شاپور ریپورتر شریک بودند در این توطئه‌ها. رئیس شاپور ریپورتر جرج کندی یانگ بود. یانگ بارها به ایران سفر کرده و با شاه ملاقات کرده و در زمان اوج‌گیری انقلاب هم در تهران بود. سند دارم یعنی نامه او روی سربرگ سفارت بریتانیا در تهران زمان انقلاب. جرج کندی یانگ در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قائم‌مقام سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. سیکس) و طراح و فرمانده واقعی کودتا بود. شاپور ریپورتر هم فرمانده «عملیات در صحنه»، یعنی هدایت شبکه‌های داخلی در ایران، بود. به همین دلیل است که بعضی محققین تاریخ معاصر هیچ علاقه‌ای ندارند درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اسناد و تحقیقات من استناد کنند و حرف‌های تکراری را مجدداً تکرار می‌کنند. از زمان دولت هارولد ویلسون و احساس تهدید از جانب «نفوذ کا. گ. ب. در حزب کارگر»، یعنی درواقع به بهانه و با دستاویز نفوذ شوروی‌ها در رهبری حزب کارگر بریتانیا، برنامه‌هایی شروع شد برای مانیپولاسیون (دستکاری کردن) انتخابات داخلی حزب کارگر و برکشیدن افراد مورد نظر کانون‌های اطلاعاتی- مافیایی. جرج کندی یانگ، که تا زمان مرگ بطور خیلی پنهان جریان‌های فاشیستی بریتانیا و اروپای غربی و شبکه‌های گلادیو در ایتالیا و بقیه جاها را اداره می‌کرد،‌ نقش اصلی داشت در این طراحی و عملیات در حزب کارگر. به این ترتیب، با سیر انحطاط عجیب حزب کارگر بریتانیا پس از هارولد ویلسون مواجهیم که به رهبری تونی بلر و گوردونن براون و اینک اد میلیبند انجامید. مرگ عجیب و ناگهانی جان اسمیت رهبر حزب کارگر در ۵۶ سالگی سبب شد تونی بلر رهبر حزب کارگر و نخست وزیر شود که پیوندهایش با زرسالاران یهودی اظهر من الشمس است. بلر سیاستی «امپریالیستی» در پیش گرفت، همپای جرج بوش، که با مشی سنتی حزب کارگر همخوان نیست. به این سیاست «لیبرال- امپریالیسم» می‌گویند که بانی آن لرد روزبری، داماد روچیلدها، بود. و بعد مرگ عجیب و ناگهانی رابین کوک که نفر دوم حزب کارگر و جانشین تونی بلر بشمار می‌رفت ظاهراً بعلت ایست قلبی در راهپیمایی در هایلند اسکاتلند. رابین کوک در دولت تونی بلر مدتی وزیر خارجه بود و در ۱۷ مارس ۲۰۰۳ بعلت مخالفت شدید با جنگ عراق از کابینه بلر استعفا داد. رابین کوک در زمان مرگ ۵۹ ساله بود. جان اسمیت، رهبر حزب کارگر که با مرگ او تونی بلر قدرت را به دست گرفت، در زمان مرگ ۵۶ ساله بود. چرا در اوت ۲۰۱۳ دولت کامرون، برغم پیوند قوی با کانون‌های مافیایی، نتوانست پیشگام حمله نظامی به سوریه شود و حتی قبل از دولت آمریکا خود را عقب کشید؟ بعلت مخالفت اکثریت مجلس عوام. این فضای داخلی بریتانیاست و در این فضاست که «پدیده» جرمی کُربین ظهور می‌کند. چه کُربین رهبر حزب کارگر و نخست‌وزیر بعدی شود و چه در اثر کودتای درون حزبی یا مرگ مفاجات، مثل جان اسمیت و رابین کوک، از صحنه سیاسی حذف شود، پدیده جرمی کُربین در سیاست غرب نمی‌تواند بدون تأثیر باشد بر سیاست‌های منطقه‌ای غرب. خیلی کوتاه نتیجه می‌گیرم: آینده خاورمیانه و آینده روابط ایران با سعودی و اسرائیل دقیقاً وابسته است به تحولات جدی و عمیقی که در صحنه سیاست غرب و بویژه آمریکا در حال وقوع است. اقدامات دولت نتانیاهو و آل‌سعود و اقمارش در منطقه را جدا از این منظومه نمی‌توان شناخت و تحلیل کرد. جدا کردن اسرائیل و سعودی از این منظومه ما را به شناخت و تحلیل نادرست و گاه خطرناک سوق می‌دهد.
بد نیست اضافه کنم که دو شعار «چشم اسفندیار» یا «پاشنه آشیل»‌ دولت اسرائیل است. تأکید بر این دو شعار می‌تواند بشدت اسرائیل را در افکار عمومی جهان منزوی کند و خیلی هم مقبولیت دارد: یکی شعار خلع سلاح اتمی خاورمیانه که ایران باید پیشاهنگ آن باشد. دوم، شعار استقرار دمکراسی واقعی در اسرائیل.
منبع:P.FBOOK-Dr.SHahbazi

۹۴/۰۵/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی