آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

ادامه مطلب

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ
گفتاری کوتاه درباب امپراطوری روم ازاستادگرانمایه دکتر عبدالله شهبازی(حفظه الله من الشرور)

البته، عرض کنم که اصولاً قومی بنام انگلوساکسون اصالتاً مهاجر از آلمان هستند و از قبایل توتونی که در حاشیه رود راین زندگی می‌کردند و از عوامل فروپاشی امپراتوری روم غربی بودند.و جالب‌تر اینجاست که این قبایل وحشی توتونی هم امپراتوری روم غربی را نابود کردند و هم بعدها، از طریق تاریخنگاری سده نوزدهم، خود را وارث بلافصل یونان باستان و روم باستان جلوه دادند.
امپراتوری روم،امپراتوری داشت بنام فیلیپ عرب که معاصر شاپور اوّل ساسانی بود. «فیلیپ عرب» واقعاً عرب بود و خانواده‌‌اش اهل شبه جزیرۀ عربستان وخودش در سوریه به دنیا آمد.
                                                                                                   و بعضی مؤرخین معتقدند اولین امپراتور روم که مسیحی شد نه کنستانتین بلکه فیلیپ عرب بود. اختلاف نظر هست ولی در این اختلاف نیست که رابطه‌اش با مسیحیان حسنه بود.
فیلیپ عرب امپراتور روم بود نه «روم غربی» یا «روم شرقی». او در نیمه اوّل سدۀ سوم میلادی امپراتور بود و تقسیم کار میان دو بخش غربی و شرقی روم در آواخر سدۀ سوم شروع شد و در سال 330 م کنستانتین مرکز امپراتوری را به شهر «بیزانتیوم» منتقل کرد که بنام کنستانتین «کنستانتینوپول» نامیده شد.(همان قسطنطنیه یا استانبول یا اسلامبول فعلی)روم شرقی نیز خود را «روم» می‌نامید و ما، تا دوران قاجاریه، منطقه آناتولی را «روم» و مردم آن را «رومی» می‌نامیدیم. مولانا را «ملای رومی» می‌خوانیم به همین دلیل. «پل رومی» در تهران به دلیل وجود سفارت عثمانی (ترکیه) به این نام معروف شده است.
                                                                                                 نام امپراتوری بیزانس را مؤرخی آلمانی بنام هیئرونیموس ولف در کتابش بنام «تاریخ بیزانس» (1557م) بر این امپراتوری نهاد در حالی که مردم و دولت روم شرقی خود را «بیزانس» نمی‌خواندند بلکه «رومی» می‌نامیدند.
تأثیر میراث امپراتوری روم عجیب است. از سویی، تاریخنگاری سده نوزدهم غرب، که بنیان تاریخنگاری جدید را شکل می‌دهد، بنوعی تمدن جدید اروپای غربی را، که مهد قبایل تحت سلطه امپراتوری روم بود، وارث تمدن روم باستان جلوه می‌دهد. از سوی دیگر، عثمانی‌ها «رومی» نامیده می‌شدند زیرا حکومت سرزمین روم (شبه جزیره آناتولی) را به دست گرفتند. [نگاه کنید به مکاتبات آن عصر که مرحوم دکتر عبدالحسین نوایی گرد آورده‌ از جمله شعر جامی خطاب به «سلطان محمد رومی» (سلطان محمد دوّم، فاتح قسطنطنیه)].
از سوی دیگر، در پی ازدواج زوئه پالئولوگوس، برادرزاده آخرین امپراتور روم شرقی، با ایوان سوّم مسکوی، پدر بزرگ ایوان چهارم (ایوان مخوف)، گروه کثیری از اشراف بیزانسی تبعیدی در رم [ایتالیا] به مسکو مهاجرت کردند و به تأثیر از آنان سنن بیزانس به مسکو منتقل شد و ایوان مخوف(نوه زوئه)بنام «تزار» تاجگذاری کرد.
تأثیر سنن نظامی‌گرایانۀ امپراتوری روم بر آلمان نیز عجیب است یعنی مهد قبایل توتونی که در جنگل‌های راین دائم با امپراتوری روم در جنگ بودند. صرفنظر از نقوش و نمادها، سلام نازی‌ها (بلند کردن دست راست) نیزبه سبک رومی‌های باستان است. عنوان «قیصر»(کایزر) نیز شکل آلمانی همان «سزار» است. (این عنوان در روسیه به «تزار» تبدیل شد و در آلمان به «قیصر»)
                                                                                                   وتوجه کنیم که در امپراتوری روم شرقی سنن یونانی وشرقی غلبه داشت.زبان‌شان یونانی بود گرچه خود را «رومی» می‌نامیدند. در آناتولی تمدنی شکل گرفت با سنن خاص خود، متفاوت با امپراتوری روم ایتالیا، که مغضوب غربی‌ها، یعنی اقوام لاتین، و کلیسای رم بود و به این دلیل در جنگ صلیبی چهارم صلیبی‌ها قسطنطنیه را وحشیانه غارت کردند. در این زمان، مسیحیان ارتدکس و مسلمانان در کنار هم علیه صلیبی‌های لاتین (غربی) می‌جنگیدند. غارت قسطنطنیه معروف است.
غارت قسطنطنیه در جنگ صلیبی چهارم به دست صلیبیها و با تحریک و نقش اصلی ونیزی‌‌ها پدیده ساده‌ای نبود. صلیبیها کتابخانه عظیم قسطنطنیه را نابود کردند و به آتش کشیدند، اماکن مقدس را هتک حرمت و تخریب کردند، از جمله کلیسای ایاصوفیه را، اموال کلیساها و مردم را دزدیدند، هزاران نفر سکنه شهر را کشتند، به زنان تجاوز کردند و فجایع فراوان.
                                                                                                تنها 800 سال بعد بودکه پاپ وقت،جان پل دوّم، درنامه‌4مه 2001به بیاتیتودکریستودولوس (اسقف اعظم آتن)به خاطر فاجعۀ قسطنطنیه ابراز تأسف کرد. تنها ابراز تأسف است و طلب بخشایش از خدا. می‌گوید کار فجیعی بود و «فقط خدا باید داوری کند.» نمی‌شود اسم این نامه پاپ را «عذرخواهی» گذاشت.
علت فاجعه قسطنطنیه این بودکه لاتینهای صلیبی،به دلیل فقر اروپای غربی و مرکزی،همیشه به قسطنطنیه(مرکز امپراتوری روم شرقی)و بغداد(مرکز خلافت اسلامی) با حقارت و حسادت نگاه می‌کردند و به ثروت این دو شهر غبطه می‌خوردند.
همانطور که عرض کردم، در پی فروپاشی امپراتوری روم غربی در سدۀ پنجم میلادی، در نیمه دوّم این سده، بتدریج قبایل اروپای غربی و مرکزی دولت‌های مستقل خود را تأسیس کردند. در اواخر سدۀ هشتم، شارلمانی(رئیس قبایل فرانک یا شاه فرانک‌ها)سرزمین قبایل گل (فرانسه کنونی) را تصرف کرد و قبایل بومی گُل را مضمحل کرد و در 25 دسامبر 800 میلادی پاپ لئو سوّم، که مورد حمایت شارلمانی بود در مقابل دشمنان و رقبایش، تاج را بر سر شارلمانی گذاشت و او را «امپراتور روم مقدس» نامید. یعنی، هم پاپ و هم شارلمانی در رؤیای احیاء امپراتوری روم بودند و می‌خواستند وارث آن باشند در حالی که امپراتوری روم در قسطنطنیه تداوم داشت.
طبعاً، کلیسای شرقی امپراتوری شارلمانی و اقتدار کلیسای رم را قبول نکرد و به این ترتیب مسیحیت به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. بخش غربی، که تحت سلطۀامپراتور روم مقدس و پاپ بود، به دلیل عقب‌ماندگی و فقر، به بخش شرقی، به مرکزیت قسطنطنیه، حسادت می‌کرد زیرا بسیار پیشرفته و بافرهنگ و ثروتمند بود.
بخش غربی آن‌قدر فقیر بود که شارلمانی (معاصر هارون‌الرشید، خلیفه عباسی) بچه‌های اتباع خود را بعنوان برده به تجار یهودی می‌فروخت. پسران شارلمانی هم همین کار را می‌کردند،از جمله لویی اوّل که ملقب شده به«لویی پرهیزکار»،ویکی ازراههای درآمدشان فروش نوجوانان و جوانانشان به تجار یهودی بود که در بازارهای بغداد و بیزانتیوم و سایر شهرهای ثروتمند آنها را می‌فروختند.
                                                                                                در سده سوم هجری/ نهم میلادی، ابن‌خردادبه این تجار برده را چنین توصیف کرده است: «اینان یهودیانی هستند که زبانهای عربی و فارسی و رومی و فرنگی و اندلسی و صقلبی [اسلاوی] را صحبت می‌کنند؛ و از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق صحراها و دریاها را در می‌نوردند. واز مغرب بردگان و کنیزان وغلام ‌بچه گان [زیبارو] و پارچه های ابریشمی و پوست خز و چرم و پوست سمور و شمشیرها می‌آورند. و از فرنگستان در دریای غربی [مدیترانه]سوار کشتی می‌شوند و به فَرَما پیاده می‌گردند؛ و کالاهای بازرگانی خود را به دریای قلزم [بحر احمر] می‌برند... پس از آن به سوی دریای شرقی سوار کشتی شده، از قلزم به جار و جده و از آنجا به سند و هند و چین میگذرند. از چین مشک و عود و کافور و دارچین و غیره می‌آورند. آنچه را از آن نواحی آورده‌اند به دریای قلزم وارد کرده، پس از آن به فَرَما می‌رسانند. سپس به سوی دریای غربی سوار کشتی می‌شوند، گاهی امتعه خود را به قسطنطنیه می‌برند و آن‌ها را به رومیان می‌فروشند و گاه به سرزمین فرنگ در دریای غربی می‌برند و در آنجا می‌فروشند. پس از آن به انطاکیه مراجعت می‌کنند و از راه زمین پس از طی سه مرحله به جابیه می‌رسند. پس از آن در فرات سوار کشتی می‌شوند و به بغداد می‌آیند. از بغداد با کشتی از راه دجله به ابله می‌رسند و از ابله به سوی عمان و سند و هند و چین حرکت می‌کنند.»

منبع:صفحهFBاستاد

۹۳/۰۹/۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی