تلاش فرهنگی حاکمیت مشترک پهلوی و شرکاء روشنفکر، آن بود که پس از حذف اسلام، ایدئولوژی جدیدی جایگزین کنند که این ایدئولوژی چیزی غیر از تفکر ملی گرایینبود. البته چون عنوان وطن پرستی داشت، زمینه مقبولیت هم داشت. امام در این باره می فرماید:
اساس این بود که اسلام را از بین ببرند، تاریخ اسلام را به اسم این که ما خودمان یک کذایی هستیم، تاریخ اسلام را می خواست از بین ببرد، موفق نشد... همه چیز را اینها می خواستند از بین ببرند، اسلام را ضعیفش کنند و مردم را از آنهایی که کار برای اسلام می کردند یا کارشناس اسلام بودند جدا کنند، به اسم این که اینها مرتجع هستند. (تاریخ معاصر، 121)
امام به عنوان یک شاهد صادق از آن دوره، تنها مخالفان رضاخان را علما می داند. دلیلش هم روشن است. علما به خاطر ایستادگی رضاخان در برابر دین در برابرش قیام کردند. علاوه بر آن روحانیون مشروطه خواهی مانند حاج آقا نورالله و مدرس، رضاخان را ضد مشروطه و مجلس می دانستند. چون نه تنها سلطنت قاجار را منحل کرده و جمهوری خواه شده بود که پس از روی کار آمدن، مجلس را هم به بازی گرفت و یک سلطان مستبد و البته متجدد شد.
در این میان، متجددین رضاخان را باور کردند، چرا که آنان مشکل اول ایران را تجدد دانسته و با رفتاری که رضاخان از خود نشان داد، امید داشتند که وی کلید حل این مشکل باشد. پس از یک دوره پانزده ساله که از مشروطه گذشته و آزادی و آزادی خواهی همه چیز را آشفته و آش و لاش کرده بود، متجددین برای تحقق اهداف خود، به استبداد متجددانه روی آوردند و آمال و آرزوهای خود را در رضاخان خلاصه کردند.
تقی زاده با آن دانش و تجدد خود، در این دوره تا حدآلت فعل تنزل مقام داده بود. اینان چیز ی را که با قانون و مجلس مشروطه نتوانستند عملی کنند به دست استبداد رضاخانی در پی تحققش بودند.
انتقاد امام از نیروهای ملی آن بود که با رضا شاه مبارزه نکردند و این با داعیه مشروطه خواهی آنان سازگار نبود. اما حقیقت آن است که آنان تجدد صوری می خواستند و این با استبداد هم عملی می شد که شد.
منبع:محفوظ
تکفیر به معنای آنکه گروه هایی از پیروان یک دین را به خارج بودن از آن متهم گردانند و بعد آن را تبدیل به یک جریان فراگیر مذهبی نمایند، پدیده ای مسیحی است تا مسلمان. در تاریخ اسلام گروه هایی (مثل خوارج و...)پیدا شده اند که تنها خود را مصداق «مؤمن» و «مسلم» دانسته و بر بی دینی سایرین حکم داده و بر اساس این حکم به جنایت هم دست زده اند، امّا در متن تاریخ اسلام به شکل یک جریان مؤثر تبدیل نشده اند و پس از یک دوره کوتاه راه استحاله و تبدیل را پیموده اند. تکفیر بعنوان یک جریان عمده جهانی، اولین بار در میان پیروان دین مسیح بروز کرد.
مارتین لوتر (1546-1483م ) در اواخر ربع اوّل قرن شانزدهم میلادی به مقابله با مذهب رسمی(کاتولیک) و ارباب کلیسا روی آورد. لوتر کشیش آلمانی مراجعه مسیحیان به کلیسا را رد کرده و یگانه شرط رستگاری را ایمان می دانست نه عمل. یعنی از منظر لوتر و پیروانش (پروتستانها)عمل هر چه باشد دخلی به ایمان نداشته ومؤثر در آن نیست. او دین را امری فردی و جدای از سیاست بر می شمرد و به نوعی «خود کشیشی» قایل بود از این رو گفته شده است: اندیشه لوتر نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود.
ژان کالوین کشیش فرانسوی - 1564 - 1509 م - که شاگرد برجسته مارتین لوتر بود و افکار او به پیدایی یک جریان پروتستانی تحت عنوان «کالوینیست ها» انجامید، می گفت: «تقدیر انسان از روز اول آفرینش نوشته شده و در آن رستگاران واقعی فقط کالونیست ها هستند» آنان غیر کالونیست را هر چه باشد، کافر و دوزخی می خواندند. دسته دیگری از پروتستانها تحت عنوان «آناباپ تیست ها Anabaptists» یعنی طرفداران تعمید دوباره «افراطی ترین جریان پروتستانی» بودند که می گفتند «کسانیکه فرزندان خود را غسل تعمید دوباره ندهند، گناهکار بوده و مستوجب اشد کیفرها هستند». پروتستانها شاخه های مختلفی پیدا کردند و شامل فرقه های زیادی می شوند. در عین حال همه آنان معتقدند که عمل جنایت کارانه سبب خروج از ایمان به خدا و آخرت نمی گردد. همه آنان با مقدس بودن کلیسا، حضرت مریم(س)، پاپ و سایرمقامات روحانی کلیسا مخالف هستند و تنها حضرت مسیح بن مریم(ع) را مقدس می شمرند. در نتیجه همه فرقه های پروتستان با گرامیداشت قبور مؤمنان مخالف بوده و دعا برای مردگان را فاقد ارزش می خوانند.
از این رو گفته اند اندیشه لوتر اولین گام در راستای از هم گسستن و درهم شکستن رهبری دینی و نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود. لوتر در گام اول پرداخت مالیات از سوی مراکز دینی سوئیس به کلیسای مرکزی را منع کرد و از این طریق به پادشاه و عوامل او اجازه داد تا این مالیات ها را به نفع خود مصادره کنند. فتوای لوتر مبنی بر این که کلیساها مقدس نبوده و لازم نیست موقوفات داشته باشند، اموال کلیسا را به نفع ثروتمندان و طبقه حاکم (شاهزادگان آلمانی) مصادره کرد این در حالی بود که وقتی عده ای از روستائیان فقیر برای کسب زمین شورش کردند، از آنجا که این شورش علیه شاهزادگان بود، لوتر روستائیان را تکفیر و خونشان را مباح اعلام کرد .لوتر قیام علیه دولت و پادشاه را حرام می خواند و شاگرد او «کالوین» معتقد بود قیام علیه حکومت تنها زمانی مجاز است که مانع ایمان فردی باشد. («تاریخ تمدن» نوشته هنری استیون لوکاس و ترجمه عبدالحسین آذرنگ جلد 2 ص 70 و 71)
ستیز با «متن» یکی از ویژگی های تکفیر می باشد. جریان تکفیر با اصالت قایل شدن به تفسیر و تأکید بر گزاره های عقلانی، متن کتاب مقدس را به حاشیه تبدیل کرده اند. بر این اساس گفته می شود «فردگرایی» و «اصالت فرد» ریشه در تعلیمات لوتر دارد. جان کالوین که مبنای مکتب فکری خود را به عقل قرار داده بود صراحتاً می گفت تنها آنگاه به آموزه هایکتاب مقدس تن می دهد که با عقل آن را درک کرده باشد. ستیز با متن برای آن است که صاحب رویه تکفیری نمی خواهد مورد پرسش قرار گیرد که بر چه اساس این یا آن عمل را انجام داده است. /نوشته:سعدالله زارعی/