آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۹:۱۰۳۰
مهر

 نوشته‌اند:‌ «در این که ما تئوکراسی هستیم که تردیدی نیست جناب شهبازی! منتها یک مفهوم خاص از تئوکراسی که برآمده از فقه و کلام شیعه است.»
پاسخ من: 
«تئوکراسی» در فرهنگ سیاسی غرب واژه کاملاً منفی است و در زبان انگلیسی اولین بار در سده هفدهم میلادی برای ارجاع به نوع حکومت مقبول یهودیان به کار رفته با ارجاع به توصیف فلاویوس جوزفوس از حکومت یهودیه یعنی حکومت خاندان هیرود و سلسله مراتب کاهنی- خاخامی (صدوقیون و فریسیون) در روم باستان. «تئوکراسی»‌ در فرهنگ اروپای غربی دو شاخص دارد: اول،‌ منتسب کردن نظام سیاسی به خداوند یعنی نشانیدن خداوند در مقام پادشاه. دوم،‌ نظم سیاسی مبتنی بر سلسله مراتب «روحانی» (در مقابل «سکولار» یا «دنیوی») یعنی چنان سلسله مراتب نهادینه خاخامی یا کلیسایی که در تشیع وجود نداشته و ندارد. 
انطباق این مفهوم بر نظام سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه یا به دلیل کم‌سوادی و «ابراز فضل» ناشی از آن است یا هشیارانه و از سر شیطنت. 
این تعریف «تئوکراسی»‌ است در فرهنگ مفصل آکسفورد: 

theocracy [ad. Gr. θεοκρατία (Josephus): see theo- and -cracy: cf. F. théocratie (1704 in Hatz.-Darm.).] A form of government in which God (or a deity) is recognized as the king or immediate ruler, and his laws are taken as the statute-book of the kingdom, these laws being usually administered by a priestly order as his ministers and agents; hence (loosely) a system of government by a sacerdotal order, claiming a divine commission; also, a state so governed: esp. applied to the commonwealth of Israel from the exodus to the election of Saul as king. 1622 Donne Serm. (ed. Alford) V. 209 The Jews were only under a Theocraty, an immediate Government of God. a 1652 J. Smith Sel. Disc. vii. iv. (1821) 346 Josephus‥properly calls the Jewish government θεοκρατιαν, ‘a theocracy’, or ‘the government of God himself’. 1737 Whiston Josephus, Agst. Apion ii. §17 (1814) IV. 340 He [Moses] ordained our government to be what, by a strained expression, may be termed a Theocracy [ὡς δ'ἄν τίς εἴποι, βιασάµενος τὸν λόγον, θεοκρατίαν]. 1741 Warburton Div. Legat. v. ii. II. 365 Thus the Almighty becoming their King, in as proper a Sense as he was their God, the Republic of the Israelites was properly a Theocracy; in which the two Societies, Civil and Religious, must‥be intirely incorporated. 1811 Pinkerton Mod. Geog., Peru (ed. 3) 694 The government of the incas was a kind of theocracy. 1836 J. H. Newman Par. Serm. (ed. 2) II. xxi. 283 When they tired of the Christian Theocracy, and clothed the church with ‘the purple robe’ of Cæsar. 1863 Stanley Jew. Ch. vii. 155 The ‘Theocracy’ of Moses... was a government by God Himself, as opposed to the government by priests or kings. 1864 Burton Scot Abr. I. v. 276 It [the Church of Calvin] was a theocracy, dictating to all men the rule of the Deity as to their daily life. 1878 Maclear Celts ii. (1879) 17 The Druids were at once the ministers of a theocracy and the judges and legislators of the people. b.b transf. A priestly order or religious body exercising political or civil power. 1825 Wellington Desp. (1867) II. 597 The Roman Catholic clergy, nobility, lawyers, and gentlemen having property, form a sort of theocracy in Ireland, which in all essential points governs the populace.


منبع:P.Fbook-Dr.SHahbazi

محمدحسن محب
۱۸:۰۷۱۹
مهر

منبع:خبرگزاری فرانسه

محمدحسن محب
۱۲:۳۰۱۰
مهر

قبل از انقلاب بلشویکی[اکتبر1917م/1296ش]مهاجرت گسترده از ایران به روسیه وجود داشت. مثلا در ماجرای قحطی بزرگ ۱۲۸۸ش/ ۱۸۷۰م ایران که بخش مهمی از مردم نواحی شمالی ایران به روسیه مهاجرت کردند. با راه افتادن صنعت نفت باکو خیل کثیری از ایرانیان بخصوص از آذربایجان و نواحی شمالی برای کارگری در صنعت نفت به باکو رفتند. به این دلیل بعدها نام «آذربایجان»‌ سریع مقبولیت یافت چون بخش مهمی از جمعیت آذربایجانی‌تبار بودند. یک نمونه همین خانواده حیدر علی‌اوف {رئیس فعلی جمهوری آذربایجان}است که پدرش کارگر مهاجر از اردبیل بود.

بعد از انقلاب بلشویکی مهاجرت به روسیه شوروی جنبه سیاسی و عقیدتی پیدا کرد که ماهیتاً با مهاجرت سابق فرق می‌کرد. بزرگ‌ترین موج‌های این نوع مهاجرت یکی در سال ۱۳۲۵ش،به دلیل شکست فرقه دمکرات آذربایجان و کردستان بود که گروه کثیری از فرقوی‌ها به شوروی مهاجرت کردند که هنوز هم در باکو هستند و به نسل دوم و سوم رسیده‌اند و بومی شده‌اند. موج بزرگ بعدی هم در سال ۱۳۶۲ش بود پس از ضربه به حزب توده و سازمان فدائیان خلق (اکثریت) که بخش مهمی از توده‌ای‌ها و اکثریتی‌ها به شوروی مهاجرت کردند که مصادف شد با سال‌های آخر حاکمیت شوروی و فروپاشی آن. از هر دو دوره مهاجرت گسترده فوق خاطرات و اسناد زیادی منتشر شده است.

امّا مهاجرت گسترده به غرب از دهه ۱۹۹۰ م یعنی پس از فروپاشی شوروی به پدیده جدی و هشداردهنده برای دولت‌های غربی تبدیل شد. علت آن نیز روشن است: وضع جدید جهان و گرایش بخش مهمی از نخبگان و نیروی کار به زندگی در فضای کشورهای غربی که توأم با رفاه بیشتر است. بعضی دولت‌های غربی، مثل کانادا، به این موج بعنوان فرصت نگاه کردند و کوشیدند خیلی سازمان‌یافته مهاجران را گزینشی جذب کنند و معضل کمبود نیروی انسانی متخصص را از این طریق حل کنند که کردند. از این زمان شاهد زمزمه‌های جدی و گاه موج‌های نژادپرستانه زشت علیه مهاجران بودیم مانند آتش زدن و زنده سوزانیدن برخی خانواده‌های مهاجر ترکیه‌ای[درآلمان]

در اوایل سال‌های ۱۳۷۰ این موج هشدار درباره مهاجرت بالا گرفت و یادم است وینستون چرچیل (نوه سِر وینستون چرچیل معروف)، که نماینده مجلس عوام است، هشدار داد که اگر وضع به این شکل پیش برود در نسل آینده مسلمانان بر بریتانیا حکومت خواهند کرد...

بهرروی، پدیده مهاجرت گسترده به غرب بدون توجه به تحولاتی که در جهان رخ داده غیرممکن است. شکاف میان جهان غنی و فقیر تعمیق شده و با جهانی شدن ارتباطات نوعی جدید از جوامع بشری در حال شکل‌گیری است که متفاوت است با جوامع گذشته. یعنی، در دورانی هویت جوامع بشری بر اساس حوزه‌های تمدنی دینی تعیین می‌شد مثل «مملکت مسیح» که به اروپای غربی اطلاق می‌شد یا «جهان اسلام‌» که شامل دولت‌های گسترده‌‌ای مانند عثمانی و ایران صفوی و هند گورکانی و غیره بود. مرزهای ملی خیلی موضوعیت نداشت. در دوران پسین «ناسیونالیسم» تفکیک کرد این جوامع را. امروزه دوران پساناسیونالیسم است و نوعی جدید از جوامع بشری شکل گرفته و می‌گیرد که «چندفرهنگی» هستند. این فرایند قطعاً ادامه خواهد یافت و به چندفرهنگی شدن جوامع اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا خواهد انجامید که تا حدود زیادی انجامیده. این موج جدید واکنش منفی به پدیده مهاجرت مثل همان موج اوایل سال‌های ۱۳۷۰ نمی‌تواند در برابر واقعیات غیرقابل تغییر جهان امروز مقاومت کند و افول می‌کند. البته ممکن است امواج جدید نژادپرستانه ضد مهاجرین در پی داشته باشد ولی در نهایت اجتناب‌ناپذیر است.

منبع:P.Fbook-Dr.SHahbazi

محمدحسن محب
۰۰:۰۱۱۰
مهر

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَم‏


 *سپاس خداى را که مقرر فرموده کمال دین و تمامیت نعمت خود را بر ولایت حضرت امیر المؤمنین على بن ابى طالب که بر او درود و سلام باد .

محمدحسن محب