آنچه گذشت و آنچه لازم است

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

انسان+زمان=انسان شدن انسان بنابراین تاریخ علم آموختن گذشته تکاملی انسانست

آنچه گذشت و آنچه لازم است

دغدغۀ فراگرفتن دانش تاریخ وادای زکات آموزش آن(زکاةُ العلم نشرُه)،تمرین سعۀصدروارتباط باخلق،مراغرق این دریای کران تاکران کرد.پس من غریق رادریابید.حتی به یک لمحۀ نظر.همین!

بایگانی

۳۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۱:۳۹۲۳
مرداد

رضا شاه اهمیت پطر کبیر روسیه را ندارد و جامعه ایران هم شباهتی به جمله زیر ندارد (که از «توده سیاه» و «فرهنگ قرون وسطایی» جامعه روسیه می‌گوید که در ایران اینطور نبود)، ولی مرا یاد این گفته آیزایا برلین انداخت از منظر شکاف فاحش میان حاکمان جدید و مردم:

«غالب مورخان روسیه با این نظر موافق‌اند که شکاف اجتماعی بزرگ میان گروه درس‌خواندگان و «توده سیاه» مردم در تاریخ روسیه ناشی از زخمی بود که پطر کبیر بر پیکر جامعه روسیه زد. پطر بر اثر شوقی که برای اصلاحات داشت جوانان برگزیده‌ای را به مغرب‌زمین فرستاد و هنگامی که این جوانان زبان‌های غربی را فراگرفتند و با هنرها و مهارت‌هایی که از انقلاب صنعتی قرن هفدهم برخاسته بود آشنا شدند، آنها را به روسیه بازگرداند تا رهبران آن نظام اجتماعی نوی باشند که پطر با بی‌رحمی و شتاب بر سرزمین فئودالی خود تحمیل کرده بود. به این ترتیب، پطر طبقه کوچکی از «مردان نو» پدید آورد که نیمه روسی و نیمه خارجی بودند؛ در روسیه به ‌دنیا آمده ولی در خارج درس خوانده بودند. این مردان در طول زمان هیئت حاکمه کوچکی از مدیران و دیوانیان دولتی پدید آوردند که بالای سر مردم قرار داشتند و دیگر در فرهنگ قرون وسطایی آن‌ها سهیم نبودند؛ برای همیشه از آن‌ها بریده بودند. اداره امور این ملت بزرگ و نافرمان رفته‌ رفته دشوار و دشوارتر شد، و شرایط اجتماعی و اقتصادی در روسیه از غرب- که در حال پیشرفت بود- بیشتر و بیشتر فاصله گرفت. هر چه این شکاف بازتر می‌شد، طبقه حاکمه ناچار بر توده مردم بیشتر و بیشتر فشار می‌آورد. به این ترتیب، گروه کوچک فرمانفرمایان از توده عظیم فرمانبرداران دورتر و دورتر می‌شدند.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۲۰:۴۲۲۱
مرداد

مخارج دولت بریتانیا در ایران پیش و پس از کودتا:
این مخارج از طریق بانک شاهی پرداخت می‌شد.طبق اسناد بانک شاهی،ازآوریل۱۹۱۹تا مارس ۱۹۲۰ (سال ۱۲۹۷ ش) مخارج دولت بریتانیا در ایران ۱۴۳ میلیون قران بود که ۲۹ درصد آن بابت کمک به دولت ایران پرداخت می‌شد، ۶۵ درصد هزینه‌های نظامی بریتانیا در ایران بود و ۶ درصد هزینه‌های دیپلماتیک.
در اوّلین ماه‌های پس از کودتای ۱۲۹۹، یعنی از آوریل تا سپتامبر ۱۹۲۱، کل مخارج دولت بریتانیا در ایران به ۱۶ میلیون قران کاهش یافت که از این مبلغ هیچ پرداختی به دولت ایران صورت نگرفت، ۹۲ درصد آن هزینه‌های نظامی و ۸ درصد آن هزینه‌های دیپلماتیک بود.
بنابراین، اهمیت کودتا در کاهش فشار مالی بر دولت بریتانیا روشن می‌شود.
ابوالحسن ابتهاج، کارمند بانک شاهی، در خاطراتش از مخالفت مک‌موری، رئیس بانک شاهی در ایران، با قرارداد ۱۹۱۹ سخن گفته است. خاطرات ابتهاج صص ۲۹-۳۰.
مک‌موری در دوران جنگ اول جهانی ریاست شعبه بانک شاهی در همدان را به دست داشت و چنانچه می‌دانیم رضا خان در این زمان در فوج قزاق همدان خدمت می‌کرد. بنوشته جونز، ستاد کار ژنرال دانسترویل در خانه مک‌موری مستقر بود و دانسترویل در خاطرات خود، این خانه را «کانون میهمان‌نوازی و همه نوع اخبار سیاسی» خوانده است. مک‌موری پس از پایان جنگ، به خاطر خدماتش به دولت بریتانیا به دریافت «نشان امپراتوری بریتانیا» نائل شد.
جونز می‌نویسد: «مک‌موری، برغم تلاش‌های وزارت خارجه [لرد کِرزُن]، توانست رابطه تجاری و اجتماعی خوبی با رضا خان برقرار کند. در سال ۱۹۲۳ که رضا خان وزیر جنگ بود، وی اداره تمامی امور مالی وزارتخانه خود را به بانک شاهی تفویض کرده بود. و در اوایل سال ۱۹۲۵، که رضا خان رئیس‌الوزرا بود، همه می‌دانستند که او عادت دارد با مک‌موری و همسرش شام بخورد.»
جونز، که کتابش تاریخ رسمی بانک شاهی است و بر اساس اسناد این بانک نوشته شده، «اوج نمادین» رابطه رضا خان و بانک شاهی را در مراسم تاجگذاری وی می‌داند. در زمان این مراسم، که در آخر آوریل و اول مه ۱۹۲۶ برگزار شد، دفتر مرکزی بانک شاهی چراغانی شد و به این مناسبت ضیافت داده شد. چند ماه قبل مک‌موری ایران را ترک کرده و ویلکینسون ریاست بانک شاهی در ایران را به دست گرفته بود. وی تنها فرد غیردیپلماتی بود که به مراسم تاجگذاری دعوت شد در حالی که حتی میلسپو نیز دعوت نشده بود. وی در زمان ورود به کاخ مورد استقبال نخست‌وزیر و وزرا قرار گرفت و همه از او به خاطر چراغانی و ضیافت در دفتر بانک تشکر کردند.
* می دانیم که  جنگ جهانی او در سال 1918 به اتمام رسید . انگلیسی ها برای جبهه خاورمیانه ای خود از سال 1915 نیروهای زیادی را به منطقه اعزام نموده بودند  .  البته  آنان تلاش داشتند با درگیر نمودن مطامع و  اهداف مشترک  اهالی منطقه  هم از هزینه های خود کاسته و هم پیروزی را دست یافتنی تر کنند . به همین جهت بود که به شوراندن اعراب به ریاست شریف حسین و پسرانش پرداختند .  مواردی را که جناب شهبازی عنایت نمودند کاملا صحیح است ، ولی عنایت داشته باشید این هزینه تابع شرایط جنگ اول و نیز ادامه درگیری در منطقه بود . هزینه های انگلیس در ایران  در چند سال آخر جنگ اول در ایران  رشد یافت و این امر ارتباطی به هیچ سلسله ای نداشت  . درگیری با عثمانی ها در خاک ایران و نیز پس از آن مقابله با ارتش سرخ   اقتضای داشتن نیروی نظامی بیشتری را داشت . طبیعی است  اقتصاد پس از جنگ انگلیس توان  تحمل هزینه های سرسام آور را نداشته  و مطالبه عمومی و نیز واقیعیت های  مالی اقتضای کاهش آن را داشت .  خارج کردن نیروهای نظامی  نتیجه طبیعی پس از اتمام جنگ  و موج اول حمایت ناکام از روس های سفید بود .  اگر کودتا نیزر رخ نمی داد   انگلیسی ها نیروهای خود را با اخذ تتضمینات دیگر از ایران خارج نموده و هزینه هایشان کاهش می یافت
غیر از آن دو میلیون پوند وام، که یک میلیون با لندن بود و یک میلیون با حکومت هند بریتانیا، اجرای قرارداد ۱۹۱۹ سالی ۳۰ میلیون پوند استرلینگ هزینه جدید بر بریتانیا تحمیل می‌کرد آن هم در زمانی که دولت بریتانیا به دلیل بحران ژرف مالی و اقتصادی پس از جنگ مجبور به کاهش حدود ۸۶ میلیون پوند از بودجه وزارتخانه های خود شده بود.
از نامه دیوید لویدجرج (نخست‌وزیر) به وینستون چرچیل (وزیر جنگ):
«من از شما خواهش می‌کنم کاری نکنید که مردم این کشور به علت تنفر از اصول بلشویسم دست به اقدامات جنون‌آمیزی بزنند. یک جنگ تهاجمی پرهزینه علیه روسیه سبب تقویت بلشویسم در روسیه و پیدایش بلشویسم در داخل [بریتانیا] می‌شود. ما نمی‌توانیم بار سنگین این امر را تحمل کنیم. چمبرلین [وزیر دارایی] به من گفت که مالیات‌های طاقت‌فرسای کنونی حتی در شرایط صلح خردکننده است تا چه رسد به اینکه ما به جنگ علیه قاره‌ای چون روسیه مبادرت ورزیم. این اقدام کشور ما را مستقیما به ورشکستگی و بلشویسم می‌کشاند.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۱۴:۰۱۲۰
مرداد

🔻گفت‌وگو با حسن نقاشی که مستند «شاه‌جهان» او در جشنواره سینما حقیقت سال ۱۳۹۲ جایزه بهترین مستند تاریخی را از آن خود کرد.🔻


🔹جلال‌الدوله، حاکم یزد، پسر ظل‌السلطان، حاکم اصفهان، مثلا وقتی می‌خواست درباره زیردستان صحبت کند، نمی‌گفت اینجا چند معلم وجود دارند، بلکه می‌گفت چند رأس معلم؛ یعنی مردم در عمل با گوسفند هیچ فرقی نداشتند یا موارد دیگری. در انقلاب مشروطه عین‌الدوله می‌گوید من اجازه نمی‌دهم یک بقال، وکیل مجلس شود، اما اتفاقا وقتی انقلاب می‌شود، همان بقال عکسی در دستش می‌گیرد و می‌گوید من رأی دادم، حالا وکیل مجلسم و می‌توانم در مجلس برای تو تکلیف تعیین کنم. در مشروطه عوام زنده شدند و جامعه پا گرفت. در واقع نظام سلطنت بعد از دوران قاجار، دستگاه دیپلماسی پیچیده‌ای به شیوه دیگر کشورهای جهان می‌شود. اتفاقات بسیار درخشانی در تاریخ دوره مشروطه رخ داده است؛ بنابراین معمولا این دوره تاریخی، فیلمساز را به خود جذب می‌کند. آنچه دست‌کم قشر تحصیلکرده درباره این دوره می‌داند، این است که یک انقلابی رخ داده است، ولی نمی‌تواند وارد جزئیات شود. من همیشه دوست داشتم، فرصت و سرمایه‌ای دست بدهد تا بتوانم سرمایه‌گذاری را مجاب به دادن فرصتی به خود کرده و نگاهم را درباره تاریخ مشروطه، انقلاب مشروطه و وقایع پس از آن منعکس کنم.

http://tarikhirani.ir/fa/files/104/bodyView/1018


محمدحسن محب
۰۱:۴۰۱۹
مرداد

در روایت عامه :
کریم خان زند دلیر و لایق و مردم دار
لطفعلی خان شجاع و نابغه
آقامحمّدخان خشن و خونخوار و لایق
فتحعلی شاه هوس باز و لاابالی
عباس میرزا ترقی خواه و ناکام
محمّدشاه بیمار و ناتوان
ناصرالدین شاه عیاش و وطن فروش
مظفرالدین شاه بیمار و بی شعور
 محمّدعلی شاه مستبد و جنایتکار
احمدشاه بی آزار و دموکرات و میهن پرست
رضاشاه شجاع ومیهن پرست و مدیر و ترقی خواه و دیکتاتور و قلدر
مصدق آزادی خواه و میهن پرست
محمّدرضاشاه میهن دوست و ترسو و مخالف اجنبی تلقی شده اند. من این روایت را دیدگاه عمومی می دانم که بین عوام و خواص غیر مورخ و غیر ایدیولوژیک رایج است.مسلما طرفداران یک اندیشه خاص این روایت را قبول ندارند ولی روایت عامه این است. من دوستان را به یک چالش دعوت می کنم. که فرض را بر وجود چنین روایتی بین عوام بدانیم ودر این صورت چه ایراداتی و نقدهایی بر این روایت عامه وجود دارد.

محمدحسن محب
۱۱:۵۰۱۸
مرداد

📌احمد کسروی "توده" را آن بخش ملت می داند که از رده نخبگان سیاسی، اقتصادی و فکری - مانند حکومتگران، زمینداران، بازرگانان، علما، روشنفکران- جدا هستند. او می داند که توده مردم به طبقات و قشرهای متعدد تقسیم می شوند.چنانکه خود از روستاییان، توده عشایری و توده شهرنشین نام می برد و در بین شهرنشینان نیز به پیشه وران و بی چیزان اشاره می کند. ولی او نمی کوشد تا آن تفکیک طبقاتی را مشخص سازد، بلکه به طور معمول - از روی عمد یا سهو- اصطلاح "توده مردم" را به صورت کلی - و تقریبا مبهم- به کار می برد.
وی توده مردم را بنیان کشور می داند. آنها مولد قدرت و ثروت ملی اند. عنصر اصلی مبارزه سیاسی هستند و بدون دخالت آنها قدرت گیری سیاسی برای هیچ رهبر یا گروهی میسر نیست. بنا به همین دلایل او اندیشه اداره کشور به دست نخبگان را تصوری خام می دانست که پیامدی جز شکست ندارد.معنی این سخن چنین نیست که در عصر پیش از مشروطیت توده انبوه ایرانیان آگاهی اجتماعی داشتند یا آماده مبارزه سیاسی بودند.این مردم در آعاز جنبش مشروطیت - در روزهای مهاجرت صغری- هنوز معنی جانفشانی در راه کشور را نمی دانستند ولی به سرعت در پیکار سیاسی ورزیده شدند و نیرویی از خود پدید آوردند...
هنگامی که کسروی از شرکت توده مردم در مشروطیت صحبت می کند، به بخش فعال آن در مبارزه سیاسی نظر می اندازد. این نکته که آن بخش میانگین پایینی از کل جمعیت کشور بود، چندان به حساب نمی آید.

مردمی ترین طیف فعال، مجاهدان تبریزی شناخته می شوند. کسروی آنها را برآمده از میان توده مردم -یا فرزندان توده ها- می داند. "اینان کسانی بودند که نه پیشوایی می خواستند و نه نام آرزو می کردند و نه در پی پول اندوزی می بودند. تنها به نام مردانگی به کوشش برخاسته بودند." آنها با مباحث پیچیده عقیدتی آشنا نبودند ولی می دانستند که مشروطیت حکومت بدون زورگویی است، زندگی در لوای قانون است، راهی برای سربلندی و پیشرفت کشور است. این آگاهی عمیق نبود ولی برای پیش راندن این مردان کفایت می کرد.
در کنار مجاهدان، کسروی به طبقات فرودست شهری اشاره می کند و نمونه هایی از مشارکت این طبقات در مبارزه سیاسی می آورد: او روزهایی را تصویر می کند که تبریزی ها در تلگرافخانه و پیرامون آن جمع شده بودند و از تهران امضای متمم قانون اساسی را می طلبیدند:

 " شگفت است که باربران و اینگونه بی چیزان از پیش آمد لذت می بردند و با آنکه در نتیجه نبودن بازار، بیکار و بی پول می ماندند، با سختی زندگانی ساخته، باز شدن بازارها را نمی خواستند. اینان معنی قانون اساسی را نمی دانستند و با این همه در طلبیدن آن پافشاری می کردند."

نوشته کسروی را تقریرات ثقه الاسلام تبریزی تایید می کند:" مردمان بیکار مثل گورکن و دوغ فروش و حمال و امثال آن" مخالف باز کردن بازار بودند....
در حقیقت پایین ترین قشرهای اجتماعی که بر تحول مشروطیت اثر بخشیدند، در بین مجاهدان تبریزی دیده می شدند. کسروی اکثر مجاهدان را از زمره پیشه وران، دکانداران، کاربران خرده پا یا شاگرد مغازه ها می داند. صاحبان این شغل ها زیر فشار اقتصادی و در خطر ورشکستگی یا بیکاری قرار داشتند. به خصوص پیشه وران بر اثر افزایش رقابت موقعیت خود را از دست می دادند و به انبوه تهیدستان شهری می پیوستند. تعدادی از آنها به سرزمین های دیگری -مانند روسیه- می رفتند و جذب بازار کار آنجا می گشتند.مجاهدان تبریزی از چنین عناصری متشکل بودند. کسروی وقتی که آنها را برآمده از بین توده مردم می داند، به خطا نمی رود ولی او نکته ای اساسی را مسکوت می گذارد و نمی گوید که مجاهدان چگونه می توانستند از خواسته های توده مردم حمایت کنند و منافع آنان را برآورند. این افراد سازمان نظامی را تشکیل می دادند که چندان هم متمرکز نبود و هرگز به نیروی سیاسی مستقلی تبدیل نگشتند. آنها نه برنامه ای برای سهیم شدن در قدرت داشتند نه دفاع از منافع قشرهای فرودست را هدف خود می دانستند. نتیجه آنکه در مشروطیت ایران، نیروی توده ای مردم نتوانست خواسته های را در سطح سیاسی مطرح سازد یا به نفع خود امتیازاتی را کسب کند.
            

تلخیص از:
📚سهراب یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، نی، 1394، صص 109-115.

محمدحسن محب
۱۱:۵۳۱۷
مرداد

پاسخ به یک شبهه تاریخی در سالروز اعدام شیخ فضل الله نوری؛
آیا دلیل مخالفت شیخ با مشروطه حسادت بود؟!

جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی می‌دانستند، هیچگاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد می‌کرد.


شیخ فضل الله که از دیرباز و در جریان نهضت تنباکو با سیاستهای استعمارگرانه انگلیس آشنا شده بود، با مشاهده حمایت این کشور از مشروطه که اوج آن به ماجرای تحصن مشروطه خواهان در سفارت این کشور باز می‌گشت، نسبت به اسلامی بودن و ایرانی بودن این جریان شک کرد.


RF:http://iichs.ir/p/ShowContent.aspx?id=2104

محمدحسن محب
۰۱:۵۴۱۷
مرداد

1.در مقام علمی و معنوی ایشان هیچ تردیدی نیست. وی فقیه بزرگ پایتخت در عصر مشروطه بود و تباری نیک و عالم داشت. محدث نوری(خاتم المحدثین)، دایی و پدرزن او بود.
2. شجاعت و پایداری او زبانزد است. از اعدام نهراسید؛ به سفارت‌خانۀ روس پناه نبرد؛ در پاسداری از آنچه اقتضای شریعت و اسلام می‌دانست، از هیچ کوششی دریغ نکرد.
3. همراهی ایشان با مشروطه‌خواهان، در پیروزی‌های نخست مشروطه بسیار مؤثر بود؛ به طوری که اگر در تحصن دوم شرکت نمی‌کرد – چنانکه در تحصن اول حضور نداشت – دربار قاجار در برابر خواستۀ مشروطه‌خواهان مقاومت بیشتری می‌کرد.
3. اعدام او گرچه به حکم دادگاه رسمی و به ریاست یکی از دانش‌آموختگان نجف به نام آیت الله ابراهیم زنجانی بود، به هیچ روی قابل دفاع نیست؛ زیرا در دوران استبداد صغیر و پیش از آن، کسانی دیگر نیز بودند که بیش‌وکم همان اعمال و امضاها و تکفیرها را داشتند. چرا آنان محاکمه و مجازات نشدند؟ موافقان اعدام می‌گویند: او تنها کسی بود که به مخالفت خود ادامه داد و مردم را علیه مشروطه می‌شوراند. مخالفان اعدام می‌گویند: در هر صورت، زیان مخالفت‌های او با مشروطه، بیشتر از کسانی مانند عین الدوله نبود.
4. مخالفت او با مشروطه و طرح مشروطۀ مشروعه، معنایی جز مخالفت با تشکیل مجلس شورای ملی و بازگشت به دوران پیشامشروطه نداشت. بدین رو حتی دوستداران امروزین او عملا راه مشروطه‌خواهان را می‌روند؛ وگرنه نباید به هیچ روی سخن از قوۀ مقننه و پارلمان و مطبوعات آزاد و قانون اساسی بر زیان بیاورند.
5. هر گونه داوری دربارۀ ایشان بدون مطالعۀ لوایح و رسائل ایشان دربارۀ مشروطه، بی‌فایده است. من به همۀ دوستداران ایشان پیشنهاد می‌کنم همۀ برگ‌های این رساله‌ها را بخوانند تا دقیقا بدانند که او چه می‌گفت و چه می‌خواست.
6. در میان مشروطه‌خواهان، کسانی نیز بودند که هیچ تعهدی به کشور و دین و جان مردم نداشتند. می‌توان مشروطه‌خواهانی را نام برد که قساوت و بی‌خردی آنان کمتر از محمدعلی‌شاه نبود. احتشام السلطنه، اولین رئیس مجلس شورای ملی و از رهبران مشروطه‌ در خاطراتش می‌گوید: «برخی انجمن‌های به‌ظاهر مشروطه‌خواه بلایی بر سر مردم آوردند که مردم آرزوی بازگشت به عهد ناصری و مظفری را می‌کنند.» بخشی از اعتراضات به‌حق مرحوم شیخ فضل الله نوری، ناظر به همین آشفتگی‌ها و خودسری‌ها بود. اما باید دانست که وی با اساس قانون‌گذاری در محلی به نام مجلس و نیز با آزادی مطبوعات و مدارس جدید و تشکیل احزاب مخالف بود و با تمام قوا در برابر آن ایستاد و مردم را نیز به شورش و ایستادگی در برابر مشروطه دعوت می‌کرد. در اینکه برخی نویسندگان در روزنامه‌ها هنجارشکنی کردند و تند رفتند و مقدسات مردم را نادیده گرفتند، تردیدی نیست؛ اما مدافعان نظام حکومتی مشروطه می‌گویند: قانون و مجلس و مطبوعات آزاد، ارکان پیشرفت‌اند و نباید سوءاستفاده‌هایی را که از آنها می‌شود، بهانۀ مخالفت با اصل آنها کرد. به قول یکی از موافقان مشروطه در پاسخ به شیخ فضل الله نوری، اگر سوء‌استفاده از مشروطه دلیل خوبی است برای روی‌گردانی از آن، باید از اسلام هم روی بگردانیم. 
7. موافقان دیروز و امروز مرحوم شیخ فضل الله نوری، به تحصن بیست‌هزاری نفری مشروطه‌خواهان در سفارت انگیس استناد می‌کنند و آن را دلیلی بر وابستگی مشروطه به انگلستان می‌دانند. این استناد و استدلال که گاهی از زبان شیخ فضل الله نیز نقل می‌شود، چند اشکال دارد:
1-7. تاریخ مشروطه روشن است و همه منابع تاریخی این وابستگی را نفی می‌کنند.
2-7. ایران پس از امضای قراردادهای ترکمن‌چای و گلستان، به‌ویژه در سال‌های صدراعظمی امین السلطان و عین الدوله، عملا یکی از استان‌های روس شده بود. دخالت‌های دولت روس در امور داخلی ایران به قدری بود که به‌راحتی می‌توان سخن از مستعمرگی ایران در آن سال‌ها گفت. روس‌ها و نیروی نظامی آنها(قزاق)، ایران را در مشت آهنین خود داشتند و بدون موافقت صریح یا ضمنی آنها حکم هیچ صدراعظمی امضا نمی‌شد. دخالت انگلیسی‌ها به‌رغم انگیزۀ فراوانی که برای استعمار داشتند، قابل قیاس با دخالت روس‌ها نبود. تحصن در سفارت انگلیس، استفادۀ هوشمندانۀ مشروطه‌خواهان از رقابت این دو دولت استعماری بود. به همین دلیل، اگرچه تحصن در سفارت انگلیس به دستور آیت الله بهبهانی بود، هیچ کس، از جمله شیخ فضل الله، با آن مخالفت نکرد.


3-7. در آن سال‌ها تنها جای امن برای تحصن معترضان، مشاهد متبرکه و سفارت‌خانه‌ها بود. مشروطه‌خواهان نیز دو دسته شدند: عده‌ای(حدود هزار نفر) برای تحصن به قم رفتند و عده‌ای(حدود بیست‌هزار نفر) به سفارت‌خانه انگیس. غیر از این دو مکان، هیچ جای امنی برای معترضان نبود. روس‌ها تنها جایی که جرئت حمله به آن را نداشتند، سفارت‌خانۀ انگلیس بود. روس‌ها حتی حرمت مشاهد متبرکه و مقامات روحانی را نگه نمی‌داشتند. آنان روحانی نامدار آذربایجان، شهید ثقة الاسلام تبریزی را در روز عاشورا اعدام کردند. وحشی‌گری‌های دولت روس چندان بود که مشروطه‌خواهان این بار در حرم شاه‌عبدالعظیم هم امنیت نداشتند. 
4-7. اینکه می‌گویند سفارت انگلیس برای پذیرایی از مشروطه‌خواهان هزینه کرد، دروغی بیش نیست. مطابق اسناد موجود و مکتوب، همۀ هزینه‌ها – از توتون چپق تا ملحفه– را تجار تهران که نام آنان در زیر پته‌ها موجود است، فراهم کردند.
5-7. نمی‌توان انکار کرد که دولت انگلیس، خواهان پیروزی مشروطه‌ در ایران بود؛ دست‌کم به دو دلیل: اولا مشروطه می‌توانست ایران را از چنگ روس بیرون بیاورد و این رهایی، برای انگلیسی‌ها که رقیب روس‌ها بودند، بسیار خوشایند بود؛ ثانیا سلطنت مشروطه، نظام حکومتی ایران را شبیه نظام سیاسی انگلیس می‌کرد و این همسانی، زمینه را برای تعامل یا دخالت بیشتر انگلیس، هموار می‌کرد.
8. مخالفان دیروز و امروز مشروطه، دوست دارند نزاع شیخ فضل الله را با مشروطه‌خواهان، نزاع دینداران با دین‌ستیزان جلوه دهند؛ حال آنکه چنین نیست؛ زیرا اکثر مراجع و اوتاد نجف و نیز بسیاری از روحانیان عالی‌مقام ایران، طرفدار مشروطه و مخالف فعالیت‌های مرحوم شیخ فضل الله نوری بودند. اگر کسی نگاهی سطحی به امضاهای زیر اعلامیه‌های عصر مشروطه بیندازد، در‌می‌یابد که رأس حوزه‌های علمیه با مشروطه همدلی داشت؛ اگرچه بدنۀ حوزه چندان با مشروطه همدل نبود.


منبع:کانال تلگرام رضا بابایی

محمدحسن محب
۱۳:۱۷۱۴
مرداد

جمعیت «جامعه ملیون اسلامی» را سید اسدالله خرقانی ایجاد کرد و افرادی مثل میرزا زین‌العابدین مستعان‌الملک در آن فعال بودند و خود سید اسدالله در مسجد حاجی حسن نزدیک دروازه قزوین وعظ می‌کرد و علیه قرارداد سخن می‌گفت.

میرزا زین‌العابدین خان مستعان‌الملک است که زمان محمدعلی شاه در قلهک [باغ سفارت انگلیس]پناهنده بود و یک گروه تروریستی بنام «کمیته جهانگیر»تشکیل داده بود. آنطور که[مهدی] ملک‌زاده[درتاریخ انقلاب مشروطیت ایران ]نوشته:

«کمیته جهانگیر» با انتشار اعلانی در اول جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ ق.(30خرداد1288ش) اعلان موجودیت کرد (متن زیر). مستعان‌الملک، رئیس کمیته جهانگیر، در محکمه شیخ فضل‌الله نوری حضور داشت و از او استنطاق (بازجویی)نیز کرد.


«اعلان-  کمیته جهانگیر، که حافظ استقلال مملکت و ضامن بقاء مشروطیت و رافع ظلم است، از ابتداء ماه جمادی‌الثانی شروع به عملیات نموده، به عموم اهالی ایران اعلام می‌دارد که کمیته از برای اجرای مقصود فوق تمام وسایل را استعمال و هرکس را که مخالف با این مقصد بداند، پس از اثبات، به سزای اعمال خود می‌رساند و تماما باید از برای همراهی کمیته خود را مستعد و حاضر نمایند که در موقع اوامر کمیته را بدون فوت وقت انجام دهند و باید بدانند که متمردین اوامر کمیته به مجازاتی که مقتضی باشد می‌رسند. و دیگر آن که به عموم اهالی اعلان می‌داریم: هرکس به هر اسم و رسم پول یا اسباب بخواهد بدون مهر و امضای کمیته باطل و مخارج او شخصی است نه ملی. البته مواظبت نموده که بیخود پولی ندهند و بدانند که مخارج ملی امروز به عهده کفایت کمیته است که لدی‌الاقتضا هرگونه مخارجی بوده باشد ظاهراً و باطنا خواهد نمود.»

منبع:کانال ممالک محروسه/استاد عبدالله شهبازی

محمدحسن محب
۱۷:۰۳۱۳
مرداد

«کنیز» و «غلام» با «برده» در غرب بکلی متفاوت است. «برده» نیروی کار انبوه است که بر اساس آن کشتزارهای بزرگ موسوم به «پلانت» ایجاد می‌شد بویژه در آمریکای شمالی. این بردگان بطور عمده از غرب قاره آفریقا «شکار» می‌شدند. تعداد بردگانی را که به اسارت رفتند در تخمینی محافظه‌کارانه حدود ۱۸ میلیون نفر و کسانی را که در جریان «شکار برده» به قتل رسیدند همین حدود ذکر می‌کنند.

کانال تلگرام شهبازی

محمدحسن محب
۱۶:۵۹۱۳
مرداد

در ایران، مسئله مدیریت آب سانترالیسم و نظام سیاسی متمرکز را در ایران غیرممکن می‌کرد. مدیریت آب به عهده نهادهای کوچک محلی بود و دولت مرکزی هیچگاه اقتدار دوران مدرن را نداشت. اصولاً سانترالیسم در محدوده دولت‌های پهناور مستلزم مقدماتی است، مانند ارتباطات، که فقط در دوران جدید پدید آمد. این نظام سیاسی غیرمتمرکز در غرب تداوم یافت و در پایه ساختار سیاسی امروزین غرب قرار گرفت ولی در ایران نه تنها به دلیل دیکتاتوری رضا شاه منقطع شد بلکه با درآمدهای فروش ذخایر نفت نیز آمیخته شد و به اقتدار بلامنازع دولت مرکزی انجامید که منبع ارتزاقش نه تولید داخلی بلکه فروش ذخایر نفت (و گاز) است. بی‌نیاز بودن مالی دولت از مردم در پایه بسیاری از ناکامی‌های سیاست‌گذاری توسعه در ایران و کشورهای مشابه بوده است.

کانال تلگرام شهبازی


محمدحسن محب