ادامه مطلب
به نظر میرسد اگرچه شکست نظامی[ازروسیه]از یک سو موجب سرخوردگی جامعه ایران آن روز شد اما از طرف دیگر این شکست منشأ یک آگاهی در میان جامعه شد. بنابر این تجدد (نوگرایی)مسألهای بود که عدهای میپنداشتند با رسیدن به آن میتوان جامعه را متمدن کرد و به سوی توسعه سوق داد.
در کتاب «اندیشه ترقی» فریدون آدمیت، «رسالههای میرزا ملکم خان»، «سفرنامه میرزا صالح شیرازی» و «سفرنامه احمد دانش بخارایی» دلیل شکست ایران از سپاه روس تکرار شده است پرسشی که عباس میرزا به نقل از کتاب «نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» عبدالهادی حایری آورده است: «عباس میرزا میگوید: نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده و موجب ضعف ما و ترقی شما شده چه، اجنبی به من بگوید چه کنم؟»
میرزا سراجالدین بخارایی نیز در وین در کنار مسجدی بعد از وصف قدرت گذشته میگوید: «آن وقت شیر بودن از چه بود حالا روبه شدن از چه شده؟ آن وقت جلاوت داشتیم، حالا فلاکت. آن وقت آگاه بودیم اکنون تباه گشتیم سبب چه؟ باعث که؟»
مقایسه پرکنایه میرزا صالح از وضعیت عثمانی
پرسشی که عباس میرزا مطرح کرد حال در مرحلههای متفاوت از سوی ترقیخواهان عنوان میشود. به طوری که میرزا صالح شیرازی نیز در سفرنامهاش به شکلی این پرسش را میآورد. پرسشی که برخی روشنفکران نیز بعدها در آثار خود از آن تبعیت میکنند. وی در سطوری انگلیس، روسیه و عثمانی را با ایران مقایسه میکند و مینویسد: «ما و دیگری، انگلیس: ولایت آزادی، سرزمین نظم و امنیت، روسیه: سرزمین مترقی به شیوه شرقی، عثمانی مظهر خونریزی، بی نظمی و آشفتگی.»
میرزا صالح در واقع وصفی که از عثمانی ارائه میدهد به نوعی ایران را توصیف میکند و در چند کلمه شرایط ایران آن روز را شرح میدهد و نه وضعیت امپراطوری عثمانی را. اما چون وی از سوی حاکمیت به بلاد فرنگ رفته نمیتواند علنا در سفرنامهاش ایران را با چنین کلماتی توصیف کند.
اما در مقالهای از رسول هادیزاده با عنوان «احمد دانش آغازگر انقلاب فکری بخارا»، احمد دانش، فیلسوف، شاعر و تجددخواه بخارایی نیز این پرسش برای عقب ماندگی را مطرح کرده و میگوید: «سبب چیست که همه دانش و فرهنگ مخصوص حکمای فرنگ شده و علت چیست که از همه دانایان با گرنگ و دنگ؟ ما سیه بختان مگر فرزند آدم نیستیم؟!»
دربخشی از «سیاحتنامه ابراهیم بیک» نوشته زین العابدین مراغهای که آن را مانفیست مشروطه می دانند، نیز با برخی پرسشهای مشابه از پریشانی و عقب ماندگی شرقی مواجه میشویم. در بخشی از این سیاحتنامه میخوانیم: «در اثنای این مسافرت، که قسم قلیلی از ممالک ایران را دیدم، دلم خون شد. همه جا ملک پریشان، ملت پریشان، خیال پریشان، عقاید پریشان، شهر پریشان و شهریار پریشان، خدای را این چه پریشانی است؟!»
منبع:ibna.ir/vdcawwnua49n6u1.k5k4.html
+نوشته شده در ساعت ۲۲:۵۴ بعد از ظهر توسط محمدحسن محب
**