آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

ادامه مطلب

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ب.ظ
بمناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت(3)نهضت مشروطیت را در 7پرده می توان این گونه توضیح داد:
پرده اول: با افزایش حقوق گمرکی توسط نوزبلژیکی(رئیس گمرکات منصوب از طرف روسها)، تجار تهران به صدر اعظم ( عین الدوله) شکایت می کنند. همین که در شکایت از مقام اجرایی به مقام اجرایی بالاتر باید شکایت کنی نشان دهنده آن است که تفکیک قوا و دستگاه مستقل قضا وجود نداشته است. پاسخ صدراعظم چنین بود:« این لوطی بازی ها دیگر چیست؟ همه تان را می گذارم در دهانه توپ. بروید دنبال کارتان!».
رئیس گمرک «ممالک محروسه» هم از بین کلمات فارسی که یاد گرفته بود بازرگانان مسلمان و معترض را با این لفظ عتاب و خطاب می کند: پدر سوخته ها!
پرده دوم: به خاطر افزایش حقوق گمرکی، قند که کالایی وارداتی ازروسیه بود طبعا گران می شود. علاء الدوله(حاکم وقت تهران)به بازرگانان دستور می دهد قیمت قند را به قبل بازگردانند.
آنها می گویند پیش صدر اعظم رفتیم ولی از مسیو نوز حمایت کرد و ما نمی توانیم قیمت را کاهش دهیم. این مقام اجرایی هم در جایگاه قاضی می نشیند و دستور می دهد چند نفر از بازاری ها را بیاورند و به جرم گران فروختن قند «چوب بزنند». این رفتار با تجار محترم و معتمد بازار، بازرگانان را به خشم می آورد. چاره را در این می بینند که سراغ مقام بالاتر بروند که همان صدر اعظم بود.پاسخ عین الدوله در عصر قبل مشروطه چنین است: من اجازه داده بودم. در کار حاکم من حق مداخله ندارید!
پرده سوم: مسیو نوز بلژیکی از مشاهده تحقیر مخالفان خود به وجد می آید و درصدد تحقیر بالاتری بر می آید. عکسی منتشر می شود که او را در لباسی شبیه روحانیون با عمامه و ردا و در حال کشیدن قلیان نشان می دهد. اعتراض به مردم عادی هم تسری می یابد و سه گروه در سه محل متحصن می شوند: مسجد شاه، مسجد جامع و زاویه حضرت عبدالعظیم.
پرده چهارم: تحصن کنندگان به جای این که تنها خواستار تنبیه رئیس گمرک شوند یا فقط کاهش قیمت قند را بخواهند خواسته های جدی تری مطرح می کنند: محدود کردن دایره اختیارات سلطنت و تأسیس عدالت خانه. این اولین بار بود که مردم عادی سخن روشنفکران را تکرار می کردند.
پرده پنجم: عین الدوله گروهی از اوباش را اجیر می کند تا با چوب و چماق به جان متحصنین بیفتند. او که به قول ناظم الاسلام کرمانی « گرم عروس تازه خود(دختر مظفر الدین شاه)» بود احساس می کرد همان گونه که از علاء الدوله به او شکایت می کنند و به جایی نمی رسند از خود او هم باید به مظفر الدین شاه شکایت برند و البته به طریق اولی به جایی نخواهند رسید. وقتی موقر السلطنه (اولین همسر دختر مظفرالدین شاه، شکوه الدوله)را واداشته بود دختر شاه را به اکراه طلاق دهد می پنداشت شکایت جمعی متحصن هم به جایی نمی رسد.
پرده ششم: عده ای بازداشت می شوند و در این میان یک نفر که طلبه ای بنام سیدعبد الحمیدبوده کشته می شود و ماجرا که از خواست روشنفکران آغاز شده و به بازاریان رسیده بود توده های عادی و روحانیون را هم درگیر می سازد.
پرده هفتم: در مراسم تشییع جنازه هم باز عده ای کشته می شوند. این بار تُجار و کسبه به باغ سفارت انگلستان پناه می برند و رسما تقاضای اعلام مشروطیت و تشکیل مجلس را مطرح می کنند. قضیه چنان فراگیر می شود که حمایت شاه بیمار از عین الدوله عملا منتفی می شود و او به ناچار کنار می رود و مظفر الدین شاه به صدور فرمان مشروطیت تن می دهد.


+
۹۳/۰۵/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسن محب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی