مفاهیم کلیدی تاریخ
تجربه: تاریخ تجربۀ زندگی انسان است که در طول زمان گسترش یافته و چون همۀ انسان ها در این تجربه شریک اند، کل این تجربه را که در طول بسیاری از نسل ها ادامه می یابد، «تاریخ» می نامیم.
شناخت: هرشناخت مقدماتی دارد.مقدمات شناخت های ما انسان ها در طول تاریخ شکل گرفته و از حالی به حالی و از صورتی به صورتی در آمده است. در طول تاریخ انسان با 4 موضوع مهّم ؛ دین،هنر،علم وفلسفه زندگی کرده است(درواقع ما با این4 وسیلۀ مهّم زندگی داریم چون ما انسان ها به اراده و اختیار خودمان زندگی می کنیم)همۀ این4 وسیلۀ مهّم زندگی در طول تاریخ پدیدآمده اند و در طول تاریخ شکل گرفته اند. برای مثال؛5000 سال پیش تفکر اسطوره ای برانسانها حاکم بود باپیدا شدن تفکر فلسفی که یک تفکر عقلانی است تفکر اسطوره ای کنارمی رودویاهنر تا مدتی عبارت بود ازتقلید ازطبیعت، وقتی زیبایی را تعریف می کردند می گفتند زیبایی یعنی توجه پیدا کردن به آن هارمونی و هماهنگی که در موجودات طبیعی است.درک آن هارمونی و هماهنگی را می گفتند زیبایی شناسی.امّا الآن محدودۀ هنر این نیست انواع و اقسام هنرهای دیگر پیدا شده،تعریف هنرهم عوض شده الان می گویند هنر و زیبایی یعنی هرجا افق جدیدی از بودن و چگونگی بودن در جلوی چشمان انسان ها باز شود هر جا شما با یک امر بدیع یعنی با یک امر بی سابقه ، امری که افق دید شما را باز می کند،آنجا زیبایی دارد تحقق پیدا می کند.این مقدمات شناخت در تاریخ به آن فرهنگ می گویند، ووقتی انسان به فرهنگ خود تجسد مادی میدهد تمدن را بوجود می آورد.بررسی ومطالعۀ این بحث؛ما را وارد وادی انسان شناسی می کند یعنی شناخت انسان آنطور که بود و آنطور که هست و آنطور که باید باشد(انسان بما هوانسان)یعنی شناختن تطورات موجودی که انسان نام دارد.چون زندگی امروزین حاصل کارها و اقدامات مردمان روزگار پیشین و حتی وقایعی است که در گذشته های دوراتفاق افتاده است وهمین امردرآینده نیز ادامه خواهد یافت؛ بنابراین شناخت و فهم درست تاریخ این تحولات ودگرگون شدنها به جوامع بشری کمک می کند تا آیندۀ خود را بهتر رقم زنند، از تکرار اشتباهات نسل های گذشته پرهیز کنند. [ادامه دارد]