آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۱:۵۱۲۶
بهمن

روز شنبه اول فروردین ١٣٦٠ تا روز شنبه ١٨ دی ١٣٩٥ -یک روز قبل از رحلت- به مدت ٣٥ سال، آیت الله هاشمی رفسنجانی خاطرات خود را هر روز ثبت کرده است. تاکنون در تاریخ مدون ایران زمین و شاید دنیا، سیاست مدار و دولتمردی نبوده که چنین زمان طولانی، مداوم و منظمی یادداشت روزانه نوشته و از خود بر جای گذارده و در دوران حیات خود به دست چاپ سپرده باشد. اهمیت و مختصات این نوشته های مختصر و گاه به ظاهر دوپهلو و مبهم در تاریخ معاصر ایران چیست؟
     خاطره نویسی همزاد عصر پیدایش مدرنیته است. ثبت لحظه های حساس تاریخی، به ویژه آنها که در سرنوشت یک ملت تاثیرگذارند و برخورد معرفت شناسانه با آنها، از کارکردهای اصلی خاطره نویسی، به عنوان یک گرایش ادبی-تاریخی مدرن است. سی رایت میلز، جامعه شناس آمریکایی و صاحب سه گانه «نخبگان قدرت»، خاطره نویسی را به مثابه روشی برای تولید دانش می داند و توصیه می کند همه یک «دفتر یومیه» داشته باشند و منظم بنویسند. به اعتقاد میلز، یادداشت روزانه، نشانه ای از بلوغ روشنفکری است. او تجربه را یک منبع کار فکری اصیل می داند که ما از طریق ثبت خاطرات، به گسترش عادت خودبازتابی می پردازیم و یاد می گیریم که چگونه دنیای درونی خود را بیدار نگاه داریم. به اعتقاد میلز، اینکه گفته می شود «تجربه داشته باشید»، به این معناست که بتوانیم گذشته را در زمان حال قرار دهیم و به کار گیریم و راه اصلی به کارگیری تجربه، ثبت خاطرات است.
     خاطره نویسی اساس معرفت شناختی دارد و روشی برای تبیین، توصیف و توضیح رفتار به مثابه تجربه زیستی بشر و ارائه آن به صورت خلاق و نظام مند به شمار می آید. خاطره نویسی یک گام فراتر از تجربه کردن است، چراکه خاطره نویس تلاش می کند آنچه را تجربه کرده است، بشناساند، شرح و توضیح دهد و آن را تبیین و توصیف کند. خاطره نویسی، فراتر از سندیت تاریخی است؛ حتی فراتر از نوع ژانر ادبی برای توسعه خلاقیت ها است و امروز خاطره نویسی به یک متد علمی تبدیل شده است.
    اهمیت منبع دست اول
     منابع دست اول، منابع نزدیک به یک واقعه هستند که رعایت آنها در تحلیل، تحقیق و پژوهش، باعث افزایش اعتبار و ارزش اثر می شود. در تاریخ نویسی، همیشه توصیه شده است که در صورت امکان از منابع دست اول استفاده کنند. تاریخ شناسان با دقت و واقع بینی، منابع دست اول را با موشکافی زیادی بررسی می کنند. یک منبع دست اول مثل دفتر خاطرات روزانه، می تواند بازتاب صادقانه، دقیق یا کامل نظر شخصی یک نفر درباره رویدادها باشد. البته خاطره نویسان ممکن است برخی رویدادها را اشتباه متوجه شوند یا عمدا یا سهوا تحریف کنند. پس در هر منبع دست اول تاریخی، محقق و مورخ، باید بتواند میزان و جهت سوگیری را ارزیابی کند. ضمن اینکه محتوای دفاتر خاطرات، مانند رشته زنجیری به هم متصل است و برای قضاوت صحیح، باید تمام متن در کنار یکدیگر مورد توجه باشد و شرایط و مقتضیات زمان نگارش و زمان انتشار و موقعیت نویسنده خاطرات نیز از نظر دور نماند.
    مختصات خاطرات هاشمی رفسنجانی
     مجموعه خاطرات هاشمی رفسنجانی گنجینه ای بس ارزشمند برای تاریخ معاصر ایران است؛ به قول مسعود بهنود، از سه دوره از تاریخ معاصر ایران، سه کتاب مانده است که عبارت اند از: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و خاطرات اسدالله علم و خاطرات هاشمی رفسنجانی که از اتاق خلوت های قدرت، خاطره دست اول دارند؛ از این منظر منابع دست اولی هستند که دوره ناصرالدین شاه و محمدرضاشاه و جمهوری اسلامی را بازنمایی می کنند. آثار دیگری که همین ادعا را داشته اند، با اینها ارزش برابری ندارند. از این میان اعتمادالسلطنه و اسدالله علم، نگران بوده اند که مبادا در زمان حیاتشان، نوشته ها به دست شاه و ماموران بیفتد و برای چاره کار، جا در جا جملاتی در ابراز وفاداری به شاه وقت باقی گذاشته اند. خاطرات هاشمی رفسنجانی این خوف را ندارد، اما چون در زمان حیات نویسنده منتشر شده، از نگرانی های دیگری سرشار است.
     آیت الله هاشمی، سیاست مدار کلیدی نظام جمهوری اسلامی، از ابتدای انقلاب در بالاترین مناصب حضور داشته است. تصمیم گیری های او در نظام جمهوری اسلامی، اهمیتی دست اول و تردیدناپذیر داشته و به همین دلیل، یادداشت های روزانه آیت الله، منبعی بی بدیل برای درک درست تاریخ معاصر است و هیچ مورخی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.
     خاطرات آیت الله بیشتر از آنکه تحلیلی باشد، خبری است؛ یعنی ثبت ساده رویدادهای هر روز، به نحوی که خواننده خاطرات امکان درک و تفسیر و تعبیر داشته باشد. مثلا این خاطره را بخوانید: «عصر از ستاد کل نیروهای مسلح نامه ای رسید که آیت الله خامنه ای از من خواسته بودند، دولت با پیشنهاد کمیسیون دفاع، مبنی بر کم شدن دو درصد بودجه دستگاه ها و اضافه شدن ٤٠ میلیارد تومان به بودجه نیروهای مسلح دخالت نکند. تلفنی با رهبری صحبت کردم. ایشان از این تصمیم منصرف شدند. مشکلات زیادی درست می کرد». این یک رویداد ثبت شده است. تفسیر و تاویلی ندارد، اما از نظر تاریخی دارای اهمیت است، چون فکت هایی را در اختیار مورخان قرار می دهد که از کنارهم قراردادن آن می توانند قضاوت های مقرون به حقیقت، از یک دوره تاریخی به دست آورند. خاطرات آیت الله، خودمانی و به دور از تکلف و ریاکاری است: «در خانه بودم و بیشتر تنها. مهدی و فرشته نزدیک ظهر آمدند ولی برای ناهار نماندند. تنها خوردم. عصر عفت و محسن و فائزه و فاطی با بچه هایشان از گنبد برگشتند؛ منزل شلوغ شد و رونق گرفت. فاطی سفره هفت سین را چید. سین کم داشتیم؛ کاظم رفت خرید و آورد» یا این خاطره: «عصر یک فیلم دیدم درباره آزاده ای که مراجعت کرده و به خاطر سوختگی صورت زشت شده و نمی خواست به خانه اش برگردد و همسرش او را ببیند که با تدبیر دکتر روان شناس به خانه برگشت. خیلی گریه کردم؛ چندین دستمال اشک خیس شد». در خاطرات آیت الله، اعضای خانواده، مخصوصا همسرشان، خانم عفت مرعشی و مسائل مرتبط با آنها، نقش پُررنگی دارند: «در سفر به قزاقستان، معلوم شد که همسر رئیس جمهور به خاطر کسالت به استقبال عفت نیامده و برنامه ضیافت شام را لغو کرده است. عفت خیلی ناراحت بود و همه را هم ناراحت کرد» یا این خاطره: «ظهر عفت و محسن، ناهار در دفترم بودند. عفت بعد از ماه ها که به عنوان اعتراض به رئیس دفترم به دفترم نمی آمد، با وساطت پاسداران و خواهش آقای میرمحمدی (رئیس دفتر) آمده بود».
     خاطرات آیت الله، اطلاعات نابی را در اختیار آیندگان قرار می دهد. این اطلاعات آنها را به رویداد مشخصی راهنمایی می کند و به خواننده دریافت تاریخی می بخشد. «آقای حیدر علی اف، [رئیس جمهور آذربایجان] گفت که منطقه زنگلان، زیر آتش ارامنه است و مردم برای فرار از ارس به طرف ایران می روند و عاجزانه استمداد کرد. پیشنهاد مشخص با اصرار این است که ما در جنگ به نفع آنان شرکت کنیم و صریحا می گویند ما همه [کشور] آذربایجان را در اختیار شما می گذاریم و آماده ایم جمهوری اسلامی در آذربایجان تشکیل شود و بدون کمک ایران نمی توانیم دفاع کنیم و امکان پیشرفت ارامنه تا باکو هم وجود دارد. گفتم این تصمیم بسیار بزرگی است که باید عواقب آن بررسی شود و باید در تهران بررسی کنیم و جواب دهیم».
     خاطرات سبب می شود یک رویداد به صورت اصلی خود در دل تاریخ ماندگار شود. بسیاری از حوادث، به دلیل اینکه نقل نمی شوند، با وجود اهمیتی که دارند، از یادها می روند. خاطره می تواند جلوی تحریف تحولات تاریخی را بگیرد. خاطره، نقل رویداد است و می تواند نتیجه درستی از یک تحول ارائه دهد.
     یا این خاطره مهم تاریخی: «فورا با آیات مشکینی، خامنه ای و امینی برای مذاکره با امام به جماران رفتیم. ساعت نه ونیم شب رسیدیم. با اینکه امام معمولا شب ها ملاقات نمی دادند، ما را پذیرفتند. آیت الله خامنه ای و من درباره ترجیح حفظ آیت الله منتظری صحبت کردیم؛ امام با جدیت رد کردند. پیشنهاد شد که لحن نامه تعدیل شود. این را هم نپذیرفتند. درخواست شد از صداوسیما پخش نشود، قبول نکردند. من پافشاری کردم. امام با مشاهده اشک های من، گفتند که امشب صبر می کنند و پخش را به فردا می اندازند. قانع نشدم و با اندوه از خدمت امام مرخص شدیم. آقایان به منزل ما آمدند و تا ساعت ١٢ شب درباره راهکارها مذاکره کردیم. فردای آن شب تلخ، هنگام طلوع فجر، فرستاده امام به منزل من آمد و گفت امام فرموده اند، فلانی دیشب با ناراحتی رفت؛ به او بگو که از انتشار نامه منصرف شده ام، نگران نباش». خاطرات آیت الله گاه حالت پند و اندرز هم دارد و می تواند به نسل های آینده، پندهای سودمندی را تقدیم کند. «اگر بخواهند مسئله لبنان را حل کنند، راه دارد. راه مشخص است. آزادی گروگان ها راه حل دارد. راه حل عاقلانه و مدبرانه دارد. با این قلدری ها و این برخوردهای مغرورانه و با ستمگری نمی توانید مسئله آنجا را حل کنید. بیایید عاقلانه وارد شوید. ما هم کمک می کنیم، مسائل آنجا را حل کنیم که مردم منطقه بتوانند در صلح و صفا زندگی بکنند».
     خاطرات صرفا نقل یک رویداد برای سرگرمی نیست، بلکه خود دانشنامه کوچکی است که معلومات بسیار ارزشمندی از یک دوره تاریخی به خواننده می دهد. این خاطره را بخوانید: «[حضرت امام] چشمشان را باز کردند و شمرده با صدای ضعیف اضافه کردند: اگر متحد باشید، انقلاب پیشرفت می کند. مکثی کردند و ادامه دادند: به خصوص بین شما و آقای خامنه ای، نگذارید خنّاسان بین شما و ایشان فتنه کنند».
     یا این خاطره مربوط به ترور دوم آیت الله: «برای مراسم آغاز جشن های دهه فجر به مرقد امام رفتیم. چند دقیقه از صحبت من نگذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپ های برق ترکیده ولی شعارهای مرگ بر منافق و تجمع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده. ولی من تعادلم را حفظ کردم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم».
     و این خاطره مشهور: «از خاطرات جالب امروز، اظهارات علی، فرزند فاطمه است که چون او را از رفتن به لب بام نهی کردم، رنجید و به مادرش گفته می خواهد به دکتر جاسبی رای بدهد، چون باباجون با او دعوا کرده! از بچه سه ساله اظهارات جالبی است».
     شخصیت های پُررنگ در خاطرات آیت الله، در ١٠ جلد نخست مجموعه، اغلب فعالان انقلاب و فرماندهان و دست اندرکاران جنگ هستند. امام خمینی، بنیان گذار جمهوری اسلامی، در راس شخصیت های این دوره از خاطرات هاشمی قرار دارد و بخش مهمی از یادداشت ها را دیدارهای او -به عنوان فرمانده جنگ و جانشین فرمانده کل قوا- با رهبر انقلاب تشکیل می دهد.
     در ١٠ جلد بعدی، اغلب کارگزاران نظام، وزیران، سران احزاب و تشکل ها، متولیان اقتصاد کشور و دست اندرکاران سیاست خارجی، در خاطرات برجسته هستند. ملاقات های مستمر و پُربار با آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب، از جمله مهم ترین موارد است. همچنین سفرهای متعدد داخلی و خارجی و مسائل عنوان شده در آنها، مخصوصا مواردی که در ملاقات با برخی شخصیت ها، از جمله ملاقات های مستمر با آقای صفرمراد نیازُف، رئیس جمهور ترکمنستان، درباره مسائل منطقه ای و بین المللی، به کرات مطرح و در مجموعه خاطرات ثبت شده، بسیار مهم و دارای ارزش تاریخی است.
    آسیب شناسی خاطرات آیت الله
     برخی معتقدند کتاب هایی نظیر خاطرات هاشمی رفسنجانی تاریخ نیستند و بی ارزش اند و فقط برای دفاع از نویسنده و بزرگ نمایی او نوشته می شوند، به آن نشانی که حقیقت را به تمامی نمی گویند و حتی کوشش بسیاری هم برای واژگونه نشان دادن آن و پنهان داشتن واقعیت ها به کار می برند. البته این سخن غلطی است، اما حتی در صورت صحت نیز از اهمیت این نوع کتاب ها نمی کاهد.
     کتاب هایی که تاکنون سیاست مداران در دنیا منتشر کرده اند، مانند خاطرات کلینتون، اوباما، نیکسون، کیسینجر، تاچر، چرچیل و ژنرال دوگل، عموما بعد از پایان دوره حضور در قدرت نگاشته اند و یادداشت روزانه نیستند. در این کتاب ها در کنار خدمات سیاسی، به خطاهای نویسندگان نیز پرداخته شده و اتفاقا جزء جالب ترین بخش های این کتاب هاست، اما در کتاب های خاطرات که تاکنون در ایران به چاپ رسیده، از جمله ٦٠ سال صبوری و شکوری، ابراهیم یزدی، آن سوی اتهام، عباس امیرانتظام، درس تجربه، ابوالحسن بنی صدر، از نهضت آزادی تا مجاهدین، لطف الله میثمی، امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای، حسن روحانی، ایستگاه آسمان، سیدرحیم صفوی، کالک های خاکی، عزیز جعفری و خاطرات آیت الله منتظری، مصباح یزدی، جنتی، مهدوی کنی، ناطق نوری، محمدی ری شهری، صادق طباطبایی، محسن رفیق دوست و محمد هاشمی، هیچ اشاره ای به خطایی نیست. انگار که خطا و اشتباهی در کارنامه شان نیست و اگر هم هست، ناشی از حسن نیت نویسنده و اعتماد به کسانی است که بی وفا و قدرناشناس و فراموشکار بوده اند. در کتاب خاطرات آیت الله نیز به اعتبار اینکه در زمان حیات ایشان منتشر شده و به دلیل حضور در ساختار قدرت، چنین مواردی انگشت شمار است. گفته می شود در این خاطرات، معمولا ننوشته ها بیشتر از نوشته هاست؛ حتی بسیاری از فکت هایی که به دست می دهند، قابل مناقشه است و چون به منظوری جز فاش گویی و روشنگری نوشته شده اند، در زمره کتاب های گره گشای تاریخی به حساب نمی آیند. برای این ادعا باید گفت، یک تاریخ نگار متبحر و کارکشته، حتی از لابه لای سطور این قبیل خاطره نویسی ها نیز می تواند منظور نظر و حرف اصلی نویسنده را استخراج کند.
     برخی چنین تصور می کنند که آیت الله، خاطرات خود را با رمز و راز نوشته تا در آینده تنها خودش بتواند تفسیر کند! چنین تصوری هم اشتباه است. آقای هاشمی، نویسنده ای زبردست بود و چنان عنان کلام را به دست می گرفت و بر کاغذ جاری می ساخت که باعث حیرت و شگفتی می شد؛ اما ادعای راز و رمزنویسی را باید یک کلی گویی دانست که مصداق چندانی در خاطرات آیت الله ندارد. در سبک نوشتاری او پرهیز از قطعیت وجود دارد؛ برای همین از کلماتی مثل شاید، لابد، گویی، انگار، احتمالا و نظایر آن بیشتر استفاده می کرد.
     ساختار جمله بندی نوشتارهای آقای هاشمی، بسیار بدیع و خاص بود. اوج این نوشته را می توان در مقدمه کتاب فلسطین و همچنین کتاب امیرکبیر مشاهده کرد. برای کتاب عبور از بحران، ایشان مقدمه ای را فی البداهه در ٤٠ صفحه دست نویس نوشت که من هر بار می خوانم، هنوز لذت می برم. گاه ممکن است کسانی این تبحر قلمی را با دوپهلونویسی، حقیر جلوه دهند، اما چنین استادانه قلم زدن، مهارتی است که توان کلامی نویسنده را عیان می کند.
     آیت الله در نوشتن خاطرات، مختصرنویسی می کرد، به همین خاطر برخی گمان می برند او زبان ایماواشاره به کار گرفته و تصور می کنند هاشمی در خاطراتش هم اطلاعات داده و هم نداده، یعنی اصل مطلب را نزد خودش نگه داشته است. این هم جزء توهمات است. یادداشت های روزانه به همین شکل ثبت می شود و این نوشته ها، با سنجیدن قراین و شواهد دیگر، توسط مورخان در نگارش تاریخ مورد استفاده قرار می گیرد.
    سخن آخر
     خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی رفسنجانی که به مدت ۳۵ سال، با زحمت و ممارست بسیار، ثبت و ضبط شده، به لحاظ موقعیت سیاسی نویسنده خاطرات در ساختار نظام جمهوری اسلامی، سند ماندگار تاریخی و میراث گرانبهایی برای آیندگان است. در این خاطرات، مطالبی مطرح شده است که می تواند فتح بابی برای تشریح موضوع و تدوین تاریخ انقلاب اسلامی باشد.
     این خاطرات از جهت اینکه در همان روز و در همان حال و هوا نگاشته شده و همچنین با فاصله زمانی مناسبی انتشار یافته، به نحوی که اغلب اشخاص مورد اشاره در خاطرات در قید حیات هستند و امکان توضیح و تصحیح و تشریح دارند، از اهمیت تاریخی بسیاری برخوردار است. برای اعتبارسنجی، لازم است این خاطرات در سنجه پژوهشگران مستقل بی طرف قرار گیرد تا عیار و روایی آن مشخص شود. مواردی که تاکنون انتشار یافته است، انصافا به دور از حب و بغض بوده و قرین حقیقت نگاشته شده و تا امروز کسی ادله قابل قبول و مشخصی برای نقض آن ارائه نکرده است. شکی نیست که مخزن الاسرار انقلاب همه ناگفته های خود را در خاطرات نگفته، اما همین قدر که گفته، چنان بااهمیت است که خزانه بزرگ تاریخی و منبع دست اول برای عموم پژوهشگران و مورخان تاریخ معاصر به شمار می آید.
   
     امید است انتشار باقی مانده این مجموعه به تعداد ٢٢ جلد دیگر، همراه با انتشار اسناد و مدارک مربوط به خاطرات و نقد عالمانه آن توسط فرهیختگان و دانشمندان و نیز تشویق دیگر حاضران عرصه سیاست و فرهنگ به نگارش یادداشت روزانه و انتشار آن، گام بزرگی در شفاف سازی عملکرد گذشتگان و تجربه اندوزی برای آیندگان و بهره برداری خردمندانه از آن برای اعتلای کشور عزیزمان ایران باشد.

محمدحسن محب
۱۱:۴۶۲۱
بهمن

به طور مسلم رضا شاه پهلوی در تاریخ معاصر ایران نقش بسیار مهمی را ایفا کرده است ولی سوال این است که آیا این نقش مثبت بوده است یا منفی؟ از لحاظ سیاسی شاید براندازی سلسه قاجار چندان تحول عظیمی در تاریخ ایران به حساب نیاید چراکه رضاه شاه نیز تا حد بسیاری پیرو همان روش سلطنت پادشاهان قاجار بوده و حتی می‌توان گفت که وی روند حرکت جامعه به سوی دموکراسی را که در اواخر دوره قاجار توسط مشروطه‌خواهان آغاز شده بود را به تاخیر انداخته و حتی متوقف ساخت ولی از دیگر لحاظ همچون اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و غیره رضاشاه پایه‌گذار تحولات عظیمی در جامعه بوده است و نقش بسزایی در سوق دادن جامعه ایرانی به سوی مدیرنیته داشته است.
سوال اینجاست که آیا جامعه ایرانی نیازمند چنین تحولاتی بوده است؟ آیا این تحولات را می‌توان مخرب فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی نیز دانست؟ البته با کنکاشی در برخی از اقدامات رضا شاه همچون کشف حجاب می‌توان چنین نتیجه گرفت که این اقدامات در روند حرکتی جامعه ایران به سمت مدرنیته همچون همان روند مظروطه خواهی با افزایش روابط بین ایران و کشورهای اروپایی در زمان قاجار نیز وجود داشته و شاید حتی برخی از این تحولات بدون حضور رضا شاه نیز در جامعه رخ می‌داد ولی مسلما حرکتی چکشی رضا شاه به این روند سرعت بسیاری داد و حس تجددخواهی وی در سطح جامعه نه فقط در دربار به مراتب از پادشاهان قاجار بیشتر بوده است.
به هر تقدیر به نظر می‌رسد که نیاز است که بدون تعصب و پیش‌داوری اقدامات رضا شاه مورد بررسی قرار گرفته و جایگاه وی در تاریخ معاصر ایران مشخص گردد، به نظر من اگر رضا شاه در دوره حساس تاریخی خود به مردم‌سالاری یا همان دموکراسی در ایران اهمیت بیشتری می‌داد و در حفظ و حتی گسترش برخی از اصول فرهنگ ایرانی و اسلامی کوشش می‌کرد، وی را می‌توانستیم از بزرگترین افراد تاریخ ایران به حساب آوریم.


محمدحسن محب
۱۱:۴۱۲۰
بهمن


اگر دبیر تاریخ معاصر بودم آن بخش‌هایی که درباره شخصیت‌های تاریخی‌ است و وقایعی که آنها نقشی در رخدادش داشتند، کلاس درس را سر مزار دایر می‌کردم. مثلاً در آن قسمتی که از لطفعلی‌خان زند گفته است، اینکه جوانی رعنا و زیبارویی بود، شمشیرزنی قهار بود، روشنفکر و منصف و مردم‌دوست بود می‌گفتم کلاس این هفته ما سر مزار لطفعلی برگزار می‌شود. بچه‌ها را برمی‌داشتم و با خودم به بازار تهران می‌بردم، از گذرها و راسته‌ها می‌گذشتیم و پرسان پرسان از مغازه‌داران سراغ امامزاده زید را می‌گرفتیم تا در یکی از خم‌ها، بپیچیم و وارد امامزاده زید شویم. حیاط سنگفرش را دور می‌زدیم و ضلع شرقی امامزاده زیر تابلو سبزی که با رنگ روغن زردی نوشته آرامگاه لطفعلی‌خان زند، می‌ایستادیم. بچه‌ها بازار و پیچ و خم‌هایش را می‌دیدند و تعجب می‌کردند که مگر لطفعلی آخرین شاه زندیه نبود، مگر آخرین بار او در محاصره کرمان نبوده و تا آخرین حد توانش نجنگیده و شمشیر نزده است؟ پس چرا وقت مرگش سر از تهران و بازار پر پیچ و خم و پر از داستانش درآورده؟
بعد من به آنها می‌گویم او تا آخرین حد توانش جنگیده و شمشیر زده و بعد که ضربه تیغ از پشت سر به کتف راستش خورده، شمشیر از دستش افتاده و دیگر خستگی و درد و ضعف امانش نداده تا دوباره برش دارد و بجنگد. بعد به دستور آغامحمدخان به تهران آورده شده، 2 چشمش از چشم‌خانه بیرون کشیده و دستورات شرم‌آوری برای به خاک انداختن غرورش داده شده است. آخر هم شاه کور را رها کردند در زندانی. آغامحمدخان گفت باید زنده بماند تا هر روز تحقیر شود اما شاه وقتی دلیر باشد و مردم‌دوست و مهربان، کور و بینایش که فرق نمی‌کند. باز مردم منتظر بودند که برگردد. حتی اگر دیگر به زیبایی و دلیری و بینایی گذشته نباشد. آغامحمدخان ترسید و گفت جلاد او را با چپاندن دستمالی در گلو بکشد. او این دستور را شاید به دلیل فصاحت سخن‌وری لطفعلی داد. شاید هم به خاطر طعنه‌ و کنایه‌هایی که او نثار شاه قاجار کرده بود یا شاید به خاطر اینکه وقت نابینایی و درد و حصر، با سوز و آواز شعرهای شیخ محمود شبستری را می‌خواند و دل هر شنونده‌ای را به درد می‌آورد. گفت دستمالی بچپانند در حلق او تا دیگر نفسش بالا نیاید، آواز نخواند، شعر نخواند، تا زنده نباشد و خان قاجار از حسد روزی چندبار نمیرد.
گاهی که به بازار تهران می‌رویم برای خرید، سراغ امامزاده زید را از کاسبان بگیریم و چند پیچ و خم بیشتر پشت سر بگذاریم و سر مزار کسی برویم که می‌گویند شاه عادلی بوده. روشنفکر و ادیب بوده. می‌گویند اگر می‌ماند بار دیگر آوازه کریمخان زند را بلند می‌کرد. او اینجا در این بازار غریب است. مزارش هم به همان اندازه غریب و کوچک و غمگین. سری به شهریار جوان بزنیم که اینجا آرمیده و قصه‌ای به قصه‌های بازار هزارقصه تهران اضافه کرده است.

منبع:نوشته های وبلاگ یک خانم معلم تاریخ

محمدحسن محب